eitaa logo
رُقَیـ‌♡ـہ‌خاتـ‌ون ̶‌³¹⁵
16.5هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
2 فایل
بسم‌الله 🫀بِنامِ‌حضرت‌عشق‌رقیـه‌‌خاتون #315 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی در ایتا 💠‌ ارتباط با مدیریت @erfan133_315 💠 ادمین تبادلات @mahdiimani315 کپی؟=یک صلوات هدیه به حضرت رقیه(س)❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
《﷽》 🔸جواب و توجیه در پاسخ به یک سوال: ((چرا حضرت (رقیه سلام الله علیها) با آن همه زجر و تازیانه و ناراحتی که در طول سفر اسارتی از کربلا تا شام دیده بود سالم بود ولی وقتی سر مقدس پدر بزرگوارش را در خرابه دید کلماتی فرمود و بعد لب به لب پدر بزرگوارش گذاشت و پس از مدتی از دنیا رفت؟)) ۱- یکی از دانشمندان در کتاب حضرت رقیه (سلام الله علیها) نوشته بود امام حسین (علیه السلام) اسراری به دخترش رقیه فرمود که آن نازدانه را برای همیشه خاموش و ساکت کرد و حضرت به واسطه آن اسرار او را همراه خودش برد. 🍃آن حسین که اسرار حق آموخت او لب به لب بنهاد و شد تسلیم هو🍃 ۲- آقای آذری شاعر عالیقدر در کتاب دیوانش می‌فرماید: گفت: بابا جان مرا همراه خودت ببر، بعدها که در این مکان دفن شوم، عنایات و توجهات بی‌حدی نسبت به من و قبرم می‌شود. ✨جان بابا گرم این لطف نمایی تو نکوست شوق جانبازیم الحال گرفته رگ و پوست✨ ✨آنکه دادی به راهش جان دلم مایل اوست‌ ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست✨ 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
《﷽》 🔸جواب و توجیه در پاسخ به یک سوال: ((چرا حضرت (رقیه سلام الله علیها) با آن همه زجر و تازیانه و ناراحتی که در طول سفر اسارتی از کربلا تا شام دیده بود سالم بود ولی وقتی سر مقدس پدر بزرگوارش را در خرابه دید کلماتی فرمود و بعد لب به لب پدر بزرگوارش گذاشت و پس از مدتی از دنیا رفت؟)) ۳- در کتاب معالی السبطین و شیخ جعفر شوشتری در خصایص می نویسد: عزاداری درجاتی دارد، درجه کامل عزاداری نسبت به امام حسین (علیه السلام) آن است که آنقدر اشک و ناله و سوگواری شود تا از دنیا برود، لذا حضرت رقیه (سلام الله علیها) در مقابل سر مقدس بابایش از دنیا رفت در حالی که سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را در آغوش گرفته و لب‌هایش را بر لب او نهاده بود و به قدری گریه کرد که عزاداری را به حد کمال رسانید و از هستی و زنده بودن ساقط شد. ❣تا به حدی که بلد هستی از او سر زند صد شورش و مستی از او❣ ۴- در کتاب بحرالغرائب قضایایی بیان می‌کند (در فصل اول این کتاب ذکر شده است) که سر مقدس امام دم دروازه شام بر شاخه درختی بود، شاخه پایین آمد و به رقیه وعده داد که چند شب دیگر تو میهمان من خواهی بود لذا وقتی که رقیه سر را برداشت گفت: بابا به وعده ات عمل نما و مرا همراه خودت ببر. 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
