✅ روایت روزهای سخت خانوادۀ شهدا در «پشت در بهشت»
🔹«پشت در بهشت» عنوان رمانی به قلم #مریم_شیدا است که در زمرۀ مجموعه داستانهای #دفاع_مقدس #انتشارات_به_نشر قرار میگیرد.
🔹نویسنده در این کتاب داستان دختر جوان و هنرمندی به نام حدیث را روایت میکند که برادرش حسین، یک جانباز شیمیایی است.
🔹حسین برای مداوا به آلمان رفته است اما مداوا مؤثر نیست و او شهید میشود. حسین از طرف دیگران متهم است که با وجود این که جبهه رفته و جانباز است، اما گذشتۀ خود را فراموش کرده و دست به کارهای ناشایست از جمله رباخواری زده است؛ حدیث در طول این داستان، بیگناهی برادرش را ثابت میکند.
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید
@MajmaNasheran
✅ برخی ناشران سال انتشار را عامدانه تغییر میدهند
🔹#وجیهه_سامانی، دبیر شانزدهمین دورۀ #جایزۀ_قلم_زرین، دربارۀ این دوره از جایزه و داوریها اظهار داشت: مرحلۀ دوم داوری آثار به پایان رسیده و کتابها باید در مرحلۀ سوم داوری شوند.
🔹به گفتۀ سامانی، قرار است تا هفتۀ پایانی خردادماه داوران در هر بخش به جمعبندی نهایی برسند. بنابراین جلسۀ نهایی داوریها پایان خرداد برگزار میشود.
🔹وی افزود: مشکلی که امسال با آن مواجه شدیم این بود که در شناسنامۀ برخی آثار سال چاپ اشتباه درج شده بود و مشکل دوم عدم وجود کتاب در بازار بود.
🔹این نویسنده در توضیح دو مشکل مذکور در این دوره خاطرنشان کرد: #سال_انتشار برخی کتابها در لیست خانه کتاب ۹۶ درج شده بود بنابراین این آثار باید در بازار کتاب موجود باشد، ولی در تهیۀ برخی از کتابها متوجه شدیم سال نشر اثر اشتباه درج شده است و این کتاب برای سال قبل بوده و کتاب موجود چاپ مجدد اثر است، این اشتباه عامدانه از سوی حتی برخی #ناشران بزرگ روی داده است.
🔹سامانی اضافه کرد: مورد دیگر در بخش #پژوهش و #نقد_ادبی بیش از سایر حوزهها مشاهده شد و آن اینکه کتاب در سال ۹۶ در #تیراژ محدود منتشر شده بود و عملاً در بازار کتاب یافت نمیشد و یا ناشر تمایل به چاپ مجدد هم نداشت. مثلاً نام کتاب و تاریخ انتشار برای سال ۹۶ بود، اما کتاب در بازار نبود و وجود خارجی نداشت که این هم از مشکلات تهیۀ کتابها بود.
🔹وی در پایان از برگزاری مراسم اختتامیۀ این دوره در #روز_قلم خبرداد و گفت: این مراسم در سالن انجمن قلم برگزار میشود.
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید
@MajmaNasheran
✅ سرودۀ #حمیدرضا_برقعی به مناسبت رحلت حضرت خدیجه(س)
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم
آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم
سرمه نمیبرم به چین، قند و شکر نمیخرم
نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم
بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم
دانۀ عشق کاشتم، در قفست رها شدم
با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانهایست
با تو پر از قصیدهام، با تو غزل سرا شدم
ای که ملول میشوی از نفس فرشتهها
باور من نمیشود، همنفس شما شدم
سفرۀ دل برای من، باز کن آیهای بخوان
حرف بزن که مَحرمِ زمزمۀ حرا شدم
قطرۀ من فرات شد، ذرّهام آفتاب شد
پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم
پشت سرت من و علی، قامت عشق بستهایم
تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم
من به تو دست یاعلی دادهام از صمیم دل
مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم
لحظۀ آخرین غزل، ترس ندارم از اجل
پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید:
▶️ sapp.ir/ManaNashr
▶️ eitaa.com/MajmaNasheran
✅ الف لام خمینی
🔹«الف لام خمینی» کتابی است که بیاغراق هر جمله از آن متکی به سندی معتبر است. در این کتاب میتوان سیری در زمانه و زندگی فرزانۀ بیهمتایی کرد که در اوضاع و احوال بسیار سخت سیاسی و اجتماعی، نهال #انقلاب را کاشت و با درایت و دلسوزانه آن را از گزند طوفانها و حوادث روزگار حفظ کرد، تا امروز تبدیل به درختی تنومند با ریشههایی استوار شود.
