eitaa logo
💥مکتب الصادق (ع)💥
322 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
7.5هزار ویدیو
12 فایل
#آنچه_یک_انقلابی_باید_بداند @Maktab_sadegh2
مشاهده در ایتا
دانلود
+۱۸ آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخن‌های پایم از جا پریدند و افتادند و ناخن‌های دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جری‌تر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزه‌ام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزه‌ام باطل نمی‌شود، چون به زور است. ...مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایه‌ای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویله‌ای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دست‌هایم تحمل می‌کرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو می‌رفت. خون به دستم نمی‌رسید. پنجه‌هایم بی‌حس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم... آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم می‌ریخت و می‌سوزاند و پوست را سوراخ می‌کرد. گاهی هم شعله آن را بین بیضه‌ها می‌گرفتند و موها را آتش می‌زدند. با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را می‌سوزاندند. از سوزش درد به خود می‌پیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را می‌کندند و هی تکرار می‌کردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا می‌بستند و بعد آن را آتش می‌زدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم می‌سوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم می‌گذاشتند و آتش می‌زدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم می‌ریختند. کاری از دستم برنمی‌آمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد می‌زدم... مرا لخت آویزان می‌کردند و گاهی بر آلت تناسلی‌ام شلاق می‌زدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود... تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که می‌توانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمی‌گیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی می‌ماند. دست‌ها را از مچ با مچ‌بند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچ‌ها را سفت می‌کردند قالب‌ها بر مچ و ساق پاهایم فرو می‌رفت و به اعصاب فشار می‌آورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر می‌کردم خون از محل ناخن‌های دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس می‌شد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر می‌کشید. به دست راست کمتر فشار می‌آوردند، زیرا بعد از پرس دست باد می‌کرد و دیگر نمی‌شد با آن اعتراف نوشت. بعد از مهار شدن دست‌ها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو می‌آمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد می‌کشیدم، صدا در کلاه کاسکت می‌پیچید و گوشم را کر می‌کرد، نه می‌شد فریاد کشید و نعره زد و نه می‌شد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن می‌شد. گاهی شلاق را به کلاه می‌زدند، دنگ و دنگ صدا می‌کرد و سرم دوران می‌یافت و دچار گیجی و سردرد می‌شدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچ‌ها را دائم شل و سفت می‌کردند... کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت می‌کردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندان‌هایم به هم می‌سایید. از دماغ و دهانم بخار بلند می‌شد. دست و بدنم می‌لرزید. نمی‌توانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود... بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت) @Maktab_sadegh2
💥 دو سه نفر بودند که می‌گفتند اگه برای ۲۲ بهمن هست نخوریم 😂 جمعه ۲۱ بهمن، صبح با خانواده رفتیم کوه. با یه گروهی که مدت‌هاست جمعه‌ها میرن درکه و اونجا بعد از حدود یک ساعت کوه‌پیمایی، ایستگاه صلواتی میزنن و چایی میدن. کوه رو هم که می‌دونید جمعه‌ها عموما فضا چه شکلی هست! حالا روز قبل ۲۲ بهمن هم بود، اونم اولین ۲۲ بهمن بعد از اغتشاشات!! خب؛ خودِ اینکه بدون هیچگونه تنشی بتونی ایستگاه صلواتی رو تو این شرایط برقرار کنی، خیلی مهمه. ما نزدیک به یک ساعت چایی و خرما پخش کردیم، همه جور آدمی هم اومدن و رفتن و تقریباً هیچ چالشی نداشتیم. یه اسپیکر کوچک هم داشتیم که مولودی‌های همه‌فهم در مدح و ثنای امیرالمومنین با صدای ملایم پخش می‌کردیم. اما این وسط چند تا دیالوگ با حدود ۷۰۰ - ۸۰۰ نفری که اومدن چایی خوردن، داشتیم که براتون میگم؛ 👈 عموم مردم که تشکر می‌کردن و خدا قوت و خدا اموات‌تون رو بیامرزه و ... می‌گفتند. 👈 دو سه نفر بودند که می‌گفتند اگه برای ۲۲ بهمن هست نخوریم 😂 که ما هم می‌گفتیم ما ایستگاه صلواتی زدیم، شما به هر نیتی میخواید بخورید! 