eitaa logo
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعان‌حرم"
363 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
19 فایل
ولادت⇦۱۳۶۹/۵/۳۰ 😍 شهادت⇦۱۳۹۴/۱۰/۲۱💔🥀 تشیع پیڪر مطهــرشهــید⇦۱۳۹۸/۲/۶ مزار شهید⇦ تهران_گلزار شهدای یافت آباد ✨اولین کانال فعال شهید درایتا✨ تبادل و ارتباط با مدیر @F_Mokhtari_1382 #کپی_با_ذکر_صلوات_برای_امام_زمان(عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی به قدر صبر خدا میدهد بلا ! :) 🌱 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
🌹 مےگوید یڪبار در سوریه به گیر دادم؛ اینجا چرا ڪمربند؟؟؟ اینجا ڪه پلیس گیر نمےدهد...😕 گفت: میدونی چقدر مواظب بودم ڪه با تصادف نمیرم؟ :) 🕊 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
خواھراݩ و برادراݩ دینے وقٺ نماز اسٺ📿 اݪٺماس دعا 🤲
هدایت شده از مختاری ام
🌟اولین رمان کانال شهید مجید قربانخانی🌟 🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ حکایت عشق و حکایت عشق در اول و اعتراف در آخره... قصه ما اگرچه و و پسرمونم اگرچه و ولی و و این درست مثل همه همسن و سال خودشونه و فرقی با بقیه ندارن و هیچ کدومشون نیستن بلکه اونا وقتی در کنار هم قرار میگیرن برای هم دیگه تلاش میکنن تا به معنای واقعی و برسن ✅ و اما ذکر چند ❗️نکته❗️ 🔴️داستان کاملا تخیلیه و هویت همه ی اشخاص و اماکن چیزی جز 😊 🔴️لطفا از همین اول داستان شروع به قضاوت نکنید🚫 🔴️داستان بعد از چند قسمت به اوج خودش میرسه پس لطفا صبور باشید🙏 🔴️تجربه اول نویسنده هست پس قطعا قلم ضعیفه و امیدوارم خسته نشید 📲 @Majid_ghorbankhani_313
❤️ دوربین رو تحویل امامت داری حرم دادم و با یه قبض زرد رنگ به طرف بچه ها برگشتم.😑 اعصابم خط خطی و داغون بود و منتظر بودنم کسی حرف بزنه تا به مثل سگ پاچه شو بگیرم.😡 فاطی(فاطمه خانوم رفیق شفیق بنده): فائزه چرا عین گوجه فرنگی قرمز شدی؟😳 حرف فاطی شد تلنگری برای به رگبار بستن فاطی و اون خادم حرم که تو گشت بود😤 _هان😡چیه😡 توقع داری عین گوجه فرنگی نشم😡 دختره ی عقده ای به هیچ کس کار نداشت اصل اومد گیر داد به این دوربین بدبخت من😡 فاطی: بابا خواهر من ول کن حالا با گوشی عکس بگیری چی میشه حتما که نباید دوربین باشه 😉 _عه😒 نکنه فکر کردی کیفیت عکس دوربین کنون و گوشیای چینی ما یکیه 😡 فاطی: پیف پیف حالا هی کیفیت کیفیت نکن بابا 😷 دیگه گذشت رفت بیا بریم زیارت 😰 _الهی چادرت نخ کش بشه _الهی غذاب بسوزه _الهی شوهرت کچل باشه _دختره عقده ای _چرا دوربینو گررررفتی😭 مندل(مهدیه بانو دوست گرام اینجانب): خدا مرگیت بده🤕 زیارت خودت با این حرفایی که زدی باطل شد که بدرک 😈 زیارت مارم باطل کردی👿 _عه😮 چه ربطی داره به زیارت😳 کی گفته باطله😟 _اصلا صبرکن الان میرم از اون حاج آقا که اونجا وایساده میپرسم🙄 فاطی بدو بریم☺️ دست فاطی رو گرفتم و به زور کشوندم سمت یه روحانی که با یه پسر وایساده بود توی یه قدمی