🔹کتاب «الف لام خمینی» زندگینامۀ #امام_روح_الله_موسوی_خمینی، اثر #هدایت_الله_بهبودی است که از سوی مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شده است.
🔹«الف لام خمینی» در ۱۸ منزلگاه با عنوانهای «خاندان»، «تولد، کودکی، تحصیلات آغازین»، «دو زایش تاریخی»، «زیر سقف سرکوب»، «بر سقف سرکوب»، «پا در میدان مبارزه»، «میدان خونین مبارزه»، «زندان»، «راه بیبازگشت»، «داد استقلال و ستد»، «تبعید»، «تبعیدگاه دوم»، «دیدهبانی در تبعید»، «به افق امید»، «در کمین زمان»، «آغاز پایان»، «هجرت» و «بازگشت» زندگی و زمانۀ روحالله موسوی خمینی را به گونهای جذاب به تصویر میکشد.
🔹هدایتالله بهبودی در صفحات نخستین کتاب دربارۀ هدف و انگیزۀ خود از تألیف زندگینامۀ #امام_خمینی(ره)، مینویسد: «در هفده هجده سالگی نام او به گوشم خورد؛ در همان خیزشهای هر از گاه برخی شهرها، که یکی در چهلم کشتههای دیگری، به هواداری برمیخاست و به خون مینشست. در دنیای آزادی بسر میبردیم که برای من و همسانانم ساخته شده بود. چشیدن هر طعمی، لمس هر پدیدهای، دیدن هر شکلی، شنیدن هر صوتی و بوییدن هر رایحهای از بدیهیات بود. این آزادراه به روی همۀ ما باز بود؛ و من در شمار دوندگان، برای پیشی گرفتن از دیگران، گامهای بلندی میزدم. وقتی صدایش را شنیدم، نه از سر کنجکاوی، از طنین صداقت و سرراستی همراهش، ایستادم. بسیاری ایستادند. برگشتیم و گوش سپردیم، صدا، صدای بازگشت بود: برگردید؛ نه به پس، بلکه به پیش خود. میگفت که آبادی و آزادی نزد خودتان است، نه در پایان آن آزادراه بیپایان. من نیز پس از درنگی بازگشتم، اما نه تمامْرخ. پس، اندیشۀ اکنون من پرداختۀ همان بازگشت نیمْرخ دیروز است. پشیمان نیستم و همچنان خویشتن را وامْدار آن صاحب صدا میدانم؛ بیشتر؛ او را قهرمان زندگی خود میدانم.»
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید:
▶️ sapp.ir/ManaNashr
▶️ eitaa.com/MajmaNasheran
✅ پردهبرداری از قدرت و ماهیت جن و شیطان در رمان «فرمانروای مه»
🔹«فرمانروای مه»، نوشتۀ #مهدیه_ارطایفه، رمانی است دربارۀ چند خانم که برای سیر و سلوک و ورود به دنیای عرفان دست به دامن استادی میشوند که پیش از این، بارها او را آزمودهاند و کرامات مختلفی از او دیدهاند. با انجام دستوراتی که استاد به آنها میدهد و همچنین با تزکیۀ نفس، هر کدام به توفیقاتی دست مییابند که به صورت عادی غیرممکن به نظر میرسد. در میانۀ راه، آنچه بیش از همه آزارشان میدهد، شکی است که به استاد خود دارند.
