#بسم_رب_الشهدا_والصدیقین
اسمش را که به عنوان مدافع حرم اعلام کردند انگار به آرزویش رسید وسایلش را جمع کرد و از زیر قرآن رد شد. زمان خداحافظی رو به همسرش کرد و گفت: « خودمو به جشن تولد #کمیل میرسونم. اگه نبودم حتما جای منو خالی کن» و رفت.
🍎 مقداد، پسر با حجب و حیا و محبوبی در خانواده بود. برای همین همه فامیل، فرزندش را هم دوست داشتند و جشن تولد کمیل برای همه آنها مهم بود.
🍎مثل یک واقعه مهم در خاندان، از چند هفته قبل همه خبر برگزاری این مراسم را به هم می دادند اما بر خلاف پارسال، جشن امسال تفاوت کوچکی داشت. پدر #کمیل به عنوان مدافع حرم راهی سوریه شده بود.
🍎 #کمیل از ماجراهایی که دور و برش میافتاد زیاد سر درنمیآورد اما جنب و جوش اعضای خانواده او را هم سر ذوق آورده بود و خنده فامیل بهخصوص مادر را که میدید، جنب و جوشش بیشتر میشد اما یک تلفن، همه ماجرا را عوض کرد.
🍎صدایی محو از پشت تلفن، زانوان مادر را شل کرد و او را به روی زمین انداخت. از پشت تلفن گفته بودند: «آقامقداد توی حمله اسرائیلیها مجروح شده. دعا کنین»
🛑پس از این تلفن، فضای خانه عوض شد . شادی رفت، تلفنها شروع شد و مادر دیگر نخندید.
🛑🛑وداع با شهید مهقانی در ستاد معراج شهدای تهران
🛑پس از چند ساعت سخت و طولانی برای تماس با سوریه و فهمیدن حال و اوضاع مقداد مهقانی بر روی تخت بیمارستان، خبری که کسی نمیخواست بشنود را دادند: «مقداد شهید شد» و فریاد «یاحسین» فضای خانه را فراگرفت.
🛑در شهر کوچک و حدود ۲۰ هزار نفری فاضلآباد خبرها خیلی زود میپیچد. آنهم خبر #شهادت یک دلاور که به قول دوستش «قرار بود بمیری ولی بهخیر گذشت» و چه چیزی بالاتر از مقام #شهادت که حالا نصیب آقا مقداد شد و هم خانواده و شهری را سرافراز کرد.
🍎 #شهید_مقداد_مهقانی اگه چه بهگونهای دیگر اما به قولش عمل کرد و خودش را به جشن تولد سه سالگی تنها فرزندش رساند. جشن تولدی که کمیل شاید این روزها متوجه آن نشود اما هیچگاه از ذهن اطرافیان بهخصوص مادر #کمیل خارج نخواهد شد.
🍎 باذکرصلوات برای همه شهدای اسلام
یادشان را گرامی می داریم🌱