-
امشببراتِکربوبلاراطلبکنید ؛
ازکودکرباب،کهبابالحوائجاست ..
💔|شبِهـَفتم
نماهنگ لالایی رباب_۲۰۲۴_۰۷_۱۲_۲۱_۴۴_۵۰_۱۶۲.mp3
4.15M
-
بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است
نیست عباس که این قرصِ قمر را بِکِشَد؟/🖤
- | #حضرتِعلیاصغر.
- ﻤَهــديـار .
- بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است نیست عباس که این قرصِ قمر را بِکِشَد؟/🖤 - | #حضرتِعلیاصغر.
گهواره نیست دست خودت را تکان نده💔
- ﻤَهــديـار .
- بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است نیست عباس که این قرصِ قمر را بِکِشَد؟/🖤 - | #حضرتِعلیاصغر.
رباب برای علی اصغرش لالایی میخونه اما علی اصغر کجاس؟
هی جای خالیشو تو بغلش، تو گهواره حس میکنه.. و جیگرش خون میشه...
- ﻤَهــديـار .
رباب برای علی اصغرش لالایی میخونه اما علی اصغر کجاس؟ هی جای خالیشو تو بغلش، تو گهواره حس میکنه.. و ج
علی اصغر وقتی صدای حسین رو شنید؛ اینجوری به باباش فهموند که منم هستم.
بچه ی شیش ماهه به ندای حسین لبیک گفت.
- ﻤَهــديـار .
علی اصغر خیلی تشنه بود، دیگه جونی تو تنش نمونده بود..💔
میگن هی زبونشو دور دهنش میکشید
اما مگه تر میشد؟
- ﻤَهــديـار .
بیاین اول با خانم رباب آروم بریم جلو
ما گریه کردیم و دشمن چه شاده
چه کاری تشنگی دست تو داده..
- ﻤَهــديـار .
- بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است نیست عباس که این قرصِ قمر را بِکِشَد؟/🖤 - | #حضرتِعلیاصغر.
لالایی رباب این شد بخواب مادر دورت بگرده!
چشمات رو هم بزاری عموت با آب بر میگرده…
- ﻤَهــديـار .
لالایی رباب این شد بخواب مادر دورت بگرده! چشمات رو هم بزاری عموت با آب بر میگرده…
کسی نمونده توی دنیا مرامشو ندیده باشه…
فرات از اینجا دور نیست الان باید رسیده باشه!
- ﻤَهــديـار .
کسی نمونده توی دنیا مرامشو ندیده باشه… فرات از اینجا دور نیست الان باید رسیده باشه!
الان دیگه تو آب رفته مشکشو زیر آب برده…
عموتُ میشناسی که مادر مطمعنم که آب نخورده!😭
- ﻤَهــديـار .
میشناسی عموتو مادر دورت بگرده:))))
تا تو آب نخوری که عمو آب نمیخوره🥲
- ﻤَهــديـار .
بمیره مادرت دارم میبینم ترک روی لبات خیلی زیاده...💔
بیا زینب ببین هرکاری کردم
چرا حال علی بهتر نمیشه🙃💔
ما خودمون تشنمون میشه یه ساعت آب نخوریم چه حالی میشیم؟
حالا فک کن چند روز تشنه باشی تو اون گرما.
حالا باز ما بزرگیم؛
علی اصغر شیش ماهش بود فقط🥲💔
آقا زره و اینا رو در میاره عباشو میپوشه
میخواست با علی اصغر بره میدون
با عبا میره که که بگه من واسه جنگ نیومدم..
- ﻤَهــديـار .
وقتی رباب متوجهشد آقا قراره علیاصغر رو به میدان ببره،
فرمود:اجازه بدید لباس نو تن پسرم کنم
رفت یه قنداقه سفید تمیز تنش کرد.