eitaa logo
فرزندان حآج قٵسِـــم
467 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 ، عمود آخر است! عمودِ آخر که ابتدای آغوش امام است. و چه نزدیک است عمودِ آخر تاریخ، تا جانِ تاول زده‌ی بشرِ خسته از فساد را به ابتدای آغوش امن امامش برساند! در قتلـــگاه یک یک‌ِ ما را صدا زده... ما را خرید زیر همان نیزه‌ها حسین
📿نـــــمازت را مــــتّصل کن به نـــــمازِ امـــــامـ زمــــان«عج» و ســــجاده ات را شــــاهد بـــگیر که هـــــیچ نـــمازے بــــدونِ دعـــــاے بر فــــرجش نــــبوده اســــت. بحق مولانا ااحسین 🖤اللهم عجل لوليك الفرج🖤 التماس دعای فرج 🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍄✨🍃🍄✨🍃🍄✨ ✨🍄🍃✨🍄🍃 🍃🍄✨ صداش خیلی کم جون بود که سرم رو نزدیکش بردم و آروم گفت:«تاحالا ندیده بودمت جوون، از اقوام حاجی هستی؟!» نگاهم سمت دختر حاجی رفت که داشت فشار حاج اکبر رو میگرفت.آروم گفتم:«منم مثل شما اگر حاجی قابل بدونه دوستشون هستم.!» دستم و گرفت،ابخند کم جونی زد و گفت:«قابل میدونه که الان اینجایی.» این حرفش چقدر دلگرم کننده بود. با لبخندی که تمام ذوقم رو نشون میداد گفتم:«خدارو شکر.» «آقا محمد؛ میشه کمک کنید بالشت زیر سر حاج اکبر رو جابه جا کنم ؟!» نگاهم سمت صدا بود و فقط قسمت اولش رو شنیدم، برای همین گفتم:«چی؟!» حرفش رو تکرار کرد. بدون گفتن تیکه ی اولش. با پوزخند به خودم تو دلم گفتم:«محمد ناشکری کردی، اسمت رو که این همه قشنگ صدا میکرد رو حذف کرد...!!» آروم سر حاج اکبر رو بلند کردم و دختر حاجی بالشتش رو عوض کرد. کنار تختش شونه ای بود که دختر حاجی برداشت و خواست موهای بهم ریخته ش رو شونه کنه.نگاهش کردم و گفتم:«میشه بدید من شونه کنم؟!» با کمی مکث،شونه رو به سمتم گرفت و گفت:«بله حتما .» با دادن شونه بهم بیرون رفت. من هم بعد از شونه زدن موهای حاج اکبر و صاف کردن اطراف تختش خواستم برم که دستش باز روی دستم نشست و آروم ماسکش رو برداشت و بریده بریده تکرار کرد:«حاجی هر کسی رو به حریمش راه نمیده آقا محمد، حتما خیلی مرام و معرفت داشتی که الان اینجایی. قدرخودت رو بدون آروز میکنم عاقبت بخیر و خوشبخت بشی پسرم...» مات حرفای شیرین حاج اکبر و دعای قشنگش بودم که صدای دختر حاجی تو اتاق پیوید:«حاج اکبر ..... الان نگفتم ماسک رو برندارید؟ دودقیقه نیست رفتم! آقا محمد ماسکش رو بزنید! » تو دلم گفتم ،چشم سوجان خانم به روی چشمم. ولی جرات به زبون اوردنش رو نداشتم پس فقط به همون چشم اکتفا کردم. بوسه ای روی پیشونی حاج اکبر نشوندم و ماسکش رو زدم و کنار گوشش گفتم:«خیلی مخلصیم حاجی.» 🍃🍄✨🍃🍄✨🍃🍄✨
...بی عصا آمده ای چشم‌ عدو کور شود ...
⚜ از وجود نازنین پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل کرده‌اند که فرمودند: «لَوْ عَلِمَ النّائِمُ عَنْ صَلاةِ اللَّيْلِ ما فاتَهُ مِنَ الثَّوابِ الْعَظِیمِ وَ الْأَجْرِ الْمُقِيمِ لَطالَ بُكاؤُهُ عَلَيْهِ»؛ 🍃💐 اگر مردم فضیلت نمازشب را می‌دانستند، اگر برای خواندن آن بیدار نمی‌شدند، از غصه گریه‌های طولانی می‌کردند. 📚 ارشاد القلوب، ج۱، ص۸۹.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 ـبِـ‌سمِـ‌الله‌الࢪحمــݩِ‌الࢪحیـمـ 🖤 قال ابو عبدالله (عليه السلام): ان الله اتخذ كربلا حرما آمنا مباركا قبل ان يتخذ مكة حرما (علیه السلام) فرمود: به راستى كه خدا كربلا را حرم امن و با بركت قرار داد پيش از آنكه مكه را حرم قرار دهد. 📚 كامل الزيارات، ص 267؛ بحار، ج98، ص 110
🖤 🖤 ⛅️صبح یعنی شما بتابی و مرا زنده به خود گردانی معنای زندگی السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَتُمْسِي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا