eitaa logo
ܦ̇ܝ‌ܝ̇‌ܝ̇ߺܥ‌‌ߊ‌ܔ حߊ‌ܥܼܢ ܧߊ‌ܢܚܩܢ
428 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫نمــــــازِ 💫اولِــــــــ 💫وقتـــــــ، 💫رمــــــــزِ 💫استجابتـــِ 💫دعـــــــــا|🤲 التــماســـ دعـــای فرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻 پارت۱‌۸۹ وقتی وارد کلاس شدم، استاد سر کلاس بود.کنار لیلا و شادی نشستم.از همان اول متوجه قیافه گرفته لیلا شدم.اما تا آخر کلاس،نتوانستم خرفی بزنم و علت ناراحتی اش را بپرسم.کلاس که تمام شد و استاد از در بیرون رفت ،فوری به طذف لیلا برگشتم و پرسیدم:«چی شده لیلا؟!» شادی خندید و گفت:«هیچی بابا،داره خودشو لوس میکنه..» به شادی نگاه کردم و پرسیدم:«تو میدونی چی شده؟!» لیلا با ناراحتی گفت:«هیچی نشده بابا،یه کم حال ندارم.» شادی دستش را در هوا تکان داد و گفت:«بیخود میگه بابا،همون که من گفتم،داره ناز میکنه.» عصبی گفتم:«خب اگه میدونی چی شده بگو دیگه ،دیوونه شدم.» شادی نگاهی به لیلا انداخت و گفت:»بگم لیلا!؟!» لیلا غمگین سری تکان داد و شادیبا هیجان گفت:«لیلا خانوم داره مامان میشه...» با خوشحالی نگاهی به لیلا کردم.باورم نمیشد.خندیدم و گفتم:«وای لیلا جونم ،مبارک باشه.خیلی خوشحال شدم....حالا تو چرا انقدر گرفته ای.؟!» لیلا با بغض گفت:«برو بابا،تو هم دلت خوشه ها..‌درسامو چیکار کنم؟هنوز دو ترم از درسم مونده.!» با خنده گفتم:«خب مامانت کمکت میکنه،تازه مهراد که وضع مالیش خوبه میتونید پرستار بگیرید.» شادی پرسید«مهرداد میدونه؟» لیلا سرش را به علامت منفی تکان داد.آهسته پرسیدم:«حالا چند ماهت هست؟!» لیلا غمگین جواب داد:«یک ماه....شاید یه کاری کنم تا از دستش خلاص بشم!!» شادی فوری بهش توپید:«خفه شو لیلا...میخوای یه قاتل بشی،اونم بچه خودت!!!دلت میاد یه بچه بیگناه رو بکشی ؟؟!» لیلا مستاصل نگاهی به من انداخت که با مهربانی گفتم:«ناراحت نباش،اکه الان یک ماهت باشه،تا بهمن فارغ میشی،دیگه از این بهتر نمیشه،تعطیلات بین دو ترم تا ترم بعدم که میدونی کلاسا تق و لقه،میره تا بعد عید و سیزده به در ...اصلا لازم نیست مرخصی بگیری،بعدشم ساعتایی که میای دانشگاه بچه رو میسپاری به پرستار ،بعد هم که درست تموم میشه...همه ی سختیش یک ماهه لیلا!!!» لیلا متفکرانه سری تکان داد و گفت:«نمیدونم....ببینم چی میشه!!!» لیلا مرا به خانه رساند.به محض اینکه وارد خانه شدم ،صدای حسین بلند شد:«سلام عزیزم،خسته نباشی.» با تعجب گفتم:«سلام،تو چرا زود اومدی؟» با سینی چای از آشپزخانه بیرون آمد ،به رویم لبخند زد و گفت:«خب اومدم که با خانومم یه جایی بریم.» مانتو ومقنعه ام را در آوردم و گفتم:«کجا؟؟!» با مهربانی گفت:«هر جا تو بگی.» فوری گفتم:«حال ندارم شام درست کنم،بریم بیرون شام بخوریم.» حسین قبول کرد.بعد از خوردن شام در رستوران حسین مرا به خانه رساند و خودش دوباره رفت.به من هم اصرار کرد که همراهش بروم ولی من دوست نداشتم که همراهی اش کنم.به همین خاطر مثل شبهای قبل در خانه ماندم. 🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻
⭐ آیةاللّه قرهی: 🔸 چرا بعضی از مواقع، حال نداریم؟ شاید حتّی آن عواملی را هم که اولیاء خدا بیان کردند که رعایت کنید تا موفّق به نماز شب بشوید رعایت کرده باشیم، امّا چرا باز هم این جسم یاری نمی‌کند که بلند شویم؟! 🔹️ چون روح که خراب شود، جسد را هم خراب می‌کند. 🔸️ عزیز دلم! اگر مبتلای به گناه شدی، بدان که جسمت هم با تو همیاری نمی‌کند و نمی‌توانی برای نماز شب بلند شوی و کسل خواهی بود. 🔹 شاید شما بفرمایید که من خیلی حالم خوب است و بدنم قبراق است، امّا همین که اجازه نمی‌دهند، یعنی این بدن شما، سست است، مریضی دارد و تقوای قلب، شفای این اجساد است. 📚 درس اخلاق آیت‌الله قرهی (مدیر حوزه علمیه امام مهدی عج تهران)، اسفند ۱۳۹۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 نیازمندۍ ڪه به تو روی آورده فرستاده ۍ خداست کسۍ ڪه از یاری او دریغ کند از خدا دریغ کردھ و آن کس ڪه به او بخشش کند،به خدا بخشیده است. نهج البلاغه حکمت۳۰۴📚!