.
یکشنبه ها😍
عصر داستانیِ من...
شاید خوشحالی همین باشد که احساس نکنی باید در مکانی دیگر، مشغول کاری دیگر باشی.
@Mahisiah
ماهی سیاه کوچولو
زیر خاک پُر از آدماییه که منتظرِ موقعیتِ مناسب بودن! میگیری چی میگم که...
اكنون ميدانم
كه با تمام عزيزانم
بايد خوب خداحافظى كنم؛
زيرا هيچ یک از ما نميدانيم
كدامين قرار، آخرين ديدار خواهد بود...
22.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
کیا هوس یه کله پاچه اینجوری کردن؟
😋🥲😅
.
ولی ما هممون حقمونه کسی رو داشته باشیم که
کنارش یه «رویای مشترک» داشته باشیم...
@Mahisiah
ماهی سیاه کوچولو
دم دستي ترينِ عشقا، عشق نر و ماده گيه. چون شغال هم بلدش هست، بومياي جنگلاي نيوزلند كه از همه چي بيخبرن و هر هواپيمايي كه بالاي سرشون رد ميشه رو جاي خدا سجده ميكنن هم بلدش هستن. غريزه اتوپايلته. ميبرتت، بي زحمت و رنج.
هر وقت تيمت رفت دسته دو وُ تو سالي پونزده بار از هانوفر پا شدي اومدي بوشهر وُ پشت فنس وايسادي بازيشو ببيني، و داور كه سوت پايانو زد دويدي رفتي فرودگاه كه برگردي، بيو و از عشق حرف بزن. بيو و از دلشوره حرف بزن. بيو و از "شاهين" حرف بزن...
گفتم مسعود قيافه ت هم شده مث لباس شاهين. سياه... سفيد.
تيم تو ليگ، با بازيكناش نتيجه ميگيره، تو تاريخ با هواداراش.
شاهين رفته دسته دو، خونواده ي بازيكنا هم نميان بشينن رو سكو، ولي داور كه اينجا سوت ميزنه، بازي به وقت آلمان تو قلب و سينه و رو صفحه ي موبايل يكي تو هانوفر شروع ميشه. يكی كه استرس نميدارتش بشينه و تو خيابونا چيشش رو صفحه ن وُ مث ديوونه ها راه ميره... شايد رودی فولر يا هاسلِر از كنارش رد بشن، ولي او، با تمام جونش، با تمام قلبش مث هافبك وايساده وسطِ يه تيم دسته دومی، از يه شهر درجه دومی تو يه كشور جهان سومی، و تمناهاشو سانت ميكنه تو هيجده حريف، تا بلكه شاهيني از شاهينا بلند بشه و با سر بكوبتش زير طاق.
در توضيح عشق يا توصيف خلاصه وار ريشه، هر جا نفهميدين چه بنويسين، بنويسين: مسعود آبسته!
به تيمتون وقتيكه دسته دوهه عشق بورزين، به زنتون وقتيكه شكسته شده، به ننه بُباتون وقتيكه نشسته شده ن.
وگرنه تيم ليگ برتري، زن ترگُل ورگُل، اتومات طرفداراي خودشونو دارن.
قضيه ي شغاله وُ بوميِ جنگلاي نيوزلند كه گفتم!
✍ احسان عبدی پور