#خاطره_ای_به_یاد_ماندنی
دیشب در آسانسور بودم که ساعت ۹ شد ... دیدم خانمی (حدود ۶۰ ساله) شروع کرد به تکبیر گفتن ...
الله اکبر ✌️ الله اکبر ✌️
گفتم خانم صبر کن برسیم بالا بعد شروع کن ... اینجا که کسی نیست ... صدات به جایی نمی رسه ... فورا گفت نه عزیزم ... خدا هست و می بینه ... من هر سال سر ساعت ۹ تکبیرمو گفتم و بازم میگم ...
با خودم گفتم خدا به خاطر این انسانهای مخلص و بی ادعاست که به ما رحم می کنه و الا امثال من که فقط ادعا داریم و دیگر هیچ ...
#انقلابی_گری_ازحرف_تاعمل