《﷽》 🔸جواب و توجیه در پاسخ به یک سوال: ((چرا حضرت (رقیه سلام الله علیها) با آن همه زجر و تازیانه و ناراحتی که در طول سفر اسارتی از کربلا تا شام دیده بود سالم بود ولی وقتی سر مقدس پدر بزرگوارش را در خرابه دید کلماتی فرمود و بعد لب به لب پدر بزرگوارش گذاشت و پس از مدتی از دنیا رفت؟)) ۵- حجت الاسلام گنجوی در کتاب مرقات الایقان مجلس یازدهم، صفحه ۵۱ می‌نویسد: من یوم استشهد الحسین (علیه السلام) ما تراه. رقیه زمان وداع، پدر خود را ندیده بود و حضرت زینب (سلام الله علیها) در جواب می‌فرمود: بابایت به سفر رفته است. لذا وقتی که سر را در خرابه دید آهسته گفت: بابا موقعی که روز عاشورا به میدان رفتی من در خواب بودم و شما را ندیدم و زمانی که به این خرابه آمدی من شما را در خواب دیدم، حالا دست از شما بر نمی‌دارم. 🍂گفتا که عجب سفر نمودی روح از تن من به در نمودی🍂 🍂من خواب بُدم پدر تو رفتی در خواب بُدم تو بازگشتی🍂 🍂دست از سرت ای پدر نگیرم تا اینکه به مقدمت بمیرم🍂 🍂لب بر لب باب خویش بنهاد از دل بکشید آه و فریاد🍂 ۶- حضرت رقیه (سلام الله علیها) به پدرش گفت در این خرابه می‌میرم و شهر شام را سفارتخانه شما می‌کنم و من سفیر شما می‌گردم. لذا حضرت زینب خاتون (سلام الله علیها) در روز اربعین کنار قبر برادرش حسین (علیه السلام) آمد و گفت: من از سفارتخانه شما که در شهر شام است آمده‌ام، برادر جان تمام اطفالی که به من سپردی آورده‌ام جز رقیه را که در همان جا گذاشتم تا سفیر شما شود. 🥀من سفیری از شما در شام جا بگذاشتم از سفارت خانه‌ات اینک به دربار آمدم🥀 🥀تا بماند نو گلی از تو در این شام خراب نو گلت بنهادم و بی گل به گلزار آمدم🥀 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
《﷽》 🔸جواب و توجیه در پاسخ به یک سوال: ((چرا حضرت (رقیه سلام الله علیها) با آن همه زجر و تازیانه و ناراحتی که در طول سفر اسارتی از کربلا تا شام دیده بود سالم بود ولی وقتی سر مقدس پدر بزرگوارش را در خرابه دید کلماتی فرمود و بعد لب به لب پدر بزرگوارش گذاشت و پس از مدتی از دنیا رفت؟)) ۷- گفت: بابا شما در این خرابه آمده‌ای من هم می‌خواهم هدیه و ارمغانی به شما بدهم و هیچ ارمغانی بهتر از روح و جان من نیست که نثار مقدمت بنمایم. آقای شاعر ارمغان می‌گوید: 💔بابا مرا که کرده در این کودکی یتیم هرگز رقیه دختر تو این گمان نداشت💔 💔رگ های گردنت که بریده است این چنین گویا خبر ز حال من ناتوان نداشت💔 💔گفتا فدای رأس تو گردید جان من زیرا که هدیه بهتر از این نیمه جان نداشت💔 ۸- نکته دیگر این است که چون خداوند متعال می‌خواست به وسیله حضرت رقیه (سلام الله علیها) شهر شام را برای دوستان پدرش پایگاهی قرار دهد که در موقع حاجات و گرفتاری‌ها به این سنگر و پایگاه بیایند و ملتجی شوند. آقای هنرور که یکی از شعرای نامی است سروده: 🍃بهر پاس دین در این خلوت سرا منزل گفتم پادگانی از برای خود در این کشور گرفتم🍃 🍃ساختم در این خرابه سوختم از درد هجران صبر کردم تا جهانی را به زیر پر گرفتم🍃 🍃جان بها می‌خواست بهر رأس بابم آن ستمگر جان به دادم تا که در بر آن سر انور گرفتم🍃 🍃ای پدر، جانم به لب آمد ز دوری تو اما لب نهادم بر لب تو زندگی از سر گرفتم🍃 🍃تا شود ثابت به عالم ظلم او، مظلومی من زین سبب این گوشه ویرانه را سنگر گرفتم🍃 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
