#تلنگرانه 🥀
بیایین جـــــدی فڪر💭ڪنیم...
#شهــــــــــدا ڪجا و ما ڪجا...
ما ڪه دغدغه روز و شبمون...
شده اینستاگرام و تلگرام📱 و...
شهــــــــــدا🌷 بخاطر #من_و_تو رفتن...
اینهمه شهــــــــــید میاد از #سوریه...
ڪی به روی خودش میاره...
یڪم بیشتر حواسمون به #خودمون باشه...
بیشتر حواسمون به ڪارامون باشه...
ما #شیعه_ایم...
ما منتظر آقاییم....
بیاین کمتر گناه🔞 کنیم...
به #نامحرم نگاه نکنیم
تنها در حدضرورت با نامحرم صحبت کنیم تا بتوانیم از بروز هر فتنه و فسادی در زندگیمان جلوگیری کنیم🍂
مایی که ادعای مذهبی بودنمون میشه....
اگر عکس با #مزار_شهدا میگیریم
حداقل شهدایی هم عمل کنیم...✊
خودمون رو جای #شهدا تصور کنیم.....
بببینیم چه طوری رفتند که ما آزاده زندگی میکنیم.....
قدر داشته هامونو بدونیم👌
به خودمون بیایم.....!!!!!
حواسمون باشه چه کار میکنیم..
🛑 #عمل_کننده_باشیم🛑
♨️تقوا یعنی...
👈 تقوا یعنی اگر یک هفته مخفیانه
از همهی کارهای ما فیلم 📹 گرفتند و
گفتند اعمال هفتهی گذشتهات در
تلویزیون 📺 پخش شده،ناراحت نشویم🚫
@Majid_ghorbankhani_313
فاطمه به #دوسالگی که رسید .قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم.
اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید. تصمیم گرفتم تولد دوسالگی را همانند سال پیش با جمع چهار نفری در کنار مزار جلیل برای فاطمه بگیرم.
خیلی دلم گرفته بود. به #گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم...برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست .
خیلی گریه کردم و به او گفتم :روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه🏘 می روم و تو باید به خانه بیایی.
💢 روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد . جواب دادم . گفتند: یک سفر زیارتی #سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید...
از خوشحالی گریه کردم.در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم.
💢ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺩﺧﺘﺮﻡ, بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه (س) را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند .
شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار# سه ساله امام حسین (ع) یک آرزوی بزرگی برای من بود. ﺁﺭﺯﻭﻳﻲ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎ ﻧﻆﺮ #ﭘﺪﺭﺷﻬﻴﺪﺵ ﺑﻮﺩﻩ اﺳﺖ
#ﺷﻬﻴﺪجلیلخادمی
# حوزه علمیه الزهرا سلام الله علیها
#شهید_حسین_پور_جعفری 🌷
راوے برادر زاده #شهید :
چندین بار از ایشان پرسیدیم ،
عمو جان درجه شما در #سپاه چیست .ایشان عنوان کردند :
« من #سرباز هستم »
و تا زمانی که زیرنویس تلویزیون #شهادت ایشان را اعلام کرد ما نمی دانستیم
عموی ما #سردار سپاه است.
ایشان یک روز قبل از شهادت ،
به زادگاه خود گلبافِ کرمان
می رود و از اقوام و خویشان
خود دیدن میکنند واز فرودگاه #کرمان به تهران و از آنجا هم راهی #سوریه و سپس #بغداد
می شود تا اینکه به دست تروریست های آمریکایی
به #شهادت می رسد.
🆔 @Majid_ghorbankhani_313
#داداش_مجید❤️
#مجیدبربری
#شهیدمجیدقربانخانی🌹
پسر شر و شوری بود
#چاقو همیشه تو جیبش بود🔪
وقتی میخوابید چاقو رو میزاشت بالاسرش
تو #رفاقت خیلی #بامعرفت بود💫
دست به خیرشم خوب بود🌹
به #مجیدبربری معروف بود
چون دایی هاش نونوایی داشتن و مجید اونجا وایمیستاد و اگر کسی وضع مالی خوبی نداشت نون رو بهشون مجانی میداد و آخرشب خودش پول نون هارو حساب میکرد😊
قهوه خونه داشت☕️
از خالکوبی خوشش اومده بودو دستش رو #خالکوبی کرده بود
رفته بود #کربلا❤️
تو راه کربلاهم تخمه میشکوندن و بگو و بخند راه انداخته بودن...
