eitaa logo
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعان‌حرم"
376 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
19 فایل
ولادت⇦۱۳۶۹/۵/۳۰😍 شهادت⇦۱۳۹۴/۱۰/۲۱💔🥀 تشیع پیڪر مطهــرشهــید⇦۱۳۹۸/۲/۶ مزار شهید⇦ تهران_گلزار شهدای یافت آباد ✨اولین کانال فعال شهید درایتا✨ تبادل و ارتباط با مدیر @Mokhtari_315 #کپی_با_ذکر_صلوات_برای_امام_زمان(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعان‌حرم"
#آسمان‌_نشینِ_مهربان :) #چالش۳✨ #داداش_مجید❤️ ─━✿❀✿♠✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
:) 🌹 ۴ 🍃ــــــــــــــــــــــــــــ🕊ـــــــــــــــــــــــــــــ🍃 بسم رب الشهـداء والصدیقین...🌺 1⃣سال 1397 بود دقیقا ماه محرم بود تلویزیون هرشب یه برنامه ای داشت به اسم چهل چراغ (اگه اشتباه نکنم) و خانواده شهدا رو دعوت میکردن تا از خاطراتشون بگن اولین باری بود که اون برنامرو میدیدم خیلی واسم قصه داداش جالب بود یه لحظه با تعریفای اقا افضل (بابا داداش) بغضم ترکید و خونه تنها بودم و شروع کردم گریه کردن و تا اخر برنامه اشک میریختم و به حال داداش قبطه میخوردم😔😭😭 2⃣خب داداش مثل جوونای امروزی بوده یه تلنگر بود واسم من کلا یه ادم مذهبی بودم ولی نه در این حدی که الانم با خودم گفتم پس داداش میتونه منو درک کنه و کنارم باشه و... و بعد از راهیان نور سال 1398 تصمیم گرفتم به طور جدی داداشو تو لحظه لحظه زندگیم داشته باشم☺️ 3⃣بلـه ، خیلی زیاد... هرجا مشکلی داشتم یا دلم گرفته بود دست به دامن داداش شدم و خداروشکر توجه داداشم شامل حالم میشه😍 4⃣جذب مشتی بودنش،بامعرفت بودنش،شوخ طبع بودنش و....❤️ 5⃣بلـه... تقریبا هر موقع که حواسم هست که زودی از گناهی که میخوام مرتکب شم دور میشم و هرموقع هم که حواسم نباشه داداش میا تو ذهنم و بازم اون گناهو ترک میکنم☺️ 🍃ــــــــــــــــــــــــــــ🕊ـــــــــــــــــــــــــــــ🍃 🌹 ❤️ ─━✿❀✿♣✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
امام مهدی (عج):🌱✨ «هر یک از شما باید عملى را انجام دهد که سبب نزدیکى به ما و جذب محبّت ما گردد؛ و باید دورى کند از کردارى که ما نسبت به آن، ناخوشایند و خشمناک هستیم. پس چه بسا شخصى در لحظه اى توبه کند که دیگر به حال او سودى ندارد و نیز او را از عِقاب و عذاب الهى نجات نمى بخشد»🥀 ─━✿❀✿♠✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 امام زمان (عج) در قلب‌های شماست مواظب باشید، بیرونش نکنید... «آیت اللّٰه بهجت رحمه الله علیه» 💚 ─━✿❀✿♠✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
رفقایی که تو چالش شرکت کردن مطالب خودتون رو از کانال فروارد کنید برای دوستانتون تعداد سین هاتون بالابره...😉😊
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعان‌حرم"
#آسمان‌_نشینِ_مهربان :) #شهیدمجیدقربانخانی🌹 #چالش۴ 🍃ــــــــــــــــــــــــــــ🕊ـــــــــــــــــــ
:) 🌹 🍃ــــــــــــــــــــــــــــ🕊ـــــــــــــــــــــــــــــ🍃 ادامه... اینکه من داداش مجیدو به عنوان رفیق شهیدم انتخاب کردم یکم ماجرا داره🙃 بعد از اینکه من برنامه چهل چراغو دیدم و داداشو به عنوان رفیق شهید انتخاب کردم این رفاقت من فقط در حد یه اسم بود اصلا با داداش انس نگرفتم فقط وقتی ازم میپرسیدن رفیق شهیدت کیه میگفتم شهید مجید قربانخانی نه دنبال عکساش بودم نه زندگی نامش نه کلیپ و.... فقط و فقط در حد اسم بود... تا اینکه سال گذشته (1398) از طرف اموزشگاه با رفقا رفتیم راهیان نور و اونجام خیلی حرف از شهدا و رفیق شهید بود و فضا کلا معنوی بود یروز که شلمچه بودیم گفتن بچه هایی که رفیق شهید ندارن بیان تا باهم انتخاب کنیم (اینم بگم قبل داداش شهید ابراهیم هادی رو انتخاب کردم ولی اصلا حس قشنگی نداشتم نمیدونم شایدم شهید هادی منو