《﷽》 🔸جواب و توجیه در پاسخ به یک سوال: ((چرا حضرت (رقیه سلام الله علیها) با آن همه زجر و تازیانه و ناراحتی که در طول سفر اسارتی از کربلا تا شام دیده بود سالم بود ولی وقتی سر مقدس پدر بزرگوارش را در خرابه دید کلماتی فرمود و بعد لب به لب پدر بزرگوارش گذاشت و پس از مدتی از دنیا رفت؟)) ۹- حضرت رقیه (سلام الله علیها) آهسته گفت: بابا تو کربلا را مرکز عشق و علاقه تمام شیعیان قرار دادی که از اطراف به آن مرکز توجه دارند؛ من هم می‌خواهم شهر شام را محل توجه و عشق و علاقه دوستان شما قرار بدهم و شعبه‌ای از آن مرکز باشم. رقیه سر را برداشت آداب مهمانداری و میزبانی را به جا آورد و به زبان حال گفت: 🥀شاه را امشب در این ویرانه مهمان می‌کنم زینت دوش نبی زیب دامان می‌کنم🥀 🌱موی من در خردسالی گر پریشان شد چه غم عالمی را زین پریشانی پر ز سامان می‌کنم🌱 🥀دید تا ویرانه روشن شد ز روی شاه گفت: خویش را پروانه‌ات ای شمع سوزان می‌کنم🥀 🌱میزبان گردد خجل گر بی‌خبر مهمان رسد عذرخواهی از تو ای فرخنده مهمان می‌کنم🌱 🥀ماه رویت چون به زیر ابر خون پنهان شده چهره‌ات را شستشو با آب چشمان می‌کنم🥀 🌱گر تو کردی کربلا را مرکز عشق و وفا من هم این ویرانه را یک شعبه از آن می‌کنم🌱 🥀چون گرامی‌تر ز جانی میهمانا بهر من جای دارد گر فدای مقدمت جان می‌کنم🥀 ۱۰- سر امام حسین (علیه السلام) به رقیه (سلام الله علیها) گفت: تو در این خرابه بمان تا کاخ ظلم یزید را کاملاً ویران نمایی و مظلومیت ما بر همه عالمیان واضح‌تر شود و جنایت یزید و اتباع او مشهورتر گردد. ✨کاخ یزید تا نکنی بر سرش خراب از اشک چشم و سینه سوزان قیام نکن✨ ✨تا کاخ ظلم را نکنی با اشاره‌ای ویرانه همچو گوشه ویران قیام نکن✨ 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
《﷽》 🔸جواب و توجیه در پاسخ به یک سوال: ((چرا حضرت (رقیه سلام الله علیها) با آن همه زجر و تازیانه و ناراحتی که در طول سفر اسارتی از کربلا تا شام دیده بود سالم بود ولی وقتی سر مقدس پدر بزرگوارش را در خرابه دید کلماتی فرمود و بعد لب به لب پدر بزرگوارش گذاشت و پس از مدتی از دنیا رفت؟)) ۱- یکی از دانشمندان در کتاب حضرت رقیه (سلام الله علیها) نوشته بود امام حسین (علیه السلام) اسراری به دخترش رقیه فرمود که آن نازدانه را برای همیشه خاموش و ساکت کرد و حضرت به واسطه آن اسرار او را همراه خودش برد. 🍃آن حسین که اسرار حق آموخت او لب به لب بنهاد و شد تسلیم هو🍃 ۲- آقای آذری شاعر عالیقدر در کتاب دیوانش می‌فرماید: گفت: بابا جان مرا همراه خودت ببر، بعدها که در این مکان دفن شوم، عنایات و توجهات بی‌حدی نسبت به من و قبرم می‌شود. ✨جان بابا گرم این لطف نمایی تو نکوست شوق جانبازیم الحال گرفته رگ و پوست✨ ✨آنکه دادی به راهش جان دلم مایل اوست‌ ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست✨ 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
