eitaa logo
فرزندان حآج قٵسِـــم
466 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍄✨🍃🍄✨🍃🍄✨ ✨🍄🍃✨🍄🍃 🍃🍄✨ بالاخره رسیدیم، چون ماشین حاجی کناری وایستاد و دختر حاجی و روجا هم پیاده شدند منم به طبع از اونا پیاده شدم. دختر حاجی کیف بزرگی رو از صندلی عقب ماشین برداشت و دست روجا رو گرفت به طرف ساختمانی رفتن که تابلوی اون واضح دیده نمیشد. کمی جلو تر رفتم و با دیدن اسم تابلو،دهنم ازتعجب بازمونده بود و فقط نگاه میکردم. <آسایشگاه جانبازان ثارالله > یعنی ما امشب اینجامهمانیم ؟!! در ورودی باز شدو چند نفری به استقبالمون اومدن و با کمک هم ظرفهای غذارو به داخل بردیم. حیاط بزرگ و سر سبزی که نو چراغانی داخل درختان به این حیاط جلوه خاصی داده بود . به سالن بزرگی رفتیم که تعداد زیادی از مردهای خوش رو به استقبالمون اومدن. تعدادی رو ویلچر بودند و تعدادی با ماسک نفس می کشیدند و تعداد دیگری فقط روی تخت به ما لبخند میزدن. من که شوکه و متعجب از حضور در این مکان شده بودم فقط و فقط، نگاه متعجبم رو دراطراف سالن می چرخوندم. من و نازنین فکر میکردیم قرار هست با چه رئیس ومسئولی ملاقات داشته باشیم؛ یا مثلا دوستای دایی چه نفوذی هایی هستند ولی حالا.... حس کسی رو داشتم که انگار بازیچه شده... و متنفر شدم از کسانی که تلاش برای کشتن دایی داشتن.. 🍃🍄✨🍃🍄✨🍃🍄✨