﴿بسمِهو﴾
#رفیقخدایی:)♥️!
#پارتپانزدهم
صورتمنوزهراازخجالتقرمزشدهبود
گفتیک:انجاموظیفهبودهبخدا
شرمندهموننکنین . .
ورفتیم
درراهبهزهراگفتم
راستیپدرومادرتکیازشهرستانبرمیگردن؟
گفت:نمیدونموالا
خداکنهزودتربیانبدجوردلمبراشونتنگشده
گفتم:انشاءالله
راستیزهراامشبنمازمغربتومسجدمیایبخونی؟
چشاشبرقزدوگفت:
آرهآرهحتماتوهممیای؟
گفتم:راستشارع
خعلیخوشحال شد
بخونهرسیدمواززهراخداحافظیکردم
واردخونهشدموهمهیماجراروبرایمادرمتعریفکردم
مادرمخیلیخوشحالبودکه
عملفاطمهموفقبودهبعدهمدیدم
کهیکیازهمکلاسیهایدانشگاه
پیامدادههفتهبعدامتحانترمه!
واعیخدامنبرمبخونمدرسمو . .
مامنمسرشروتکوندادومنموادراتاق
شدم،انقدرغرقخوندنبودم
کهصدایاذانروازتلویزیونشنیدم
بدوبدووضوگرفتموچادربرسرمکردموسمتمسجد
رفتم،زهراهماومدهبود
خیلیخوشحالبودم
نمازمونروخوندیـٖمبعدزهراگفت:
میخایزیارتعاشورابخونیم؟
چشمامبرقزدگفتم:آرهآرهحتما
خیلیخوشحالبودمکه یِرفیقدارم که بویِخدامیده
خدایاشکرتــ
کپیممنوع⚠️🚶🏿♂
@Majnonsaralah