شون ایستادیم از پشت _اوووم😴 سلام حاج اقا😊 حاجی برگشت و ما با دیدن سیمای زیبای حاجی چشامونو درویش کردیم حاجی: سلام علیکم بفرمایید _عه ببخشید حاج اقا من یه سوالی داشتم 🤓 حاجی: بفرمایید میشنوم _حقیقتش میخواستم بدونم اگه فوش بدی و نفرین کنی زیارتت باطل میشه😳 یهو یه نفر عین یه حیوون نجیب شروع کرد به خندیدن😂 عه کی بود😳 فاطی که نی🤔 منم نیستم🤗 حاجیم نی😧 پس کیه😳 عه این یارو قدبلندس که کنار حاجیه😡 پشتش به ما بود و میخندید و شونه هاش از پشت می لرزید😐 _هووی آقا واسه چی میخندی😡 یارو قلد بلنده: برای اینکه زیارت رو اصولا میگن قبول نیست نه باطل شده😃 اینو گفت و برگشت طرف ما🙃 و برگشت برادر قدبلنده همانا و باز موندن دهن اینجانب به ابعاد غار مرحوم علی صدرم یه جا😮 وای خدا😱 چه چشمایی👁 عسلی😍 📲 @Majid_ghorbankhani_313
❤️ چشم قشنگه: اوهوم😊 خانووووم😳 حواستون کجاست😳 اوه اوه از اون موقع دارم همینجوری عین بز پسر مردمو دید میزنم وای آبروم رفت😭 خودمو جم و جور میکنم 😉 _بله آقا😡 من اصلا دوس دارم بگم باطل میکنه شما مفتشی😏 چشم قشنگه: نخیر مفتش نیستم😏 طلبه هستم و باید مشکلات دینی افراد رو حل کنم😌 _عه😳 پس امامه ت کو😂 اصلا عبام نداری که😃 چشم قشنگه: یعنی بنظر شما هرکس لباس نداشته باشه طلبه نیس😕 _نع😊 نیست😊 چشم قشنگه: بابا خانوم شما عجب رویی دارید ها😆 روحانی که تا اون موقع ساکت بود با صدایی که توش خنده موج میزد گفت : عه ! جواد از تو بعیده😒 دخترگلم بی ادبی پسر منو ببخشید 🙂 اوه اوه فامیل در اومدنپ😱 _عه چیزه 😁 یعنی چیزه 😑 اهان یعنی میخواستم بگم نه بابا این چه حرفیه خداببخشه😊 روحانی: ممنون دخترگلم لطف کردی التماس دعا چشم قشنگه 😡 من 😜 روحانی😊 فاطی😕 با فاطمه به طرف بچه ها برگشتیم ولی فکرم پیش چشمای پسره بود🙄 وای خدایا خودت ببخشم من که چشم ناپاک نبودم😢 فاطی:وااااایییی خاک تو سرم😱 _عه خاک تو سر من😄 چرا تو سر تو😂 فاطی: بچه ها رفتن😱 حالا تو این شلوغی چجوری پیداشون کنیم😢 بدبخت شدیم فائزه😁 خدا لعنتت کنه😭 _فاطی😐 مگه عصر حجره😳 بابا زنگ میزنیم پیداشون میکنیم دیگه😕 فاطی: عه😨 راس میگی ها🤓 بزنگ ببین کجان 🙄 _از دست تو😝 گوشیمو از جیب شلوارم بیرون آوردم📱 وااای😵فاطی شارژ برقی نداشتم خاموش شده😦 توهم که گوشیت تو ماشینه😱 فاطی: وای فائزه یه کاری کن😫 برو از یکی گوشی بگیر تورو خدا😭 یک آن یه فکر به ذهنم رسید...🙄 حاج آقا و پسرشون😜 آروم و متین به سمتشون حرکت کردم ☺️ هنوز همونجا بودن😊 _ببخشید حاج اقا🙂 حاجی: عه شمایید دخترم😍 بفرمایید _حقیقتش ما از دوستامون جدا شدیم حالاهم گوشیم شارژ نداره باهاشون تماس بگیرم😔 میشه از گوشی شما استفاده کنم😰 حاجی: عه این چه حرفیه دخترم 😌 جواد جان گوشیتو بده تا تماسشونو بگیر😌🤓 جواد (همون چشم قشنگه خودمون): 😒 بله بفرمایید😏 وقتی گوشیشو به طرفم گرفت دستامو بردم جلو برای گرفتنش که یهو یه لرزش کاملا ضایع افتاد توی دستام😣 به هر بدبختی بود گوشی رو از دستش گرفتم 😒 تا رسید دستم قفل شد دوباره روی صفحه قفل نوشته بود 👈سید محمد جواد👉 😍وای خدا اونم سیده😍 _عه ببخشید قفل شد🙄 آقا سید آروم جوری که من نفهمم (البته ارواح عمش یجوری اتفاقا گفت من بفهمم😎 ) گفت : از بس استخاره کردید موقع گرفتنش دیگه😡 گوشی رو دوباره دستش دادم اونم رمز و زد و بهم پس داد 😒 حالم بی خود و بی جهت گرفته بود☹️ 📲 @Majid_ghorbankhani_313