وقتی رسید کربلا و چشمش به #گنبدآقا افتاد به کل تغییر کرد...🙃
همش تو کربلا گریه میکرد😭،حالش عجیب تغییر کرده بود و دوستاش تعجب کرده بودن از این کاراش🙄😦
وقتی از کربلا برگشت...
گفت: از امام حسین خواستم #آدمم کنه :)
نمیبردنش سوریه چون مادر و پدرش راضی نبودن
قسم داد به #پهلویحضرتزهرا تابردنش💔 :)
به چند ماه نرسید که رفت سوریه...
تو #سوریه شب آخر یکی موقع وضو #خالکوبی های #مجید رو دید، بهش گفت:
مجید حیف تو نیست این #خالکوبی هارو زدی رو دستت😕
داداش مجیدم گفت:
این #خالکوبی ها فردا یا پاک میشه یا خاک میشه🙂🙃
فرداش بود که #داداشمجید #شهید شد...🕊:)
#شهیدمجیدقربانخانی🌹
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
#داداش_مجید❤️
#مجیدبربری
#شهیدمجیدقربانخانی🌹
پسر شر و شوری بود
#چاقو همیشه تو جیبش بود🔪
وقتی میخوابید چاقو رو میزاشت بالاسرش
تو #رفاقت خیلی #بامعرفت بود💫
دست به خیرشم خوب بود🌹
به #مجیدبربری معروف بود
چون دایی هاش نونوایی داشتن و مجید اونجا وایمیستاد و اگر کسی وضع مالی خوبی نداشت نون رو بهشون مجانی میداد و آخرشب خودش پول نون هارو حساب میکرد😊
قهوه خونه داشت☕️
از خالکوبی خوشش اومده بودو دستش رو #خالکوبی کرده بود
رفته بود #کربلا❤️
تو راه کربلاهم تخمه میشکوندن و بگو و بخند راه انداخته بودن...
وقتی رسید کربلا و چشمش به #گنبدآقا افتاد به کل تغییر کرد...🙃
همش تو کربلا گریه میکرد😭،حالش عجیب تغییر کرده بود و دوستاش تعجب کرده بودن از این کاراش🙄😦
وقتی از کربلا برگشت...
گفت: از امام حسین خواستم #آدمم کنه :)
نمیبردنش سوریه چون مادر و پدرش راضی نبودن
قسم داد به #پهلویحضرتزهرا تابردنش💔 :)
به چند ماه نرسید که رفت سوریه...
تو #سوریه شب آخر یکی موقع وضو #خالکوبی های #مجید رو دید، بهش گفت:
مجید حیف تو نیست این #خالکوبی هارو زدی رو دستت😕
داداش مجیدم گفت:
این #خالکوبی ها فردا یا پاک میشه یا خاک میشه🙂🙃
فرداش بود که #داداشمجید #شهید شد...🕊:)
#شهیدمجیدقربانخانی🌹
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
حمله #داعش به #سوریه، درست زمانی شروع شد
که دشمنان احساس کردند مردم سوریه با نظام حاکم، همراه نیستند....
بهای فهمیدن این مطلب، ۱۰سال #جنگ داخلی برای مردم سوریه بود!!
حتماً #رایمیدهیم ؛
تا دشمنان ایران را برای تحریم اقتصادی و تهدید نظامی مأیوس کنیم! ان شاالله.
#انتخابات
#شرکت_حداکثری
هدایت شده از کتاب سالم
کتاب " #مجید_بربری "
زندگی داستانی #حر_مدافعان_حرم
🍂 بخش اول زندگی مجید، بخش تاریک و خاکستری آن است. او در #یافت_آباد تهران قهوه خانه دار بوده، و زندگی او سرشار از مواردی است که این جور آدم ها با آن درگیر هستند. از #درگیری و #دعواهای هر روزه تا به رخ کشیدن آمار #قلیان های قهوه خانه اش و...
🌱 اما بخش دوم زندگی او، #عنایتی است که به او می شود و مسیر زندگی اش عوض می شود و #مهر حر مدافعان حرم بر پیشانی او نقش می بندد و او گر چه #تک_پسر خانواده است و قرار نیست که به سوریه اعزام شود، ولی عنایت بی بی او را به #سوریه می کشاند و می شود مدافع حرم.