لایق ندونستن تا انس بگیرم باهاشون) خلاصه به من گفتن بیا بریم انتخاب کنیم با خودم گفتم من که داداشو انتخاب کردم ولی بازم دودل بودم گفتم بزار برم بنم چی میشه 😉 رفتیم نشستیم گفتن ما شناسنامه شهدا رو تهیه کردیم شما یکیو انتخاب کنین و رفیق شهیدتونو مشخص کنین وقتی به من رسید یه حالی داشتم اصلا از خود بیخود شدم چشامو بستم و کلا همه چیو از ذهنم بردم و انگار تو حال خودم نبودم دستمو بردم سمت شناسنامه ها و یکیو کشیدم و همه رفیقام جمع شدن دورم ببینن رفیق من کیه از یه طرف دوست داشتم ببینم کیه از یه طرفم میگفتم قطعا داداش نیست ولی من دلم بیشتر پیش داداش بود یه نیم ساعتی گذشت رفیقام اصرار داشتن ببینن کیه منم که بالاخره باید میفهمیدم کدوم شهیدو انتخاب کردم خلاصه چشامو باز بستم و شناسنامرو باز کردم و تا چشمامو باز کردم نگاهم به عکس شناسنامه افتاد و اون شهید بود وقتی دیدم داداشه بغضم ترکید و کلی گریه کردم و همه هاجو واج مونده بودن به من نگا میکردن وقتی داستانو گفتم اونام خیلی ناراحت شدن و حالو هوا فضا تغییر کرد از اون روز به بعد داداش تو تمام لحظه لحظه های زندگیم بود حتی ساعت به ساعت یادش میکنم هر روز باهاش حرف میزنم این یکی از بهترین اتفاقای زندگیمه که با داداش مجیدم اشنا شدم😍😍 🍃ــــــــــــــــــــــــــــ🕊ـــــــــــــــــــــــــــــ🍃 🌹 ❤️ ─━✿❀✿♣✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعان‌حرم"
#هوالعشق❤️ #قسمت_هشتاد_و_هفتم با فاطمه به مغازه برگشتیم و همون مانتو آبی کاریونی رو گرفتم. یه ست روس
❤️ صبح زود با صدای اذان که از پنجره باز اتاق میومد بیدار شدم. رفتم وضو گرفتم و دوباره اومدم توی اتاقم سجاده رو پهن کردم و نماز خوندم. امروز چند تا کلاس نظری پشت سرهم داشتم. تصمیم گرفتم یکم جزوه هامو بخونم. تا ساعت هشت خوندم و بعد وسایلم رو گذاشتم تو کولم و از اتاق اومدم بیرون که برم دانشگاه😊 مامان: حداقل یه لقمه صبحانه بخور که ضعف نکنی دختر 😣 _وای نه مامان ساعت نه کلاس دارم همینجوریم کلی دیرم شده بخدا😱 دوییدم از خونه بیرون و دیدم ماشین نیست... پس بابا بردش... باید با تاکسی برم...😁 بالاخره بعد یه رب معطلی تاکسی رسید و این ساعتم اوج ترافیک و شلوغی ولی بالاخره ساعت نه و رب رسیدم دانشگاه. پله هارو دوتا یکی بالا رفتم و رسیدم بلاخره به کلاس😊 بعد کلاس رفتم یه شیرکاکائو و کیک گرفتم و خوردم. بعدم دوباره سه تا کلاس پشت سر هم😁 از آخرین کلاس که بیرون اومدم مامان زنگ زد بهم📱 _سلام مامان. مامان:سلام دختر کجایی؟ _کلاسم دیگه مامان😐 مامان: امشب خالت اینا میان ها دختر من دست تنهام. _یادم نبود اسلا... باشه الان میام...😔 مامان: بدو دختر دیر میشه😁 دلم میخواست دیر برسم... میخواستم یه خراب کاری بکنم... ای کاش یه اتفاق میوفتاد تا مهدی یا خاله از من بدشون میومد و همه چیزو بهم میزدن... 😔 تصمیم گرفتم تا خونه پیاده برم😊 از در دانشگاه اومدم بیرون و از همون اول سعی کردم از دورترین راه برم😝 به خودم که اومدم دیدم روی پل عابر پیاده وایسادم و دارم پایین رو نگاه میکنم😕 به آسمون نگاه کردم دم غروب شده بود و صدای اذان بلند شد😱 وای خدا واقعا مامان منو میکشهههه😖 سریع از از پل اومدم پایین و پیچیدم توی کوچه و کلید انداختم و رفتم تو😵 داشتم دعا میخوندم به جون خودم که مامان قیمه قیمه م نکنه😣 _سلام مامان عزیزم😍 مامان با جیغ: الان وقت اومدنه؟؟؟ زود باش برو آمده شو دختره دیوونه الان خالت اینا میان😡 _حالا چرا جیغ میکشی بابا رفتمممم😁 خوشبختانه سریع دوییدم توی اتاقم و جارویی که پرت کرد تو سرم نخورد😊 حوصله لباس آن چنانی نداشتم. یه تنیک ساده پوشیدم و یه چادر سر کردم. همون لحظه زنگ در به صدا اومد.... فکر کنم خودشونن😔 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 📲 @Majid_ghorbankhani_313