🕸بابيت، مهدويت
الف: اتكاء به شيخيه
تا آنجا كه حسينعلى ميرزا، در مقام اثبات دعاوى على محمد شيرازى و در مقام رئيس بهائيان تصريح مىكند كه: «اكثر منجمان خبر ظهور نجم را (منظور على محمد شيرازى - مؤلف) در سماء ظاهر دادهاند. و همچنين در ارض هم نورين نيرين احمد و كاظم قدس اللّٰه تربتهما». (۱) و «شيخ احمد روحى» همعقيده با «ميرزا آقاخان كرمانى»، و در مقام بيان عقيدۀ با بيان و ازليان مىنويسد: «مثلاً در رتبۀ عقل ظهور خضر حقيقى و اسم سماوى و معلم اول الهى حضرت شيخ احمد احسائى و حضرت سيد كاظم رشتى عليهما السلام بود كه اصطلاحات علميه و مطالب حكميه اين ظهور اعظم را به گوشها آشنا نمودند و ايشان به منزلۀ نازل از بحر صادر بودند كه مواد را استعداد حيات بخشودند...» (۲) بر اين اساس، از نظر گاه بابيه شيخ و سيد نه تنها به مقام بابيت نائل شده بودند، بلكه به عنوان مبشّران ظهور على محمّد شيرازى مورد تجليل و احترام بابيان و بهائيان هستند، در حالى كه آنچه مسلم است شيخ احمد احسائى، در «رسالۀ ملا محمد طاهر» (۳) و كتاب:«شرح الزيارة» (۴) و سيد كاظم رشتى در «الرسائل» (۵) و «شرح القصيدة» (۶) صريحاً و جزماً عقيدۀ خود را در خصوص قائميت حضرت حجت بن الحسن عسكرى عليه السلام اظهار و ابراز داشتهاند.
براى نمونه به نوشتۀ شيخ احمد احسائى در كتاب: «حياة النفس» ذيل «باب چهارم در امامت» اشاره مىكنيم:
«و واجب است بر هر مكلف كه اعتقاد كند كه قائم آل محمد، محمد بن الحسن عسكرى عليه و على آبائه الكرام السلام، حى موجود است اما نزد ما معاشر شيعۀ اثنا عشريه به جهت اجماع فرقۀ محقۀ بر وجود آن حضرت و اينكه ظاهر خواهد شد و پر خواهد كرد زمين را از عدل و قسط بعد از آنكه پر شده باشد از ظلم و جور و او فرزند ارجمند حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام غائب مفتقد منتظر مترقب است....» (۷) بهر حال اين مسئله از بديهّيات آثار شيخيه بوده است كه اكابر علماى شيخيه در كربلا و تبريز و كرمان خاصه «حاج محمد كريم خان كرمانى» را واداشته تا پس از آگاهى از دعوى على محمد شيرازى به عنوان مراجع شيخيان، به صورت بزرگترين معارض على محمد شيرازى و بابيه دست به قلم گيرند. و زبان به اعتراض گشايند. (۸) البته، عقايد بابيه يكباره و به صورت خلق السّاعه در دامن شيخيه نضج نگرفت.
📗۱) . «ايقان»، ص۵١
📗۲) . «هشت بهشت»، ص٢٣٠، كتاب هشت بهشت، محتوى مطالبى است در فلسفۀ بيان على محمد شيرازى با تأييد فرقۀ ازليان در برابر بهائيان و رد آنها. شيخ احمد روحى با ميرزا آقاخان كرمانى و خبير الملك به امر محمد على ميرزا وليعهد، در ۴ صفر سال ١٣١۴ ه . ق. كشته شدند. مراجعه كنيد به كتاب: «انقلاب ايران» ادوارد براون.
📗۳) . «جوامع الكلم» مجموعۀ آثار شيخ احمد احسائى، ج١، ص٢٢٣
📗۴) . ذيل «تَوَلَّيتَ آخركم بماتَوَلّيتَ به أوّلَكُم» مىنويسد: واقعيت همان است كه روايت منقول در مأخذ شيعهو سنى بر آن گواه است. و ائمه و شيعيان بر آن اجماع كرده كه: امام دوازدهم حضرت محمد بن الحسن العسكرى عليه السلام مىباشد. و آن بزرگ مقام، تا هنكام ظهورش زنده است...«شرح الزياره»، ص٣٠۵
📗۵) . رسالۀ: «حجة البالغه»، ضمن كتاب «الرسائل»، رسالۀ ١۴
📗۶) ۷). ص٢٨٩، سيد در اين شرح مىنويسد: «آنكس كه مىخواهد در روز ميعاد قيامت، خداوند را با ايمان كامل و عقيدۀ واقعى به اسلام ملاقات كند بايد حضرت حجة بن الحسن را رهبر خويش بداند.»ص۸۵
📗۸) . در مقابل، بابيان و بهائيان نسبت به چنين واكنشهاى شديدى، از جانب شيخيه، خاصه آثار حاج محمد كريم خان كرمانى، متمسك به روشى غير منطقى، و توهينآميز شدند. مراجعه شود به آراء ميرزا حسينعلى ملقب به بهاء، در كتاب: «اقدس» ص۴۵ و كتاب «ايقان» ص١١۶، على محمد شيرازى به نقل از كتاب: «ظهور الحق» فاضل مازندرانى، ضمن كلامى مفصل در صفحۀ ٢٧٢، و آواره در كتاب: «كواكب الدريه» صفحۀ ٨٨، و شيخ احمد روحى در صفحۀ ٢٣٢ كتاب: «هشت بهشت»...
📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۵۹_۱۶۰
#بهائیت
#جانشینی
💀@bahaiyat💀
🕸بابيت، مهدويت
الف: اتكاء به شيخيه
بعد خبر فوت دانشمند جليل دوست و «معلم من»، (سيد كاظم) رسيد. پيش از رسيدن اين خبر، خوابم را به برخى از مردم خبر دادم پس درود فرستد خدا بر او به جودش).
و در توقيعى كه «فاضل مازندرانى در كتاب «اسرار الاثار» نقل كرده است، على محمد شيرازى تصريح مىكند: «و اما رأيت من آيات معلمى...» (١) (و اما آنچه از آثار و كتابهاى معلمم «سيد كاظم» ديدم...) تا آنجا كه به نقل از كتاب: «ظهور الحق» على محمد شيرازى پيش از دعوى با بيت، و پس از شنيدن خبر مرگ سيد كاظم، به يكى از دوستانش نوشته است: «از قضيۀ عروج سيد جليل اعلى اللّٰه مقامه كه اشاره فرموده بوديد، جميع اركان وجود قميص حزن پوشانيده. اف على عيش الدهر بعده. آه ثم آه من صعوده إلى الملأ الأعلى، لم ير الدهر في أنفس الشيعة نفس مثله قط...». (٢) البته ديگر مآخذ غيربابى، مانند كتب شيخيه، به اين مسئله كه على محمد شيرازى، تا زمان حيات سيد كاظم، جزء شاگردان سيد و از اصحاب شيخيه بوده است، شك و ترديدى روا نداشتهاند و آنچه كه مورد نقد و ايرادات «حاج محمد كريم خان كرمانى» در كتاب: «ازهاق الباطل» و رسالۀ: «در رد باب مرتاب».. مىباشد، مربوط به جانشينى سيد پس از فوت اوست و مرحوم «ميرزا محمد تنكابنى» ضمن شرح خاطرات خود، تصريح مىكند كه: «در همان زمان كه مؤلف كتاب در عتبات مشرف بودم و چند وقتى به درس حاجى سيد كاظم تلمذ مىنمودم. مير على محمد هم به درس او مىآمد و قلم و دواتى همراه داشت و هر چه سيد كاظم مىگفت از رطب و يا بس او در همان مجلس درس مىنوشت....» (٣) در هر صورت على محمد شيرازى، تا قبل از فوت سيد كاظم، در كربلا بوده و تا «سيوطى» (۴) و «حاشيۀ ملا عبداللّٰه» (۵) نيز بيشتر درس نخوانده كه بنا به تصريح «ميرزا ابوالفضل گلپايگانى»، و نقل «شوقى افندى» در كتاب: «مطالع الانوار» (۶) در آغاز ربيع الاول سال ١٢۵٧ از كربلاء و نجف به شيراز برگشته است.