🌴 مجید قصه ما گرچه ناراحت #خالکوبی های بر بازوهای خویش است، اما سرنوشتش این طور می شود تا در #خانطومان از بدنش هیچی برنگردد تا نه نشانی از خودش باشد نه خالکوبی هایش.
قصه مجید بربری، قصه ای از جنس #شاهرخ_ضرغام حر انقلاب است.
#سیره_شهدا
قیمت: ۱۴۰۰۰ تومان
آیدی مشاوره و سفارش👇
@mosafer_1979
💠 با ما برای ترویج کتابهای سالم و ارزشی همراه باشید 👇
@ketabesalem
#داداش_مجید♥️
#مجیدبربری
پسر شر و شوری بود
#چاقو همیشه تو جیبش بود🔪
وقتی میخوابید چاقو رو میزاشت بالاسرش
تو #رفاقت خیلی #بامعرفت بود💫
دست به خیرشم خوب بود🌹
به #مجیدبربری معروف بود
چون دایی هاش نونوایی داشتن و مجید اونجا وایمیستاد و اگر کسی وضع مالی خوبی نداشت نون رو بهشون مجانی میداد و آخرشب خودش پول نون هارو حساب میکرد😊
قهوه خونه داشت☕️
از خالکوبی خوشش اومده بودو دستش رو #خالکوبی کرده بود
رفته بود #کربلا❤️
تو راه کربلاهم تخمه میشکوندن و بگو و بخند راه انداخته بودن...
وقتی رسید کربلا و چشمش به #گنبدآقا افتاد به کل تغییر کرد...🙃
تو کربلا کارش شده بود گریه😭،حالش عجیب تغییر کرده بود و دوستاش تعجب کرده بودن از این کاراش🙄😦
وقتی از کربلا برگشت...
گفت: از امام حسین خواستم #آدمم کنه :)
نمیبردنش سوریه چون مادر و پدرش راضی نبودن
قسم داد به #پهلویشکستهحضرتزهرا تابردنش💔 :)
به چند ماه نرسید که رفت سوریه...
تو #سوریه شب آخر یکی موقع وضو #خالکوبی های #مجید رو دید، بهش گفت:
مجید حیف تو نیست این #خالکوبی هارو زدی رو دستت😕
داداش مجیدم گفت:
این #خالکوبی ها فردا یا پاک میشه یا خاک میشه🙂🙃
فرداش بود که #داداشمجید #شهید شد...🕊:)
#شهید_مجید_قربانخانی🌹
❅-----❅-----❅-----❅-----❅
@majid_ghorbankhani_313
هدایت شده از یاسفاطمی🇵🇸غَزةّسَتنتَصر
#آسیدعلیآقاحسینیخامنهای
برای برادران مصیبت زدهمان در دو کشور
#سوریه و #ترکیه متأسف هستیم ...
از خدای متعال برای درگذشتگانشان طلب
رحمت میکنیم ...
برای صاحب عزاهایشان طلب صبر میکنیم
ماخودمان هم مبتلاشدهایم میدانیم وقتی
#زلزله میآید ...
وقتی ؛ عزیزان خانوادههایی از بین میروند ...
چه قدر سنگین است ؛ چه قدر #تلخ است
#درد آنها را احساس میکنیم ...
و برایشان از خدای متعال #صبر و آرامش
روحی طلب میکنیم ...
#حر_مدافعان_حرم🕊
شرمنده ایم که از امانتی که به ما سپردید خوب مراقبت نکردیم...💔:)
#سوریه
#شهید_مجید_قربانخانی♥️
وقتی نخوای خدا هم دخالت نمیکنه تو کارت چه برسه به جمهوری اسلامی!
#سوریه
#حر_مدافعان_حرم🕊
مادر محترم شهید مجید قربانخانی:🌹
واقعاً ناراحتیم که چنین اتفاقاتی در سوریه رخ داده اما در این شرایط به شهدایمان افتخار میکنیم.
ما پشت ولایت فقیه میمانیم و میدان را خالی نمیکنیم.
رهبر عزیزمان هرچه امر کند،ما همان را اجرا میکنیم.
ما هیچوقت از راهی که رفتیم پشیمان نیستیم،تسلیم نمیشویم و محکم خواهیم ایستاد تا آخر.🇮🇷
#شهید_مجید_قربانخانی♥️
#سوریه