🔹شکی که مثل خوره به جانشان میافتد و رهایی از آن، گسستن ارتباطات تنگاتنگ است. و پرسشی که مدام در ذهن تکتک شخصیتها تکرار می شود. اینکه استاد عرفان آنها، واقعاً با معصومین در ارتباط است، یا از نیروهای دیگری فرمان میگیرد؟ این ستیز درونی همواره با شخصیتهاست تا زمانی که دوباره قدرتی به دست میآورند و مطمئن میشوند که این فقط زمانی صورت می گیرد که به سرچشمۀ وصل متصل باشند. وقتی یکی از آنها مستجاب الدعوه میشود، یا به چشم بصیرت میرسد و دیگری توان طیالارض پیدا میکند، جایی برای شک باقی نمیماند. آنها، یقین میکنند و جلو میروند تا شخصاً به حقیقت دست پیدا کنند. کراماتی که زنهای گروه به دست میآورند، روز به روز بیشتر میشود...
🔹«فرمانروای مه»، از #انتشارات_عهد_مانا، رمانی بدیع و جذاب و کارآمد است؛ به ویژه در دورهای که دیننماهای کاذب، تلاش میکنند با تبلیغات دروغین، جایگاه ویژهای بین جوانان، بهخصوص مسلمانان بیابند.
🔹نثر روان و پرداختن به مسائل ماورائی از دیگر ویژگیهای این کتاب است که میتوان آن را بدون وقفه و در مدت زمان کوتاهی خواند.
🔹محتوای این کتاب درست در نقطۀ مقابل فیلمهای هالیوودی با مضمون جن و شیطان قرار دارد. آنچه این روزها در تبلیغات کاذب فیلمها و کتابهای غربی به چشم میخورد، مبارزه علیه دین و اشاعۀ شیطانپرستی و بیدینی است. قوی نمایاندن قدرت شیطان در چشم جوانان و برتر نشان دادن قدرتهای شیطانی موضوعی است که در بسیاری از فیلمهای هالیوودی به چشم میخورد. با خوانش این کتاب بهراحتی میتوان جن و شیطان واقعی را شناخت و با تمام وجود حضور منفیشان را حس کرد و از شخصیتهای انس و جن و برخوردها و درگیریهای آنها که منطبق بر آموزهها و پندهای قرآنی است، به شناخت کاملی از ارتباط بین جن و انس رسید؛ از سویی به دروغپردازیهای فرهنگ ضد دینی و سکولاری غرب در خصوص شیطان و تبلیغ برای #شیطان_پرستی هم پی برد.
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید:
▶️ sapp.ir/ManaNashr
▶️ eitaa.com/MajmaNasheran
✅ «خانم کارکوب»؛ روایتی از زندگی مادر شهیدان کارکوبزاده
🔹کتاب «خانم کارکوب»، روایتی از زندگی مادر #شهیدان_کارکوب_زاده، به قلم #رضیه_غبیشی نویسندۀ کتاب #ملاصالح، از سوی #نشر_شهید_کاظمی منتشر شد.
🔹غبیشی دربارۀ این کتاب عنوان گفت: این کتاب روایتی داستانی از زندگی مادر شهیدان کارکوبزاده در شهر آبادان است. ایشان مادر دو شهید، یک مفقود الاثر، یک آزادۀ جانباز و یک آزاده هستند. خود ایشان نیز از مجروحان شیمیایی جنگ تحمیلی هستند و همسرشان نیز از فعالان سپاه پاسداران هستند.
🔹وی دربارۀ نحوۀ آشنایی با مادر شهیدان کارکوبزاده نیز گفت: ایشان همشهری من بودند. در سالهای قبل از انقلاب نیز به واسطۀ اینکه با دخترشان همکلاس بودم و بعد از جنگ نیز به منزلشان رفتوآمد داشتم با ایشان آشنایی داشتم.
