.
با شونه های خم از جلسه امتحان اومدم بیرون.
سرم رو تنم زیادی میکرد.
حس میکردم باید دفن شم.
تو راهرو، تو فال شهدا این متن روزیم شد.
«اگه از در انداختنت بیرون، از پنجره بیا تو...
بجنگ واسه خواسته هات ناامید نشو. خدا ببینه سفت و سخت چسبیدی به خواستت بهت میده.»
سرم بالا اومد نگاهم رفت به آسمون. بعد مثل فیلم های جنگی، ایستاده در غبار با سر بالا بیرون اومدم تا قله های بعدی رو فتح کنم.
😶🌫😐
@Mahisiah