eitaa logo
آوای هور
202 دنبال‌کننده
48.5هزار عکس
40.1هزار ویدیو
379 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃⚪️🍃⚪️🍃⚪️🍃⚪️🍃⚪️🍃 🔴نمک آشت و بند کفشت را هم از من بخواه ! 💮 شصت و سه سال پیش که من در لواسان منبر می رفتم، روز هفتم ماه محرم بود، با خودم فکر می کردم که: خسته شده ام از بس که پلو خوردم: شب پلو ، ظهر پلو! ما طلبه بودیم و عادت داشتیم به نان و ماست و اشکنه و آش و آبدوغ خیار. 💮دیگر آن روز کلافه شده بودم، باخودم می گفتم اینجا نه آشی است نه خاکشیری، هیچ چی. هـواهـم به شدّت سرد بود. با خـودم گفـتم: « خـدایا، یک آشی برای ما برسـد خوب است. » 💮 ظـهر شـد، سـفره انداختند و پلو ها را گذاشتند تا ما می خواستیم شروع کنیم . از دور دیدیم یک نفر با یک بادیه در حال آمدن است. وقتی پیش ما رسید، دیدم یک ظرف مسی پر از آش با نعناع داغ و روغن و پیاز داغ، یک آش عالی رسیده بود. 💮 گفتم : « این آش مال کیه ؟! » آن شخص گفت: « مال شما ». گفتم: « کی داده؟! » گفت : « یک خانمی برای شما پخته.» من دیگه دست به پلو نزدم و همان آش را خوردم. آش خیلی عالی بود. ✅ در غرر الحکم، ص827 آمده است که : حضرت امیر المومنین علی (ع) می فرمایند: «لا تَسْألُوا إلاّ اللهَ سُبْحانَهُ، فَإنَّهُ أعْطاكُمْ أكْرَمَكُمْ، وَإنْ مَنَعَكُمْ حازلَكُمْ »؛ 💠«جز از خدای سبحان چیزی مخواهید، که اگر به شما عطا کند شما را اکرام کرده و اگر به شما عطا نکند، برای شما در آخرت ذخیره می کند» 💮خداوند متعال به حضرت موسی (ع) فرمود: ای موسی، نمک آشت و بند کفشت را هم از من بخواه. 🌹 تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار 🌹که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند 🌷🌷🌷🌾🌾🌾میلاد امام علی(ع) مبارک باد 🔹🔷🔹امروز شنبه 17 اسفند ماه 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @MAHOUR
✳️این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! 🔻 گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می‌گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم زیرا او یک سردار و فرمانده‌ نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق می‌گیرد؛ با مزایای فراوان! حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش می‌گیرد. مهم این است که چه چیزی به کشورش می‌دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم. 👤 راوی: از فرماندهان رده بالای حشد الشعبی عراق 🌷🌷🌷🌾🌾🌾میلاد امام علی(ع) مبارک باد 🔹🔷🔹امروز شنبه 17 اسفند ماه 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @MAHOUR
بالاترین فتح است که بار روایتش افتاد روی دوش آوینی از سردار سلیمانی تا شهید سلیمانی تشییع عظیم حاج‌قاسم، شعله‌ی برافروخته‌ی تشیع ما بود ۵ سیداحسان موسوی: نمی‌دانم کدام را بیشتر دوست دارم؛ سردار سلیمانی یا شهید سلیمانی؟ سردار فاتح میدان جنگ یا سرباز خفته در خاک؟شیر دلیر کربلای پنج یا پیکر یادآور کربلای حسین؟ کدام این دو، محبت را بیشتر می‌جوشاند و دل را شیداتر می‌سازد؟ اما مگر به دوست داشتن من‌ و توست مقبولیت او نزد الله؟ هرگز از خود پرسیده‌ایم که روایت فتح سیدمرتضی، روایت کدامین فتح بود! و مگر فتحی بالاتر از شهادت؟ یا فالق‌الاصباح... مگر زبان آفتاب‌گردان‌ها برای چمران، چیزی جز رمز و راز شهید بودن تا شهید شدن است؟ کجایی ای قلندر خیبر، ای حریف همه‌ی قلدرهای جهان؟ بیا و سخن بگو، دل‌مان بی‌قرار رجز‌هایت شده سردار! شهادت برازنده‌ی توست و متاعی بالاتر از آن نیست؛ چه برای این دل‌های مرده‌ی ما که به واسطه‌اش، بعثت دگرباره‌ی انبیاء را به مشاهده گرفته‌ایم و چه برای تو که جویان و پرسان و گریانش بودی... اما چه‌ کنیم که حتی کلمات، هنوز به واژه‌ی پشت اسم تو عادت نکرده‌اند. چه‌طور این قلب‌های شکسته و مجروح بتوانند ادایش کنند؟ سردار! می‌شنوی؟ می‌شنوی صدای پشت بی‌سیم را؟ صدا، صدای سیدمحمد جهان‌آرا است... می‌گوید: «مواظب باشید ایمان‌تان سقوط نکند؛ شهر فدای سرتان، بازش می‌گیریم!» هان ای حاج‌قاسم! ای بزرگ‌مرد! ای که با رفتنت به جان‌مان شرر زدی و دل غم‌آلود ما را نیز با خودت بردی! این ایام، نبودی ببینی که چه فتح خونی رقم زده‌ای... و چه ایمان‌های سقوط کرده‌ای را که خون تو فتح کرد! آری! خرمشهر‌ها در پیش بوده و هست. تو فقط حریف دشمنان حریص به خون ما نبودی، که مبارزه‌ی اصلی تو درون نفوس تک‌تک ما بود و حریفان زبونت، شیاطین درونی ما، منیت ما! تشییع عظیم تو، شعله‌ی برافروخته‌ی تشیع ما بود که نور عروج تو آن را شعله‌ور ساخت؛ «لا نعلم منک الا خیرا!» اشک‌ها و بغض‌ها را دیدی سردار؟ این عصاره‌ی همه‌ی اشک‌های تو برای شهادت بود و نه نماد اشک‌های ما و مگر اشک بر تو خشک می‌گردد؟ خون تو نیز در امتداد خون حسین، تا همیشه جوشان است و چشم‌ها در داغ فراقت همیشه گریان... به‌راستی! این را با چه نسبت است؟ آیا خون، وارث این اشک‌هاست یا این اشک‌هایند که که حرکت این خون‌ها را در دل تاریخ بدرقه می‌کنند؟ گویی که اشک، سیلابی‌ است به سمت خون و خون مسیری‌ است برای اشک. بیا برگرد... نمی‌بینی هنوز نسل خرازی‌ندیده‌ها، متوسلیان‌ندیده‌ها، باقری‌ندیده‌ها و کاوه‌ندیده‌‌ها، در شوک دیدن‌های تو و فریاد‌های تو و بودن‌های تو و رفتن‌های تو هستند؟ هنوز هم باورمان نشده حکایت دستت را! دستی جدا از بدن که چون به تماشا نشستیم، پی به معنای عمیق مفهوم و بردیم... و فهمیدیم و شناختیم کلمه‌ی مقدس را و عنوان مطهر را و واژه‌ی سرشار از جنون را و عنوان مخلصانه‌ی را... که اینان انگار همیشه‌ی تاریخ «شهید» بوده‌اند؛ از ازل تا ابد... اما نبودنِ تو، تویی که از جنس آنها بودی و برای ما بیش از هر شهیدی ساختی، قابل تحمل نیست... فقط بگو چه روزی برمی‌گردی سردار! نمی‌بینی پس از رفتنت، سهم‌مان شده خلوت و قرنطینه و غم و تنهایی؟! فقط بگو چه روزی برمی‌گردی... @haghdaily
می‌خواستند تسبیحش را بگیرند؛ نداد گفت: کسی در میدان نبرد تفنگش را به دیگری نمی‌دهد بعد از خداحافظی یک نفر از طرفش برای همه انگشتر آورد ... ⌛️ امروز دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۱۰ رمضان ۱۴۴۱ ۴ می ۲۰۲۰ 🔻نشانی ما در پیام‌رسان‌های سروش، آی‌گپ، ایتا، گپ و بله 🇮🇷 @MAHOUR24
عاقد دوباره گفت: وکیلم⁉️ شکستـ💔 یعنی به امیدی دگر نبود او گفت: با اجازه ، بله بله😔 مردی که غیر ای مختصر نبود 🌷🌷🌷السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا"🌹 🗓 🔹🔷🔵🔘امروز سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۰ 🇮🇷 @MAHOUR24
📖 | انس با قرآن 🔹خانم دباغ روایت می‌کند: ‌‏وقتی غذای امام را داخل اتاق می‌بردم وارد اتاق که می‌شدم می‌دیدم را باز‌‎ ‌‏کرده‌اند و مشغول قرائت قرآن هستند مدتی این مسئله (کثرت قرائت قرآن) ذهنم را‌‎ ‌‏مشغول کرده بود تا اینکه روزی به امام عرض کردم: «حاج آقا شما سراپای وجودتان قرآن‌‎ ‌‏عملی است دیگر چرا اینقدر قرآن می‌خوانید؟» 🍃 امام مکثی کردند و فرمودند: «هر کس‌‎ ‌‏بخواهد از آدمیت سر در بیاورد و آدم بشود باید دائم قرآن بخواند.‌‏» 📝راوی: ‎مرضیه حدیدچی (دباغ)، پابه‌پای آفتاب، ج ۲، ص۱۵۷. 🌹🌹🌹حاج قاسم سلیمانی: عشق به مهدی(عج)، عشق به خداست. 🗓 🔹🔘🔹امروز دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰ 🇮🇷 @MAHOUR24
🍃 |بسیج، مدرسه عشق 🔹مرحوم حاج احمد آقا خمینی روایت می‌کند: امام بیشتر از همه به بسیجی‌ها عشق می‌ورزیدند و همواره با توجه و عنایتی خاص اخبار‌‎ ‌‏مربوط به پیشروی‌های آنان و دیگر نیروهای اسلام را در جبهه‌های جنگ پیگیری‌‎ ‌‏می‌کردند. یک گروه از کسانی که در دعاهای امام همیشه مورد توجه بودند، بسیجی‌ها‌‎ ‌‏بودند.‌‎ 📝روزنامه اطلاعات،۱۹ خرداد ۱۳۶۹‎ ✅ @MAHOUR24