🔹غبیشی افزود: من برای نوشتن این کتاب با خانم کارکوبزاده #مصاحبه گرفتم اما حاصل کار را از قالب مصاحبه خارج کرده و در قالب یک #قصه از زبان ایشان تعریف کردم. این کتاب شرحی است از زندگی ایشان از کودکی تا سال ۱۳۹۲ که شوهر ایشان از دنیا میرود.
🔹این نویسنده دربارۀ چرایی تألیف این اثر نیز گفت: نوشتن این کتاب را کسی سفارش نداد بلکه نوشته شدنش حاصل علاقۀ خود من است. من دوست دارم دربارۀ زنها و مردهای سرزمینم و حماسههای آنها بنویسم. به همین خاطر هم به شهر قم رفتم و با ایشان مصاحبه کردم. من فکر میکنم مظلومیت مردم شهر من هنوز دیده نشده و مسئلهای مانند فداکاری یک زن و یک مادر و عشق بیانتهای او به سرزمین و خانوادهاش که مبدأ آن شهر من است باید برای نسلهای بعد روایت شود.
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید:
▶️ sapp.ir/ManaNashr
▶️ eitaa.com/MajmaNasheran
✅ «قدیس» به #نماز_جمعه آمد
🔹به مناسبت شهادت امیرالمؤمنین(ع) و شناخت زوایای مختلف زندگی آن حضرت، رمان «قدیس»، نوشتۀ ابراهیم حسنبیگی در نماز جمعههای کشور معرفی شد.
🔹علی علیهالسلام در تاریخ بشر بهترین نمونۀ شجاعت و جوانمردی و مهربانی و از خودگذشتگی است. سراسر زندگانی امیرالمؤمنین مملو از فداکاری و اعمالی است که هر انسانی بیاختیار در برابر آنها سر فرود آورده و به عظمت و شخصیت وی ایمان میآورد. روایت است که پس از ضربت خوردن #امام_علی علیهالسلام جبرئیل فریاد زد: «به خدا قسم ارکان هدایت ویران شد و نشانههای بزرگ تقوا تاریک گردید و دستگیرۀ محکم ایمان شکسته شد، پسر عموی مصطفی کشته شد، علی مرتضی کشته شد، او را شقیترین اشقیا کشت.»
🔹#رمان_قدیس، نگاهی است تاریخی به بُعد حکومتداری حضرت امیرالمؤمنین، علی(ع) در پنج سال دوران خلافت ایشان، با یک موضوع تکراری ولی با بیانی تازه. #ابراهیم_حسن_بیگی، نویسندۀ رمان، با تسلط خوبی که بر زندگی امام علی(ع) و #نهج_البلاغه داشته، با تکیه بر منابع و مآخذ فراوان که مورد پسند نسل امروز است به معرفی حضرت از زبان یاران و دشمنانش پرداخته است.
🔹کتاب، کنایههای فراوانی دارد که حکام نالایق کشورهای عربی را نشانه میرود و درست آنها را ادامۀ حکومت بنیامیه و بنیعباس معرفی میکند. نویسنده با پرهیز از پرداخت صرف به جنبۀ تاریخی زندگی مولای متقیان، در قالب یک داستان متفاوت، هم حوادث تاریخی دوران امام علی(ع) را به تصویر میکشد و هم شخصیت پرجاذبۀ حضرت را که حتی برای #مسیحیان و دیگر ادیان جذاب است، نشان میدهد. نویسنده با محور قرار دادن شخصیت یک کشیش مسیحی، سیر تحول باورها و اندیشهها و نحوۀ آشناییاش با شخصیت امام را به بهترین شکل به تصویر میکشد.
