eitaa logo
فرزندان حآج قٵسِـــم
467 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️چه بلد باشه چه بلد نباشه توی عرف دیپلماتیک و طبق پروتکل‌ها باید با زبان رسمی خودش حرف بزنه ؛ یه‌بارم شرف داشته باشید شاید خوشتون اومد!
محراب دل جاىِ نماز عشق گردان ... از فاطمه سلام الله علیها برایمان تسبیحی به یادگار مانده که پس از هر نماز به آسمان می برَدِمان... را فراموش نکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛ کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد ...‌ ✅یک دقیقه به یاد مهدی فاطمه زهرا سلام الله علیهما ..‌.. 📍 قسمت چهل و یکم 💠کرم آن حضرت... فرق بین سخی و کریم این است که سخی بعد از درخواست از او، چیزی می بخشد ولی کریم قبل از درخواست. امام باقر علیه السلام میفرماید: چون قائم علیه السلام به پا خیزد و به کوفه وارد شود، خداوند از پشت کوه هفتاد هزار صدیق برانگیزد که از یاران آن حضرت باشند و... در سال دوبار به مردم عطایا میدهد و هر ماه دو نوع روزی به آنها می بخشد و... تا اینکه نیازمند به زکات نخواهی یافت. 💠کشف علوم برای مؤمنین.... این مساله جز در زمان ظهور تحقق نمی بخشد، امام صادق علیه السلام میفرماید: علم بیست و هفت حرف دارد، تمام آنچه پیامبران آورده اند دو حرف است و چون قائم ما به پا خیزد بیست و پنج حرف دیگر را برآورد. و در حدیث دیگری میفرماید: در زمان او حکمت به شما داده میشود تا آن جا که زن در خانه اش به کتاب خدا و سنت رسول اکرم صلی الله و علیه و اله و سلم حکم میکند. 💠کشف و بر طرف کردن ناراحتی ها از مومنین.... امام عصر علیه السلام با دعا کردن برای مومنین به طور عام از آنها بدی ها و ناراحتی ها را دور می سازد، و به طور خاص نیز افرادی که به آن حضرت توسل جسته و به آن بزرگوار پناهنده شده اند و از شر بدی ها و تلخی ها رهایی یافته اند بسیار زیاد هستند ... کتاب نجم الثاقب گوشه ای از این توجهات خاص مولایمان را نقل کرده است که توصیه به رجوع میشود. 📚منبع: مکیال المکارم ▫️قلب را با بي قراري ساختند ابر چشمم را بهاري ساختند ▫️انتظارت افضل الاعمال من هر کسی را بهر کاری ساختند 📍با مرور کتاب مکیال‌المکارم با ما همراه‌باشید.
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💗 فضیلت سوره توحید 💚 قل هو الله احد... 🎙️ استاد میرباقری ‌‌ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 اصلا‌تمام‌هفته‌ی‌ماها‌بنام‌توست؛ جمعه،سه‌شنبه،فرق‌نداردبرای‌ما... 🌱اصلاقرارماست‌بمیریم‌در رهت؛ گراین‌فراق،جان‌بگذاردبرای‌ما... ۰
📿نـــــمازت را مــــتّصل کن به نـــــمازِ امـــــامـ زمــــان«عج» و ســــجاده ات را شــــاهد بـــگیر که هـــــیچ نـــمازے بــــدونِ دعـــــاے بر فــــرجش نــــبوده اســــت. 🍃اللهم عجل لوليك الفرج🍃 التماس دعای فرج 🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻 پارت۱‌۷۵ نویسنده:ت،حمزه لو به لیلا و شادی که روی مبلها نشسته بودند لبخندی زدم، بشقابها را جلویشان گذاشتم و ظرف پر از شیرینی را روی میز گذاشتم و گفتم :"بچه ها خودتون بردادید دیگه،تعارف نکنید." لیلا با لبخند معنا داری گفت:"نکنه خبری شده که زیاد خم و راست نمیشی؟!" فوری جواب دادم:"نه بابا،خبری نیست به جز...." شادی بقیه جمله ام را کا مل کرد:"تنبلی.." و همه زیر خنده زدیم.