👈 یکی اومد می‌گفت من کلاً از آدم‌های مذهبی بدم میاد ولی شماها فرق دارید! بعد ۱۰ دقیقه مثلاً تحلیل کرد که در تمام دنیا دین داره از بین می‌ره و اولیش هم دین محمد هست، بعدش هم دین مسیح و ... خلاصه داشت تلاش می‌کرد که بگه داریم تموم میشیم 🤭 (البته خلاف تصور ایشون چند دهه است در دنیا یک حرکت عجیب به سمت دینداری و خاصه اسلام به وجود اومده. آمار هم در این زمینه زیاد هست. خصوصاً در کشورهای غربی این اتفاق بیشتر داره می‌افته. چراییش بماند برای بعد ...) 👈 یه خانمه اومد بدون اینکه وایسه یه لیوان چایی برداشت و خالی کرد روی برف‌ها و رفت!! منم هیچی نگفتم فقط نگاهش کردم 😐 ده دقیقه بعد برگشت و عذرخواهی کرد. گفت فکر کردم دارید برای ۲۲ بهمن چایی میدید! گفتم ما که ایستگاه صلواتی زدیم ولی حالا فرض کنید برای ۲۲ بهمن بوده، این رفتار شما به نظرتون درست بود؟! عذرخواهی کرد و گفت آخه اینا پدرمون رو در آوردن و ... خلاصه تهش این شد که هر دو برای همدیگه آرزوی روزهای خوش و بهتر کردیم. یه خورده بابت شرایط درد دل داشت، گفت و دید ما هم خیلی از جاها مثل خودشیم. ❗اینا رو چرا گفتم؟! چون میشه در سخت‌ترین فضاها هم، کارِ فرهنگیِ بدونِ تنش کرد. قرار هم نیست ارگانی بشه و اصلاً اگر از حالت مردمی در بیاد خراب میشه. همین که جمع‌هایی همت کنن و این کار رو انجام بدن و فراگیر بشه، کمک بسیار زیادی به و بین مردم می‌کنه. من که مهمون این هفته بودم، اما اون جمع بدون بودجه و سازمان و قرارگاه و دفتر و دستک مدت زیادی هست دارن این کار رو انجام میدن. دم‌شون گرم. کار فرهنگی بی‌نام و نشون 🌹✋ @Maktab_sadegh2
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سوال استاد رحیم‌پور از اساتید دانشگاه توکیو : شما که قربانی بمب اتم آمریکا هستید چرا علیه آمریکا موضع نمی گیرید؟ 👈 ببینید چه جوابایی میدن❗️ 👈 میگه ما نمی فهمیم شما ایرانیا چطور نمی ترسین😁 @Maktab_sadegh2
💥 ما اینجور زنان غیور داریم که نسبشون زینبیه و غیرتشون علوی 🔹 با حال مریضش و با سرم از بیمارستان اومده راهپیمایی، از بیمارستان اومده بود حین سرود سلام فرمانده احترام کرده بود @Maktab_sadegh2
💥بعد از حضور میلیونی، مردم دنیا فهمید کت تن کیه! 🔹ولی اونی که خواب بود بیدار شد! اونی که خودشو زده بود به خواب هر کاریش کنن بازم بیدار نمیشه! @Maktab_sadegh2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥ارتش ظفرمند ترکیه بالاخره وارد شهر هاتای شد... اما چرا اینا مثل ارتش و سپاه ما بیل و کلنگ دستشون نیست برای امدادرسانی!؟ چرا با اسلحه گشت زنی میکنن ؟ شاید بگید برای حفاظت از مال مردم در برابر غارتگران...! اما چرا این اتفاقات تو کشور ما نمیفته بعد از زلزله ؟ @Maktab_sadegh2
💥عربستانی‌ها برای توجیه شکست‌هاشون میگن ایران داره به یمن کمک می‌کنه... 🔹اروپایی‌ها میگن چون ایران به روسیه کمک می‌کنه نمی‌تونیم شکستش بدیم... 🔹آمریکا می‌گه چون ایران تو ونزوئلا حضور داره نتونستیم نظام حاکم رو عوض کنیم... 🔹بعد یه مشت لمپنِ دوزاری میگن جمهوری اسلامی گنده‌گو هست هیچ کاریم نمی‌تونه انجام بده. آره تو خوبی پلشت، توخوبی!❗️ @Maktab_sadegh2
17.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام دوستان عزیز گوش کنید و لذت ببرید آن شاءالله👆 @Maktab_sadegh2
💥فلسفه ولنتاین چیست؟ 🔸‏در روزگاری به سر می بریم که روز ولنتاین در فرهنگ ما بین جوانان کاملا رسوخ کرده در حالیکه اوناییکه این روز بهم هدیه میدن حتی نمیدونن چه چیزی هست و فلسفه‌اش چیه اصن! 🔸در سده سوم میلادی در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. او عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان رومی قدغن می کند. 🔸کلودیوس به قدری بی رحم و فرمانش به اندازه‌ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی(آخوند مسیحی) به نام والنتیوس، مخفیانه عقد سربازان رومی را جاری می‌کرد. کلودیوس از این جریان خبردار می‌شود و در چنین روزی دستور اعدام اورا می‌دهد. @Maktab_sadegh2
اعتقاد راسخ به باعث می شود که طبیعت را متشکل از تکه های جداگانه نبیند بلکه همه را در با هم و ناشی از یک منشأ ببیند. او در پی این کثرات می بیند . تجارب قرون گذشته نشان می دهد که دانشمندان همواره در پی این بوده اند که طرح هایی کشف کنند که همه‌ی طبیعت را با آنها بیان کنند.یونانیان طرح هایی برای تفسیر کل جهان آفرینش داشتند . در دنیای اسلام مکاتب همه نظرشان این بود که الگویی بدهند که با آن اجزای طبیعت را بهم مربوط کنند. در حدود سیصد سال پیش نیوتن موفق شد حرکات سماوی و حرکت زمین را با یک توضیح دهد. دویست سال بعد «ماکسول» توفیق یافت که نیروهای الکتریکی و مغناطیسی را به یک برگرداند و نشان داد که نور نمودی از وحدت این دو نیرو است . دکتر مهدی گلشنی ، قرآن و علوم طبیعت ، ص ۲۱۹. @Maktab_sadegh2
💥کاربر چینی نوشته "شی جین پینگ" ترجیح داده روز ، رئیس جمهور ایران را برای دیدار به پکن دعوت کند، بنظر می رسد میزان صمیمیت این دو نفر واقعا فوق العاده است. هر آنچه آمریکایی ها از آن نفرت دارند، شی جین پینگ انجام می دهد.😁🤣 🇮🇷 کشور 🌹 @Maktab_sadegh2