🔹 در قدیس که پای افراد مشهوری چون #جورج_جرداق هم باز میشود برخی از حصارهای ذهنی خواننده، به هم میریزد و باعث میشود خواننده در حین خواندن، غرق در داستان کتاب شود و در انتها از خواندن آن لذت ببرد. نثر رمان ساده و روان است و با اینکه نویسنده در طول داستان بازگشتهای فراوانی به گذشته دارد و از تاریخی سخن میگوید که مخاطب رمان بارها و بارها آن را در کتابهای تاریخ خوانده و یا در منابر شنیده است، ولی دچار کلیشهزدگی نمیشود. در واقع در داستان روایتهایی را میخوانیم که قبلاً از زبان دیگران هم شنیدهایم، اما این بار با نثری متفاوت که در برخی قسمتها باعث جذابیت سیر تاریخی داستان میشود.
🔹این کتاب از انتشارات #کتاب_نیستان، در طرح ترویج فرهنگ کتاب و #کتاب_خوانی در نماز جمعههای کشور، بههمت #مجمع_ناشران_انقلاب_اسلامی و با همکاری شورای سیاستگذاری ائمۀ جمعۀ سراسر کشور در حال اجرا است، معرفی شد.
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید:
▶️ sapp.ir/ManaNashr
▶️ eitaa.com/MajmaNasheran
✅ وقتی «ماه در میدان مین» میتابید
🔹کتاب «ماه در میدان مین»، روایت ساده و روانی از خاطرات #جواد_منصف است. رزمندۀ کم سنوسال و ریزجثهای که فقط یک سال تمام جلو در اعزام نیرو معطل بوده تا او را هم به جبهه ببرند. این مجموعه خاطرات توسط #حسن_شیردل و #حسین_شیردل تهیه و تدوین شده و از سوی انتشارات #سورۀ_مهر منتشر شده است.
🔹جواد منصف در سن ۱۱ سالگی عازم جبهههای جنگ میشود. بار اول اعزام، با همان سن کم و قد کوتاه به منطقۀ پرخطر #کردستان میرود. آنجا چهار تیر به پایش میخورد و کارش به جراحی دشواری در بیمارستان مریوان میکشد. بعد مجبور میشود به خانه برگردد. حالا باز هم باید یک سال تمام صبر میکرد، آن هم با پایی در گچ، که وقتی گچش را باز میکنند اندازۀ پای نوزاد شده بود.
🔹 اما جواد با همان پای لنگان و آسیبدیده به اهواز میرود. ولی در آنجا چون دژبان شده بود و نمیتوانست به خط مقدم برود، ناراحتی پایش را بهانه میکند تا برگردد به خانه و دوباره اعزام شود! همین اتفاق هم میافتد و این بار به #اندیمشک اعزام میشود، از آنجا هم به هفتتپه میرود تا آموزش تخریب ببیند و #تخریب_چی شود.
🔹بعد از آن است که لحظات غریب و نفسگیری برای او رقم میخورد. یکی از تأثیرگذارترین این لحظهها زمان شهادت دوست و همرزمش حسین است که در اثر اصابت خمپارۀ ۶۰ شهید شده و منصف هم که مجروح بوده توان عقب بردن حسین را نداشته است.
🔹شرح این کشمکش درونی و عذابی که منصف در آن دقایق بحرانی میکشیده، بسیار اثرگذار است. رویارویی راوی با حاج حسین بصیر در خلال آن گیر و دار هولآور از دیگر بخشهای خواندنی کتاب است.
🔹در بخشی از کتاب میخوانیم: «به حسین گفتم امشب میخوایم کربلایی بشیم. انگار یه خبرایی هست. هر دو به فکر فرو رفتیم. سرمان پایین بود که سکاندار گفت: بچهها آماده باشید، نزدیک شدیم. و با همان سرعت زد به کنار آب. من و حسین تقریباً پیش سکاندار نشسته بودیم. جلوی ما هم ۱۲ نفر نشسته بودند. وقتی نفر اول پرید تا سینه در گل فرو رفت...»
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید:
▶️ sapp.ir/ManaNashr
▶️ eitaa.com/MajmaNasheran