یکی دو ساعتی بچه ها پیشم ماندند و از کلاسها و انتخاب واحد ترم جدید و زندگی و همه چیز صحبت کردیم.بچه ها که رفتند من هم به آشپزخانه رفتم و مشݝول درست کردن شام شدم.کم کم به کارهای خانه عادت کرده بودم و در آشپزی مهارت کسب میکردم.شام خوبی از کار در آمده بود و من راضی از کارم مشغول شستن ظرفها بودم که زنگ،در به صدا در آمد. آخرین بشقاب را آب کشیدم ،دستهایم را خشک کردم و آیفون را برداشتم:"کیه؟" صدای سهیل در گوشی پیچید:"آقا گرگه!!!" خندیدم و گفتم:"بفرمایید بالا آقا گرگه.خوش اومدی" لحظه ای بعد سهیل و گلرخ روی مبل نشسته بودند و من با چای و شیرینی مشغول پذیرایی بودم. روی مبل روبه روی سهیل نشستم.سهیل با دهان پر پرسید:"حسین کجاست؟" خنده ای کردم و جواب دادم:"مدتیه عصرها دیرتر میاد،اضافه کاری وایمیسته،ولی الاناس که کم کم پیداش بشه." به گلرخ که در فکر بود نگاه کردم و گفتم:"گلرخ جون،شیرینی هاش تازه س،بخور دیگه!" بعد رو به سهیل گفتم:"چه خبر از مامان اینا؟" سهیل روی مبل لم داد و گفت:"هیچی...دیشب اونجا بودیم،فعلا که مامان عزا گرفته.!!" هراسان پرسیدم:"چرا،چی شده مگه؟؟؟!!" گلرخ پنهان از من اشاره ای به سهیل کرد که چیزی نگوید ولی من متوجه شدم و سهیل بی تفاوت ادامه داد:"چه میدونم ،انگار پسر دوستش تصادف کرده و مرده." گلرخ با صدای بلند گفت:"خب مهتاب جون چه خبر از دانشگاه،انتخاب رشته کردی؟" میدانستم که میخواهد حواس مرا پرت کند،بی تفاوت به سوال گلرخ پرسیدم:"کدوم دوستش؟" سهیل شانه ای بالا انداخت و گفت:"چمیدونم،همون که تو عروسی ماهم اومده بود....آها،نازی.." ناباورانه پرسیدم:"کوروش؟؟!!! " سهیل خرده شیرینی ها را از روی لباسش تکاند و گفت:"آره،آمریکا تصادف کرده و انگار سر ضرب زحمت و کم کرده." گلرخ رو به سهیل چشم غره ای رفت و گفت:"عه سهیل بسه دیگه." با بغض رو به گلرخ کردم و گفتم:"راست میگه گلی!!؟" گلی سری تکان داد و با غم،نگاهم کرد.با پشت دست اشکهایم را پاک کردم.خیلی دلم برای کوروش سوخت.در همان چند دیدار متوجه شده بودم که پسر مودب و متینی است،و با اینکه درخواست ازدواجش را رد کرده بودم ولی برایم بسیار محترم بود.بی اختیار گفتم:"کار دنیا رو میبینید،مامان اصرار داشت من زن کوروش بشم،میگفت حسین رفتنیه و حوصله نداره چند سال دیگه با یکی دوتا بچه من بیوه بشم و برگردم خونه شون،ولی حالا ببین...داماد منتخب مامان چه زود از دنیا رفت.اگر من زن کوروش میشدم،الان چی میشد؟؟!!!من باید تو مملکت غریب یه زن تنها و بیوه چیکار میکردم.!!؟" گلرخ آهی کشید و گفت:"ۏاقعا هیچ کس از آینده خبر نداره،اون کوروش طفلکی سالم بود ولی حالا......ان شاالله که حسین آقا عمر درازی داشته باشه ." 🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه‌شنبه‌های‌مهدوی💚🌱 👈 بیشتر از ما دلتنگ ماست 🎙 🍃اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌
💠امام صادق علیه السلام می فرمایند: 🔸روشنايى دل را جستم و آن رادر انديشيدن و گريستن يافتم، و گذر از صراط را جستم و آن را در صدقه دادن يافتم، و نورانيت چهره را جستم و آن را در نماز شب يافتم. 📚 مستدرك الوسائل 12 / 173 / 13810 را به نیت ظهورمیخوانیم