《﷽》 🔸جواب و توجیه در پاسخ به یک سوال: ((چرا حضرت (رقیه سلام الله علیها) با آن همه زجر و تازیانه و ناراحتی که در طول سفر اسارتی از کربلا تا شام دیده بود سالم بود ولی وقتی سر مقدس پدر بزرگوارش را در خرابه دید کلماتی فرمود و بعد لب به لب پدر بزرگوارش گذاشت و پس از مدتی از دنیا رفت؟)) ۳- در کتاب معالی السبطین و شیخ جعفر شوشتری در خصایص می نویسد: عزاداری درجاتی دارد، درجه کامل عزاداری نسبت به امام حسین (علیه السلام) آن است که آنقدر اشک و ناله و سوگواری شود تا از دنیا برود، لذا حضرت رقیه (سلام الله علیها) در مقابل سر مقدس بابایش از دنیا رفت در حالی که سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را در آغوش گرفته و لب‌هایش را بر لب او نهاده بود و به قدری گریه کرد که عزاداری را به حد کمال رسانید و از هستی و زنده بودن ساقط شد. ❣تا به حدی که بلد هستی از او سر زند صد شورش و مستی از او❣ ۴- در کتاب بحرالغرائب قضایایی بیان می‌کند (در فصل اول این کتاب ذکر شده است) که سر مقدس امام دم دروازه شام بر شاخه درختی بود، شاخه پایین آمد و به رقیه وعده داد که چند شب دیگر تو میهمان من خواهی بود لذا وقتی که رقیه سر را برداشت گفت: بابا به وعده ات عمل نما و مرا همراه خودت ببر. 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
《﷽》 🔸جواب و توجیه در پاسخ به یک سوال: ((چرا حضرت (رقیه سلام الله علیها) با آن همه زجر و تازیانه و ناراحتی که در طول سفر اسارتی از کربلا تا شام دیده بود سالم بود ولی وقتی سر مقدس پدر بزرگوارش را در خرابه دید کلماتی فرمود و بعد لب به لب پدر بزرگوارش گذاشت و پس از مدتی از دنیا رفت؟)) ۵- حجت الاسلام گنجوی در کتاب مرقات الایقان مجلس یازدهم، صفحه ۵۱ می‌نویسد: من یوم استشهد الحسین (علیه السلام) ما تراه. رقیه زمان وداع، پدر خود را ندیده بود و حضرت زینب (سلام الله علیها) در جواب می‌فرمود: بابایت به سفر رفته است. لذا وقتی که سر را در خرابه دید آهسته گفت: بابا موقعی که روز عاشورا به میدان رفتی من در خواب بودم و شما را ندیدم و زمانی که به این خرابه آمدی من شما را در خواب دیدم، حالا دست از شما بر نمی‌دارم. 🍂گفتا که عجب سفر نمودی روح از تن من به در نمودی🍂 🍂من خواب بُدم پدر تو رفتی در خواب بُدم تو بازگشتی🍂 🍂دست از سرت ای پدر نگیرم تا اینکه به مقدمت بمیرم🍂 🍂لب بر لب باب خویش بنهاد از دل بکشید آه و فریاد🍂 ۶- حضرت رقیه (سلام الله علیها) به پدرش گفت در این خرابه می‌میرم و شهر شام را سفارتخانه شما می‌کنم و من سفیر شما می‌گردم. لذا حضرت زینب خاتون (سلام الله علیها) در روز اربعین کنار قبر برادرش حسین (علیه السلام) آمد و گفت: من از سفارتخانه شما که در شهر شام است آمده‌ام، برادر جان تمام اطفالی که به من سپردی آورده‌ام جز رقیه را که در همان جا گذاشتم تا سفیر شما شود. 🥀من سفیری از شما در شام جا بگذاشتم از سفارت خانه‌ات اینک به دربار آمدم🥀 🥀تا بماند نو گلی از تو در این شام خراب نو گلت بنهادم و بی گل به گلزار آمدم🥀 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
