🏴 اینجا؛ مرکز دنیا
💕 *روایتهای مادرانه*
👶 دست کوچکش را کشید روی صورتم. «مامان گریه کنی ناراحت میشما». چوبشور را نشانش دادم. گفتم:«دخترم بیا خوراکی بخور» اینكار حواسش را از گریهی من پرت نمیکرد. برای او گریهی روضه با گریهِ برای بستنی فرق نداشت. عمر دو سالونیمهاش اجازه نمیداد این موقعیت را، این حالم را درک کند.
📅 تمام روزهای بارداری برای آیندهاش برنامه ریختم. برای تکتک روزهای زندگیاش نقشه داشتم. برای تغذیه، بازی، لالایی و قصه، حرف زدن و ارتباط گرفتن. هدفم آسان بود و سخت. میخواستم یک آدم خوب تربیت کنم. اگر بندهی خوب خدا میشد هرجا که میرفت مفید بود. همین کافی بود اما حضور من کافی نبود. باید بین آدمهای خوب هم میرفتیم. مسجد و جلسات قرآن به ذهنم رسید. ایام شادی و عزای مذهبی را از تقویم درآوردم. گفتم وقتی ششماهه است میرویم مجلس روضه با اشک شیرش میدهم. وقتی هشتماهه بشود در مجلس جشن و مولودی هستیم. شادی را هم میبیند. مسجد هم میرویم.
🙇♀️ وقتی اینها را میچیدم نمیدانستم بچهی بیقراری خواهم داشت که صبح تا شب بغل میخواهد و شب تا صبح شیر میخورد و در حسرت خواب خواهم ماند. چه میدانستم عدل وقتی میخواهم از خانه خارج شوم دستشویی میکند و بعدش باید یک ربع صبر کنم و بعد پوشکش کنم. بعد از پوشک گرسنهاش میشود و وقتی سیرش میکنم باید آروغش را بگیرم. فکر نمیکردم که بین اینهمه عجله، وقتی دارم توی بغلم آروغش را میگیرم او آرام بخوابد و هیچ اهمیت ندهد که میخواستم مسجد برویم. این را هم نمیدانستم که وقتی میگذارمش توی رختخواب و آرام توی خواب میخندد، همهی الویتهایم یکباره تغییر میکنند و مهمترین چیز میشود آرامش او.
💢 برنامهام آنطور که چیده بودم پیش نرفت. در شلوغی بیتاب میشد. خانهی ما حسینیهمان شد. مجالس را از تلویزیون میدیدیم. به آرامش فرزندم میارزید.
❇️ بزرگتر شد و آمده بودیم به یکی از مجالس بزرگ روضه برویم. موقع سخنرانی با وسایل نقاشیاش مشغول بود اما روضه شروع شد. به سنی رسیده بود که گریهی بقیه را متوجه شود. دستهای کوچکش روی صورتم بود و میگفت گریه نکنم. قبل اینکه چراغها را خاموش کنند بلند شدیم. رفتیم بیرون، در پیادهرو جایی نزدیک خیابان زیرانداز پهن کردم و نشستیم. صدای روضهخوان ضعیف شد. سرم را به دیوار تکیه دادم و سعی کردم صدارا بشنوم. نگاهم به دخترم افتاد. پیادهرو روشن بود. دخترم خوشحال دراز کشیده بودو نقاشی میکشید. قلبم آرام شد. اینجایی که نشسته بودیم مرکز دنیا بود.
🌱 #مهارتهای_زندگی
🏴 @ahkame_banovan
#تلنگر
بد اخلاقي معلم
نتیجه بد اخلاقی معلم
معلمی بود که شاگردان زیادی داشت، اما وی از نظر اخلاقی فردی تندخو بود و بچه ها را اذیت می کرد.
بچه ها به همین علت دلخوشی شان این بود که ولو برای یک روز هم که شده از دست وی خلاص شوند و درس را تعطیل کنند.
لذا با هم نشستند و نقشه کشیدند.
