eitaa logo
مجمع ناشران انقلاب اسلامی
599 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
364 ویدیو
195 فایل
ارتباط با روابط عمومی مجمع ناشران انقلاب اسلامی: @ketab_nashr
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ وقتی «ماه در میدان مین» می‌تابید 🔹کتاب «ماه در میدان مین»، روایت ساده و روانی از ‌خاطرات است. رزمندۀ کم سن‌وسال و ریزجثه‌ای که فقط یک سال تمام جلو در اعزام نیرو معطل بوده تا او را هم به جبهه ببرند. این مجموعه خاطرات توسط و تهیه و تدوین شده و از سوی انتشارات منتشر شده است. 🔹جواد منصف در سن ۱۱ سالگی عازم جبهه‌های جنگ می‌شود. بار اول اعزام، با همان سن کم و قد کوتاه به منطقۀ پرخطر می‌رود. آن‌جا چهار تیر به پایش می‌خورد و کارش به جراحی دشواری در بیمارستان مریوان می‌کشد. بعد مجبور میشود به خانه برگردد. حالا باز هم باید یک سال تمام صبر می‌کرد، آن هم با پایی در گچ، که وقتی گچش را باز می‌کنند اندازۀ پای نوزاد شده بود. 🔹 اما جواد با همان پای لنگان و آسیب‌دیده به اهواز می‌رود. ولی در آنجا چون دژبان شده بود و نمی‌توانست به خط مقدم برود، ناراحتی پایش را بهانه می‌کند تا برگردد به خانه و دوباره اعزام شود! همین اتفاق هم می‌افتد و این بار به اعزام می‌شود، از آنجا هم به هفت‌تپه می‌رود تا آموزش تخریب ببیند و شود. 🔹بعد از آن است که لحظات غریب و نفسگیری برای او رقم می‌خورد. یکی از تأثیر‌گذار‌ترین این لحظه‌ها زمان شهادت دوست و هم‌رزمش حسین است که در اثر اصابت خمپارۀ ۶۰ شهید شده و منصف هم که مجروح بوده توان عقب بردن حسین را نداشته‌ است. 🔹شرح این کشمکش درونی و عذابی که منصف در آن دقایق بحرانی می‌کشیده، بسیار اثرگذار است. رویارویی راوی با حاج حسین بصیر در خلال آن گیر و دار هول‌آور از دیگر بخش‌های خواندنی کتاب است. 🔹در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «به حسین گفتم امشب می‌خوایم کربلایی بشیم. انگار یه خبرایی هست. هر دو به فکر فرو رفتیم. سرمان پایین بود که سکان‌دار گفت: بچه‌ها آماده باشید، نزدیک شدیم. و با همان سرعت زد به کنار آب. من و حسین تقریباً پیش سکان‌دار نشسته بودیم. جلوی ما هم ۱۲ نفر نشسته بودند. وقتی نفر اول پرید تا سینه در گل فرو رفت...» —------------— ↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید: ▶️ sapp.ir/ManaNashr ▶️ eitaa.com/MajmaNasheran