《﷽》#پارت_بیست_و_هفتم
🥀بابا العطش العطش🥀
✨آقای سید محمدتقی مقدم در کتاب وقایع عاشورا صفحه ۴۵۵ از چند کتاب مینویسد: سکینه خاتون به خواهر سه سالهاش (احتمال قوی نامش رقیه بوده) گفت: بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم به میدان رود و شهید شود؛
✨امام حسین (علیه السلام) چون شنید اشک ریخت رقیه صدا زد: بابا مانعت نمیشوم صبر کن تا تو را ببینم.
✨حضرت او را در بغل گرفت و لبهای خشکیده او را بوسید. نازدانه صدا زد: العطش العطش فان الظماء قد احرقنی، بابا تشنگی جگرم را آتش زده است.
✨حضرت فرمود: بنشین شاید من آب برایت بیاورم، اجلسی عند الخیمه لعلی آتیک بالماء.
✨حضرت خواست به میدان برود باز دامن پدر را گرفت و گریست، یا ابة این تمضی عنّا، پدر جان از نزد ما کجا میروی؟ حضرت او را گرفت آرام نمود آخرالامر با دل سوزناک به میدان رفت.
📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی
ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ
📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه
ای مداحان و جلسات شیعه
🎙 #مداحے_محشر • #مذهبے
﴿♥️﴾ رُقَیـ❦ـہ خاتـون | @MaktabRoghaye
《﷽》#پارت_بیست_و_هفتم
🥀بابا العطش العطش🥀
✨آقای سید محمدتقی مقدم در کتاب وقایع عاشورا صفحه ۴۵۵ از چند کتاب مینویسد: سکینه خاتون به خواهر سه سالهاش (احتمال قوی نامش رقیه بوده) گفت: بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم به میدان رود و شهید شود؛
✨امام حسین (علیه السلام) چون شنید اشک ریخت رقیه صدا زد: بابا مانعت نمیشوم صبر کن تا تو را ببینم.
✨حضرت او را در بغل گرفت و لبهای خشکیده او را بوسید. نازدانه صدا زد: العطش العطش فان الظماء قد احرقنی، بابا تشنگی جگرم را آتش زده است.
✨حضرت فرمود: بنشین شاید من آب برایت بیاورم، اجلسی عند الخیمه لعلی آتیک بالماء.
✨حضرت خواست به میدان برود باز دامن پدر را گرفت و گریست، یا ابة این تمضی عنّا، پدر جان از نزد ما کجا میروی؟ حضرت او را گرفت آرام نمود آخرالامر با دل سوزناک به میدان رفت.
📚کتاب معجزات حضرت رقیه(س)،شیخ علی فلسفی
ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ
📽 : بࢪوز تࢪین محتوا مذهبے و مداحی و رسانه
ای مداحان و جلسات شیعه
🎙 #مداحے_محشر • #مذهبے
﴿♥️﴾ رُقَیـ❦ـہ خاتـون | @MaktabRoghaye