🌺عطایی که خيرش فراگیر است... آقاي علي اكبر تبريزي - ساكن تهران كه مورد اعتماد است - نقل مي كرد كه در يكي از سفرهاي خود به مشهد مقدس در حرم مولا علي بن موسي الرضا عليه السلام صحن پائين پا، با تعدادي از رفقا نشسته بوديم، من از حضرت رضا عليه السلام درخواست نمودم كه چيزي به من بدهند كه تا بحال به احدي عطا نكرده اند، و خير آن به همه برسد. رفقايم خنديدند و گفتند: ادعاي بزرگي كرده اي. گفتم: أولا؛ چيز بدي نخواسته ام ثانيا چيزي خواستم كه خيرش به همه برسد. شروع به توسل نموديم در اين حال سيد جليل القدر و بسيار زيبا و نوراني تشريف آوردند و به آرامي پيش من نشستند، مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: علي اكبر، شب نهم ماه #رجب كه #میلاد حضرت علي اصغر است جشن بگير كه خيرش به همه مي رسد، و هيچكس از اين قضيه خبر ندارد. و آنچنان در من تصرف كرده بود كه غافل بودم، اسم مرا از كجا مي دانند، و از كجا درخواست مرا خبر دادند، بعد ازچند لحظه تشريف بردند، آن وقت من به خود آمدم كه اين آقا كه بود؟ اسم مرا از كجا مي دانست! حاجت مرا خبر داد. به رفقا گفتم: آقا جواب مرا دادند. و شروع به گريه كردم و از خود بيخود شدم و حال عجبي به من دست داده بود. چون شب تولد آن شاهزاده فرارسيد، مجلس جشني در منزل گرفتم. همان شب همسرم حضرت زهرا عليهاالسلام را در خواب ديد كه گويا از ايشان تشكر كرده و فرمودند: دل شكسته تر از من در آن زمانه نبود در اين زمان دل فرزند من (مهدی) شكسته تر است #ولادت_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام #یا_باب_الحوائج 🌱@majma_ali_asghar

🌺عطایی که خيرش فراگیر است... آقاي علي اكبر تبريزي - ساكن تهران كه مورد اعتماد است - نقل مي كرد كه در يكي از سفرهاي خود به مشهد مقدس در حرم مولا علي بن موسي الرضا عليه السلام صحن پائين پا، با تعدادي از رفقا نشسته بوديم، من از حضرت رضا عليه السلام درخواست نمودم كه چيزي به من بدهند كه تا بحال به احدي عطا نكرده اند، و خير آن به همه برسد. رفقايم خنديدند و گفتند: ادعاي بزرگي كرده اي. گفتم: أولا؛ چيز بدي نخواسته ام ثانيا چيزي خواستم كه خيرش به همه برسد. شروع به توسل نموديم در اين حال سيد جليل القدر و بسيار زيبا و نوراني تشريف آوردند و به آرامي پيش من نشستند، مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: علي اكبر، شب نهم ماه #رجب كه #میلاد حضرت علي اصغر است جشن بگير كه خيرش به همه مي رسد، و هيچكس از اين قضيه خبر ندارد. و آنچنان در من تصرف كرده بود كه غافل بودم، اسم مرا از كجا مي دانند، و از كجا درخواست مرا خبر دادند، بعد ازچند لحظه تشريف بردند، آن وقت من به خود آمدم كه اين آقا كه بود؟ اسم مرا از كجا مي دانست! حاجت مرا خبر داد. به رفقا گفتم: آقا جواب مرا دادند. و شروع به گريه كردم و از خود بيخود شدم و حال عجبي به من دست داده بود. چون شب تولد آن شاهزاده فرارسيد، مجلس جشني در منزل گرفتم. همان شب همسرم حضرت زهرا عليهاالسلام را در خواب ديد كه گويا از ايشان تشكر كرده و فرمودند: دل شكسته تر از من در آن زمانه نبود در اين زمان دل فرزند من (مهدی) شكسته تر است #ولادت_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام #یا_باب_الحوائج 🌱@majma_ali_asghar