روز بعد که به کلاس آمدند، هنگامی که معلم وارد شد، یکی از بچه ها به معلم سلام کرد و گفت: جناب معلم، خدا بد ندهد.
مثل این که کسالتی دارید ؟ معلم جواب داد: نه کسل نیستم.
برو بنشین.
شاگردی دیگر آمد و گفت: جناب معلم رنگ و رویتان امروز پریده، خدای نکرده کسالتی دارید ؟ این دفعه معلم یکه خورد و آهسته گفت: برو بنشین سرجایت.
بعد یکی دیگر از شاگردها آمد و همان حرف ها را تکرار کرد.
معلم تردید کرد که شاید من مریض هستم.
سرانجام وقتی چند شاگرد دیگر همان حرف ها را با ثاثر و تاسف تکرار کردند، امر بر معلم مشتبه شد وگفت: بله، گویا امروز حالم خوش نیست.
بچه ها وقتی که اقرار گرفتند که او ناخوش است گفتند: آقا معلم، اجازه بدهید تا امروز شوربایی برایتان تهیه کنیم و از شما پرستاری نماییم.
کم کم معلم واقعا مریض شد، رفت دراز کشید و شروع کرد به ناله کردن و به بچه ها گفت: برخیزید و به منزل بروید.
امروز ناخوش هستم و نمی توانم درس بدهم.
بچه ها که همین را می خواستند، مکتب را رها کردند و به دنبال تفریح و بازی خودشان رفتند.
[مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص28 ـ 29]
🖤 @ahkame_banovan 🖤
#احکام
⁉️چنانچه زنی شک داشته باشد که سقط جنین کرده یا نه، وظیفه ی او چیست؟ آیت الله مکارم
✅ هرگاه شک کند جنین از او ساقط شده یا نه، خونى که از او خارج مى شود خون نفاس نیست و لازم نیست جستجو کند.
@ahkame_banovan
هر کدام از اصحاب که می رفتند
امام حسین ع حرفی میزد،
دعایی میکرداما علی اکبر که
خواست برود فقط گفت
مقابلم راه برو و اشک ریخت 😔😭
نه فقط خلق همانند علی داشت حسین
جرمش این بود که سه فرزند علی داشت حسین
•┈┈••✾❀✿🖤✿❀✾••┈┈•
🕊eitaa.com/ahkame_banovan
شمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود...
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور.....
یادمان باشد،
زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله...»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعن الله...» شامل حال ما هم بشود؟؟!!
مایی که گاه خودمان را
"ارزانتر" از شمر و عمر و ابنزیاد میفروشیم...
"کربلا"به رفتن نیست...
به شدن است!..
که اگر به رفتن بود!
شمر هم "کربلایی" است!
خدایا ما را کربلایی کن🙏
@ahkame_banovan
⁉️سوال
حکم استبراء براي زن چيست؟
✍براي زن استبراء از بول نيست، و اگر رطوبتي ببيند و شک کند که بول است يا نه، پاک ميباشد و وضو و غسل او را هم باطل نميکند.
•┈┈••✾❀✿🖤✿❀✾••┈┈•
🕊eitaa.com/ahkame_banovan
استفاده از وسایل حسینه در محل دیگر👆👆
#احکام_عزاداری
•┈┈••✾❀✿🖤✿❀✾••┈┈•
🕊eitaa.com/ahkame_banovan
Banifatemeh-Shab 11 Moharam1396-002.mp3
2.9M
🔳 #روضه سوزناک #شام_غریبان
🌴یه روز یه باغبون بود
🌴که خیلی مهربون بود
🎤 #بنی #فاطمه
👌بسیار دلنشین
@ahkame_banovan
💫💫💫
#حدیث
💔✨امام عصر (عج) فرمودند :
📝⇦من حتما برای هر مومنی که بعد از یاد مصیبتهای سیدالشهدا امام حسین(ع) برایم دعا کند دعامیکنم.
📚مکیال المکارم ج۱ ۳۳۳
•┈┈••✾❀✿🖤✿❀✾••┈┈•
🕊eitaa.com/ahkame_banovan