❤️ شروع کردم به گرفتن شماره مهدیه... یه بار😠 دوبار😟 سه بار😣 مشترک مورد نظر خاموش می باشد😯 ای وای بدبخت شدیم رفت گل رس تو سرمون😱 _ممنون😔 برنمیداره😰احتمالا گم شدیم😢 حاجی : از کدوم شهر اومدید دخترم _کرمان😔 سیدجواد_با کاروانای زیارتی اومدید؟ _اره سید: پس بیاید من میرسونمتون ترمینال فقط زود باشید چون ممکنه برن _ممنون دستتون درد نکنه 😍 فاطی: خدا خیرتون بده ممنون 🙂 سید: خواهش میکنم بفرمایید از حاج اقا تشکر کردیم و پشت سر سید راه افتادیم🤗 ماشالا چه قد و بالایی😍 چقدر مردونه و جذاب از پشت راه میره 😍 حالا تازه فرصت کردم نگاهش کنم 🤓 کلا جذب چشاش بودم قیافشو ندیدم🙄 خدای من این طلبه اس😳 بابا الکی میگه😳 تیپش عین خانواننده هاس☺️ روشو کرد طرف ما خدای من چهرش😳 چقدر ناز و معصومه 😍 ندای درون : وای فائزه خجالت بکش پسر مردومو خوردی😱 _ندا جون شرمنده تم میشه خفه شی 😝 گناهش گردن خودم😊 با مشتی که فاطی به پهلوم زد جیغم رفت هوا😤 _مگه مشکل داری😳 چرا میزنی😳 فاطی که رنگش قرمز شده بود اشاره کرد به سید سید در حالی که کلافه بود گفت : خانوم محترم اگه نگاه کردنتون تموم شد بیاید سوار شید جا می مونید ها وای😱خاک تو سرم 😁 شرفم افتاد کف پام😞 با فاطمه رفتیم کنار ماشینش یه ۲۰۶ آلبالویی بود در عقب رو که باز کردیم روی صندلی عقب کلی خرت و پرت بود و فقط یه نفر جا میشد😶 من و فاطیم عین بز همدیگه رو نگاه میکردیم سید برگشت طرف من و گفت : به دوستتون بگید عقب بشینن شما یکم بیشتر جا میبرید بفرمایید جلو😏 بعدم با یه لبخند ملیح تمرگید سرجاش😕 این بیشعور با من بود😡 به من گفت چاق😡 خو اره دیگه فقط یکم محترمانه ترش😑 فاطی عقب نشست و منم در جلو رو باز کردم و نشستم😠 پسره بی ادب😷 یه بسم الله آروم گفت و ماشینو روشن کرد _واااای😱 صبر کنید آقا جواد سید: چیشد😳😳😳 _دوربینمو از امانت داری نگرفتم 😱 سید: قبض رو بدید من میرم میگیرم😡 قبض رو به بدبختی از جیب شلوارم در آوردم و دادم دستش 😖 از ماشین پیاده شد و با دو از پله های جلوی ورودی حرم بالا رفت🙄 📲 @Majid_ghorbankhani_313
📌راه هایی برای صدقه🏺 🌕 لب پنجره اتاقت كاسه‌ای آب و غذا برای پرندگان 🕊بذار و اینو عادت خودت كن ... 🌕 وسایل و پوشاكى👕 را كه استفاده نمیكنى داخل كیسه بذار و به نیازمندی بده ... 🌕 در اتاقت قلكی⚱بذار و هر بار گناه كردی مبلغ اندکی داخلش بنداز و بعد یك ماه درشو باز كن و صدقه بده و هر ماه این کار را تكرار كن... 🌕 یه مبلغی از حقوقت رو كفالت یتیم بكن ... 🌕 تو مسجد قرآن بذار تا ثواب خوندنش بهت برسه ... 🌕 بعد نوشیدن آب، اگه آب زیاد اومد،به نزدیكترین گیاهی كه بهش دسترسي داری آب بده به نیت اموات... 🌕 شادی رو به قلب هر فردی که میتوني وارد کن مخصوصا اونایى كه غصه دارن... 🌕 به هر كی رد میشه لبخند بزن و سلام كن ... 🌕 به اونایی كه نشستن، سخن نیكو صدقه است... 😍 🆔 @Majid_ghorbankhani_313
