eitaa logo
فرزندان حآج قٵسِـــم
467 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
💫 این یادگارے را از مَن داشته باشید! قبل ازآنکه اقامه‌یِ نماز را بگوئید ، ےسلام به امام حسین (ع)بدهید ، این نمازتان عالے میشود:)🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌‏باید خاکریزهاۍ جنگ را بکشانیم بہ شهـر یعنـی نسلِ جدید را با شهـدا آشنا کنیم در نتیجہ جامعہ بیمہ می‌شود و یار براۍ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تربیت می‌شود!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻 پارت۲۲۷ علیرصا دوماهه بود که سحر به دیدنش آمد.سراپا مشکی پوشیده بود و ابروهای ظریفش به نشانه عزاداری پر شده بود.آویز «الله» زیبایی را برای چشم روشنی آورده بود.با صمیمیت و دلتنگی،صورتش را بوسیدم و گفتم:«چرا بی خبر اومدی سحر جون؟؟میگفتی حسین میومد دنبالت!!» علیرضا را در آغوش گرفت و گفت:«نه مهتاب جون،مخصوصا یه وقتی اومدم که حسین آقا خونه نباشه،نمیخواستم با دیدن من یاد علی بیوفته.!» سرش را به زیر انداخت و دل من برایش آتش گرفت.سحر با علاقه و محبت به علیرضا ،که حالا شباهت زیادی به حسین پیدا کرده بود،نگاه میکرد و آهسته میگفت:«علیرضا.....علیرضا جون!!!» واشک هایش،آرام و بی صدا روی گونه هایش روان شد.من هم ساکت بودم و بدون آنکه حرفی بزنم اجازه دادم تا غم دلش را خالی کند. وقتی ،بچه را که به گریه افتاده بود،بغلم داد ،پرسیدم:«چیکار میکنی سحر؟حاح آقا و حاج خانوم چطورن؟؟!» سری تکان داد و گفت:«هیچی ،دارم سعی میکنم به زندگی ادامه بدم.حاج آقا و حاج خانومم انگار بیست سال پیرتر شدن.همه ش نشستن توخونه ،علی چشم و چراغ خونه شون بود دیگه!!منم برگشتم سر کار .چیکار میتونم بکنم!!؟» با بغض گفتم:«می دونم چه خالی داری عزیزم؛خیلی سخته!!» آهی کشید و گفت:«نه نمیدونی،تو حداقل یه بچه داری که هروقت نگاهش کنی ،یاد باباش بیوفتی و خاطرات خوب زندگیت ،زنده بشه.ان شاالله باباش صدو بیست ساله بشه و پسرش،رو داماد کنه.اما من چی؟؟!!!لحظه لحظه عمرم رو حسرت میخورم که چرا یه بچه ندارم که حداقل با نگاه کردن بهش،مطمئن بشم زندگی با علی یه رویا نبوده...خواب نبوده..واقعیت داشته.» بعد از رفتن سحر،تا ساعتها به حرفهای سحر فکر میکردم.حق با سحر بود تنها ماندن خیلی سخت بود ،بی هیچ نشانه ای از زندگی ای که روزی واقعیت داشته. بعد از شام ،حسین مشغول بازی کردن با علیرضا بود که سهیل و گلرخ به خانه ما آمدند.سایه را که بسیار شبیه گلرخ شده بود،در آغوش گرفتم و صورت تپلش را بوسیدم.و کنار علیرضا روی پتو خواباندم. 🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش دیدارت به عمرمان قد دهد؛ که نبودنت ،سال‌های جوانی را به پیری و مرگ کشاند... 💔 👤 ای بهترین رفیق ‌محمدحسین
014-Dua-Kumayl-www.Ziaossalehin.ir-Farahmand-Musawi-Fani.mp3
28.24M
-----• -دعای‌کمیل -بانوای: علی‌فانی، السیدمصطفی‌الموسوی، محسن‌فرهمند -فوق‌العاده‌زیبا‌و‌دلنشین🌿'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 ـبِـ‌سمِـ‌الله‌الࢪحمــݩِ‌الࢪحیـمـ 🌸 ✨(ع) فرمودند: هر کسی زیارت عاشورا بخواند ،شب اول قبرش امام حسین علیه السلام به دیدار و ملاقات او خواهد امد! 📚کامل الزیارات ص ۷۹
برایت از دلتنگهایم بنویسم؟ از داغ دوری ات؟ از اینکه لیاقت دیدارت را ندارم؟ گله ای نیست باعث و بانی این جدایی فقط منم خودم با همین اعمالم داغ ندیدنت را به دلم گذاشتم و گرنه محبت تو زبان زد کل دنیاست اما آقاجان خودت بگو با دل تنگم چه کنم با بی لیاقتی ام که ازتو دورم چه کنم ببخش اگر بودنم باعث رنجشت شد اگر خوب نبودم اگر دلت را شکستم اما بخودت قسم که عاشقانه دوستت دارم برگرد آقا جان بدیهایم را نادیده بگیر و فکری به حال دل عاشقم کن.