یوم الله حماسه ۹دی
روز بصیرت و میثاق امت با ولایت🇮🇷
گرامی باد✨🌷
هدایت شده از شهید مجید قربانخانی
"حرمدافعانحرم"
🇮🇷🇮🇷راهپیمایی بزرگ ۹ دی🇮🇷🇮🇷
حضور با شکوه امت حزب الله در راهپیمایی مجازی ۹ دی
🇮🇷هم حضور حداکثری و هم اطلاع رسانی حداکثری🇮🇷
💥شروع راهپیمایی ۸ دی ماه ساعت ۱۴
💥پایان راهپیمایی و صدور بیانیه ۹ دی ماه ساعت ۲۱
جهت حضور روی لینک زیر کیلیک نمایید.
http://yun.ir/9day
لطفا به اشتراک بگذارید.
خیلی از رفقایی که تازه به ما اضافه شدن
از زندگینامه ی #شهیدمجیدقربانخانی چیزی نمیدونن...
از امروز زندگینامه ی شهید رو شروع میکنیم
ان شاءالله مطالعه کنید🌹
شاید با یکی از داستان هاش متحول بشید و راهتون عوض بشه...🙂
#داداش_مجید❤️
#شهیدمجیدقربانخانی🌹
#قسمت_اول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❥
به نام خالق او🍃
مجید قصه امروز ما درهوای گرم روز آخر مردادماه سال69 درمحله یافت آبادتهران به دنیا آمد.❤️
تک پسر خانواده و عزیزکرده خانواده و البته کل محل،
شاید دلیل محبوبیتش دربین همه اهالی محل به خاطر شوخ طبعی و اخلاق بسیار خوبش بود.☺️👌🏼
بچه های محله دوستش داشتند چون با نیسان آبی پدر هر روز آنها را به زمین بازی می برد و تا پاسی از شب با آنها فوتبال بازی می کرد.⚽️
وحالا بچه های محل چندین ماه است به رسم هر روز و هر سالشان سر کوچه جمع می شوند تا با مجید قصه ما به فوتبال بروند،اما مجیدی دیگر حضور مادی ندارد تا با آنها گرم بگیرد و بازی کند... :)
او #داداشمجید همه بچه های محله یافت آباد بود.
پیران محل مجید را دوست داشتند چون هر کدام را که می دید و به کمک احتیاج داشتند،کمکشان می کرد وحتی خریدهایشان را که توانایی نداشتند با خود به منزل ببرند،آنهارا تا پای یخچالشان می برد تا نکند اذیت شوند.🙂
باهمه مردم محل دوست و رفیق بود با هرکسی زود دوست می شد و با شوخ طبعی هایش دل هر کسی را می برد تا ابدیت پیش خودش.💞
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❥
~•••↓🌿🌼🌿↓•••~
@Majid_ghorbankhani_313
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جسورانه دل رهبر شکستند ...
گمان کردند در کوفه نشستند
علی هفتاد ملیون یار دارد
هزاران مالک و عمار دارد✌️🏽👊🏼
#نهم_دی
#دردوبلایتبهجانِماسیدِما💚
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
#مادرِبیحرم🖤
جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم
از بس که خالیست در این خانه جای تو💔
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
شهید مجید قربانخانی
"حرمدافعانحرم"
#هوالعشق❤️ #قسمت_پنجاه_و_نهم فردای اون شب علی به محمد خبر داد که تصمیم من عوض شده و مامان و بابام با
*بانویی از تبار شهدا*:
#هوالعشق❤️
#قسمت_شصتم
یک ماه از اون روز میگذره و تقریبا همه چیز برای همه عادی شده...
بابام هنوزم باهام سرسنگینه... مامانم نگرانه... علی دلگیره... و این وسط فقط فاطمه اس که حالم رو درک میکنه و تکیه گاهی واسه گریه هام...
محمد مثل اون دو هفته بازم هر روز زنگ میزنه و التماس میکنه تا باهام حرف بزنه و مامان هردفه با شرمندگی جوابشو میده...
حال و روز خودمم که..... هی... بگذریم.😔
توی اتاقم پشت به پنجره نشسته بودم و به آهنگ آخرین قدم حامد رو گوش میدادم و نم نم اشک گونه هامو خیس کرده بود...😭
*بیا بجرم عاشقی بکش منو نرو...
نگاه کن این تن نحیف و زار و خسته رو...
تورو به جون خاطرات خوبمون بمون...
تورو به جون خاطرات تلخمون نرو...*
مامان در اتاق رو زد و اومد تو اشکامو پاک کردم و اهنگ رو قطع کرد.
مامان: فائزه جان بابا کارت داره برو پیشش😔
_نمیدونید چیکارم داره☹️
مامان: برو خودش بهت میگه. برو مادر😞
_چشم😣
از اتاق بیرون رفتم و کنار بابا نشستم.
خیلی جدی و محکم گفت: فردا آخرین روز محرمیت تو و محمدجواده. تا امروز فقط حق فکر کردن داشتی. اگه تصمیمت عوض شده بهش خبر بدم و اگرم هنوز سر همون تصمیمی باید همه این مسخره بازیا رو تموم کنی. غذا نخوردن و حال خراب و اشک رو میندازی بیرون. اونم دیگه حق نداره از فردا زنگ بزنه خونه . امشب بهش خبرمیدم. توهم تا شب بیشتر فرصت فکر کردن نداری. متوجه ای؟😒
_بله بابا😔
بابا: حالا برو خوب فکراتو بکن. امروز بشه فردا حتی اگه نظرتم برگرده دیگه با من طرفی.😑
دوباره برگشتم اتاقم و همونجا نشستم... امروز فردا ساعت دوازده شب صیغه محرمیت من و محمد تموم میشه... هه... چرا اصلا این موضوع یادم نبود که هنوز محرمشم... پس بگو... آقای طلبه بخاطر محرمیت این قدر اصرار داشت و هنوز ادعای عشق میکرد... 😢
حرفای بابارو تو ذهنم مرور کردم... نه... محمد منو نمیخواد... حاضر نیستم با خودخواهی من اون بدبخت شه... شب به مامان گفتم تا به بابا بگه من هنوز سر تصمیمم هستم...
شب تا صبح نخوابیدم نماز خوندم... تنها چیزی بود که آرومم میکرد😭
#قسمت_شصتم
#دوستانتون_رو_تگ_كنيد
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
#نویسنده_خانم_فائزه_وحی
📲 @Majid_ghorbankhani_313