《﷽》 🔸جواب و توجیه در پاسخ به یک سوال: ((چرا حضرت (رقیه سلام الله علیها) با آن همه زجر و تازیانه و ناراحتی که در طول سفر اسارتی از کربلا تا شام دیده بود سالم بود ولی وقتی سر مقدس پدر بزرگوارش را در خرابه دید کلماتی فرمود و بعد لب به لب پدر بزرگوارش گذاشت و پس از مدتی از دنیا رفت؟)) ۷- گفت: بابا شما در این خرابه آمده‌ای من هم می‌خواهم هدیه و ارمغانی به شما بدهم و هیچ ارمغانی بهتر از روح و جان من نیست که نثار مقدمت بنمایم. آقای شاعر ارمغان می‌گوید: 💔بابا مرا که کرده در این کودکی یتیم هرگز رقیه دختر تو این گمان نداشت💔 💔رگ های گردنت که بریده است این چنین گویا خبر ز حال من ناتوان نداشت💔 💔گفتا فدای رأس تو گردید جان من زیرا که هدیه بهتر از این نیمه جان نداشت💔 ۸- نکته دیگر این است که چون خداوند متعال می‌خواست به وسیله حضرت رقیه (سلام الله علیها) شهر شام را برای دوستان پدرش پایگاهی قرار دهد که در موقع حاجات و گرفتاری‌ها به این سنگر و پایگاه بیایند و ملتجی شوند. آقای هنرور که یکی از شعرای نامی است سروده: 🍃بهر پاس دین در این خلوت سرا منزل گفتم پادگانی از برای خود در این کشور گرفتم🍃 🍃ساختم در این خرابه سوختم از درد هجران صبر کردم تا جهانی را به زیر پر گرفتم🍃 🍃جان بها می‌خواست بهر رأس بابم آن ستمگر جان به دادم تا که در بر آن سر انور گرفتم🍃 🍃ای پدر، جانم به لب آمد ز دوری تو اما لب نهادم بر لب تو زندگی از سر گرفتم🍃 🍃تا شود ثابت به عالم ظلم او، مظلومی من زین سبب این گوشه ویرانه را سنگر گرفتم🍃 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye
《﷽》 🔸جواب و توجیه در پاسخ به یک سوال: ((چرا حضرت (رقیه سلام الله علیها) با آن همه زجر و تازیانه و ناراحتی که در طول سفر اسارتی از کربلا تا شام دیده بود سالم بود ولی وقتی سر مقدس پدر بزرگوارش را در خرابه دید کلماتی فرمود و بعد لب به لب پدر بزرگوارش گذاشت و پس از مدتی از دنیا رفت؟)) ۹- حضرت رقیه (سلام الله علیها) آهسته گفت: بابا تو کربلا را مرکز عشق و علاقه تمام شیعیان قرار دادی که از اطراف به آن مرکز توجه دارند؛ من هم می‌خواهم شهر شام را محل توجه و عشق و علاقه دوستان شما قرار بدهم و شعبه‌ای از آن مرکز باشم. رقیه سر را برداشت آداب مهمانداری و میزبانی را به جا آورد و به زبان حال گفت: 🥀شاه را امشب در این ویرانه مهمان می‌کنم زینت دوش نبی زیب دامان می‌کنم🥀 🌱موی من در خردسالی گر پریشان شد چه غم عالمی را زین پریشانی پر ز سامان می‌کنم🌱 🥀دید تا ویرانه روشن شد ز روی شاه گفت: خویش را پروانه‌ات ای شمع سوزان می‌کنم🥀 🌱میزبان گردد خجل گر بی‌خبر مهمان رسد عذرخواهی از تو ای فرخنده مهمان می‌کنم🌱 🥀ماه رویت چون به زیر ابر خون پنهان شده چهره‌ات را شستشو با آب چشمان می‌کنم🥀 🌱گر تو کردی کربلا را مرکز عشق و وفا من هم این ویرانه را یک شعبه از آن می‌کنم🌱 🥀چون گرامی‌تر ز جانی میهمانا بهر من جای دارد گر فدای مقدمت جان می‌کنم🥀 ۱۰- سر امام حسین (علیه السلام) به رقیه (سلام الله علیها) گفت: تو در این خرابه بمان تا کاخ ظلم یزید را کاملاً ویران نمایی و مظلومیت ما بر همه عالمیان واضح‌تر شود و جنایت یزید و اتباع او مشهورتر گردد. ✨کاخ یزید تا نکنی بر سرش خراب از اشک چشم و سینه سوزان قیام نکن✨ ✨تا کاخ ظلم را نکنی با اشاره‌ای ویرانه همچو گوشه ویران قیام نکن✨ 📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ 📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه ای مداحان و جلسات شیعه 🎙 ﴿♥️﴾ رُقَیـ‌❦ـہ خاتـ‌ون | @MaktabRoghaye