📚 👈 مرحوم حاج شیخ غلامرضا فقیه یزدی و امام رضا علیه‌السلام 👉 👌 جناب آقای میرزا عبدالحسین زواره‌ای نقل کردند، زمانی دیدم جناب آقای حاج شیخ غلامرضا در حرم امام رضا علیه السلام به حضرت عرض می‌کند که: نه! نمی‌خواهم. نه! نمی‌خواهم! به ایشان عرض کردیم جریان چیست؟ فرمودند: 🤲 از حضرت شفای دستم را خواستم ( دست ایشان مرتب زخم بود و خون می‌آمد و برای وضو و تطهیر به‌سختی و زحمت می‌افتاد ). حضرت فرمودند: در اثر این زخم مقاماتی در بهشت به شما می‌دهند. اگر خوب شود، آن مقام گرفته می‌شود. برای همین به حضرت عرض کردم: نه! نمی‌خواهم دستم خوب شود. 📚کتاب/ص ۵۳ @MAHOUR
🍃 | مسئله اسلام 🔹مرحوم آیت‌الله ری‌شهری روایت می‌کند: یکبار در ارتباط با پرونده مهدی هاشمی خدمت امام رسیدم. شاید مهمترین نکته‌ای که در این ملاقات مطرح شد و من بر جلب توجه حضرت امام نسبت به آن اصرار داشتم، موقعیت اجتماعی آقای منتظری بود. از نظر من قطعی بود که پیگیری پرونده مهدی هاشمی به وارد شدن لطمه‌ای جدی بر موقعیت آقای منتظری خواهد انجامید. 🔸اگر حفظ موقعیت ایشان به عنوان قائم مقام رهبری ضروری است، آیا نباید این ماجرا هرچه زودتر رها شود. امام در پاسخ فرمودند: «این تکلیف شرعی توست که باید انجام دهی، به هر جا که می‌خواهد برسد. مسئله، مسئله اسلام است.» 📚 برداشت‌هایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد ۴، صفحه ۳۶ @MAHOUR@EMAM_COM
🍃 | حق ندارم به خانم امر کنم 🔸زهرا مصطفوی روایت می‌کند: من ندیدم در طول زندگی، امام به خانم‌شان بگویند در را ببندید. بارها و بارها می‌دیدم‌‎ ‌‏که خانم می‌آمدند و کنار آقا می‌نشستند، ولی امام خودشان بلند می‌شدند و در را‌‎ ‌‏می‌بستند و حتی وقتی پا می‌شدند به من هم نمی‌گفتند که در را ببندم. یک روزی من به‌‎ ‌‏آقا گفتم خانم که داخل اتاق می‌آیند همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند. گفتند: «من‌‎ ‌‏حق ندارم به ایشان امر کنم». حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی را‌‎ ‌‏نمی‌خواستند. 📚 برداشت‌هایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد ۱، صفحه ۷۸ 🔥زن،زندگی،آزادی غربگدایان 🌷زن،زندگی،آزادی اسلامگرایان ✅ @MAHOUR24
عقل يا عشق 🔰 ناشناس 🔸 مرد میان‌سال عربی را دیدم که از شدت عرق ریختن، تمام یقه لباس مندرسش خیس شده بود. باور نمی‌کنی اگر بگویم با دیدن او تمام خستگی وجودم از بین رفت و جایش را به‌نوعی خجالت همراه با سرافکندگی داد. من درحالی‌که بغض تمام گلویم را گرفته بود از او سؤالاتی می‌پرسیدم و او همان‌طور که کشان‌کشان خود را به جلو می‌کشید، بریده‌بریده به همه آن‌ها پاسخ می‌داد. وقتی در پایان گفت‌وگویم با او، از سختی‌های راه پرسیدم و اینکه چه عاملی او را به این راه صعب و دشوار کشانده است، لحظه‌ای از حرکت بازایستاد و به صورتم خیره شد. از عمق نگاه خسته‌اش می‌شد به صداقت لهجه‌اش که از یک ایمان راسخ حکایت داشت، پی برد. با همان حالت گفت «محبت الحسین». این بیابان چه راز نهفته‌ای دارد که کاخ‌نشین را خاک‌نشین نموده، چه جذبه‌ای دارد که کودک و پیر و زن و مرد و سیاه و سفید و معلول و سالم را به اين‌جا کشانده؟ اینان به‌یقین عاقل نیستند! کدام عقل می‌گوید از خانه و زندگی و راحتی بگذری؟ کدام عقل است که بگوید در عصر هواپیما، سه روز یا پانزده روز و یا حتي چهل روز پیاده و پابرهنه حرکت کنی؟ این عقل نیست، عشق است... 🗓 | دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ 🟩🟢💚♻️💚🟢🟩🟢💚♻️💚🟢🟩 @MAHOUR24🌱🌿🌷🌹🌷🌿🌱