مکسور
ز خانه های شامیان همه بوی طعام می آمد ولی به جان تو بابا گرسنه و تشنه خوابیدم __نه چایی و نه غذا و
یاد لب های ترک خورده ات انداخته است
دل ما را عطش لحظه ی افطار ، حسین
دم افطاری، لبام خشک شد،
تَرک برداشت ،اومدم حرف بزنم
مزه ی تلخی و حس کردم، فهمیدم دهنم خونی شده... فقط یه چیزی اومد تو ذهنم نشستم به گریه؛
ای عجب در تشنگی آغشته ام
وز خجالت در عرق گم گشته ام
#مکسور
@ir_Maksor315
خیلی قلبم گرفته اس!
خیلی بیشتر از ظرفیت قلبم، این قلب آشوبه!
حتی نفس کشیدن باهاش سنگین و سخت شده(:
#شب_قدر
#مکسور
@ir_Maksor315
مکسور
چشمام و باز کردم گوشیو جواب دادم گفتن حاضر شو بریم مشهد😭😭 منم هنوزم مبهوتم😭 #مکسور ۵ دقیقه پیش فهمید
ولی مثل اینکه خبر واقعیت داره یک ساعت زمان دارم جمع کنم برم(:
اگه شما ها باورتون شد منم باورم میشه.😅
#مکسور
مکسور
تو همونی که بهم بها دادی به پات افتادم و کربلا دادی...! #بانیِ_کربلای_من
نمیدونم شاید امام رضا دید زخمی که خوردم خیلی عمیق بود
شاید دید خیلی حالم بده
دید بد خوردم زمین
دید از گریه خستم
گفت پاشو بیا دوباره با یه بار کارت درست نمیشه😔
#بانیِ_کربلای_من
#مکسور
أَعُوذُ به آغوشِ آقای امام رضا مِنْ شَرِّ غم و حال بد..!
پ ن: بالاخره رسیدم راه آهن تهران😅
یعنی بخوای حساب کنی دزدکی تا اینجا رسیدم خودمم نمیدونم چجوری..
#فی_الحال
#مکسور
کاش آدما میدونستن
ما فقط برای کسانی که برایمان ارزشمند و مهم هستند،
تلاش میکنیم، گریه میکنیم، منتظر میمانیم، دلتنگ میشویم، غر میزنیم و بهانه میگیریم.
و الا که اینگونه نباشد فرقش با دِگران چیست!
#مکسور
#شبتون_بدون_نشخوار_فکری_رفقا