• • ‏تا زمانی کھ دلت ♥️ کسی نمی‌تواند ؛ خوشی‌هایت را ویران کند...! | ‏وَ‌اشْغَلْ قُلُوبَنا بِذِكْرِكَ عَنْ كُلِّ ذِكْرٍ | مارا فقط بھ خودت‌مشغول‌کن :) ‌🆔 @Majid_ghorbankhani_313
آیت الله حسن ثقفی تهرانی؛ اگر که از منتسب به ائمه هستن را جزء سادات حساب نکنیم در حق رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله جفا کرده ایم و نصف فرزندان ایشان را حساب نکرده ایم. آیت الله حسن ثقفی تهرانی ره در کتاب شرح زیارت عاشورا با دلایل(در تصاویر مطالعه کنید)ثابت کرده اند که از سمت مادر هم سیادت به فرزند می‌رسد و آن‌ها هم سید حساب می‌شوند. لطفا" نشر دهید تا این اعتقاد بیهوده از ذهن مردم خارج شود. مادر سادات دعاگویتان
دعا بکن ؛ ولی اگر اجابت نشد با خدا دعوا نکن میانه‌ات با خدا به هم نخورد چون تو جاهلی و او عالم و خبیر ... 👤حاج اسماعیل دولابی 🆔 @Majid_ghorbankhani_313
امام علی{علیه السلام}🌹: شهرها به حبّ و دوستی وطن آباداند.🍃 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
شب هارا میشمارم ... به امید آن شبی که چشم هایم را باز کنم و خود را کنار ضریحت ببینم :) 🌙 ─━✿❀✿🌻✿❀✿─━ @Majid_ghorbankhani_313
🌾 بھ ݩام خداے خیر و ݩیکے 🌾
بوی صبحانه مےآید عطرچایے صفای سفره صبح چند لقمه زندگے کافیست تا انرژی جاودانگے در وجودمان شکوفا شود صبحتون بخیر روزتون شـــــــاد سݪام صبح قشنگٺوݩ بخیـر و شادے😉 @Majid_ghorbankhani_313
✨خداوندا! پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، 🍂وای بر من و صراط تو که از مو نازک‌تر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. ✨من با این پاها در حَرَمت پا گذارده ام و دورِ خانه ات چرخیده ام و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم 🍂و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. ✨امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی. ▪️شادی روح سردار تمام شهدا اموات خودتون بنده حقیرصلوات 🥀🥀 🆔 @Majid_ghorbankhani_313
🌷 راوے برادر زاده : چندین بار از ایشان پرسیدیم ، عمو جان درجه شما در چیست .ایشان عنوان کردند : « من هستم » و تا زمانی که زیرنویس تلویزیون ایشان را اعلام کرد ما نمی دانستیم عموی ما سپاه است. ایشان یک روز قبل از شهادت ، به زادگاه خود گلبافِ کرمان می رود و از اقوام و خویشان خود دیدن میکنند واز فرودگاه به تهران و از آنجا هم راهی و سپس می شود تا اینکه به دست تروریست های آمریکایی به می رسد. 🆔 @Majid_ghorbankhani_313
⚪️ تصویری کمتر دیده شده از شهید حاج قاسم سلیمانی با فرزندانش... 🆔 @Majid_ghorbankhani_313