📗١) . ج١، ص٣۵، ذيل كلمه آيه.
📗٢) . ص٢۶٣
📗٣) . قصص العلماء، ص۵٩
📗۴) . بهجة المرضية فى شرح الألفية
📗۵) . حاشيه تهذيب المنطق، ملا سعد الدين تفتازانى، كه ملا عبداللّٰه يزدى بر آن حاشيهاى نگاشته، و به كتاب، حاشيه ملا عبداللّٰه مشهور است.
📗۶) . ص۵٩، مطالع الانوار، ترجمه عربى از كتاب srekaerB nolaD به قلم: شوقى افندى است كه توسطعبدالجليل سعد و به دستور محافل بهائيان مصر و سودان در سال ١٩۴١ م ترجمه و چاپ و نشر شده است. تحت عنوان تلخيص تاريخ نبيل زرندى، توسط عبدالحميد اشراق خاورى، به زبان پارسى برگردانيده شده است. اين نكته قابل تأمل است كه نام رساله سيد كاظم رشتى در جواب ملامحمد رشيد، و در شرح بعضى از عبارات كتاب: كلمات مكنونه، ملا محسن فيض، مطالع الانوار است. مراجعه شود به كتاب: فهرست، ج١، ص٣٧٧، بهائيان مسلماً اين نام را از سيد كاظم اخذ و اقتباس كردهاند.
📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۳_۱۶۴
#بهائیت
#جانشینی
💀@bahaiyat💀
🕸بابيت، مهدويت
الف: اتكاء به شيخيه
با توجه به اينكه وى در سال ١٢٣۵ه ق متولد شده است، هنگام بازگشت از كربلا، على محمد شيرازى حدود ٢١ ساله بوده و از اين رو يكى از اصحاب جوان و متعصب شيخيه، بشمار مىرفته است. و با توجه به اينكه حملۀ «نجيب پاشا» به كربلا در سال ١٢۵٨ه .ق. و مرگ سيد كاظم در سال ١٢۵٩ ه ق، بوده است، معلوم مىشود كه:
١ - على محمد شيرازى در شرائطى از اوضاع كربلا بسر مىبرده و در درس سيد شركت مىكرده است كه كربلا محيطى پرآشوب و سيد و مريدانش در نهايت اختلاف با علماء و اوج كشاكش با مردم شيعۀ عراق و ايران بودهاند.
٢ - سن على محمد شيرازى در آن هنگام بيش از ٢١ سال نبوده (متولد ١٢٣۵ ه .ق.) و اين مقدار سن مقتضى حالتى عصبى، و در عين حال حساس و متعصب در برابر رد حملات شديد حوزههاى دينى، به رويۀ سيد و مريدانش بوده است.
با توجه به اين مقدمات و دسترسى به شناخت كلى از علايق خاص على محمد شيرازى به شيخيه، لازم است كه به دو نكتۀ اساسى توجه نمائيم:
اولاً: اگر چه بيشتر گروندگان اوليه على محمد شيرازى از تلامذۀ سيدكاظم بودند و خود او هم د ركتاب: «بيان فارسى» ٢ به آن تصريح مىكند، با اين همه بيشتر معارضه كنندگان و مخالفان جدى او نيز، از تلامذه شيخ احمد و سيدكاظم به شمار مىروند.
به استثناى حاج محمد كريم خان و شيخيۀ كرمان مرحوم «ميرزا شفيع، ملا محمد
حمزۀ شريعتمدار كبير مازندرانى، و ملاحسين گوهر، ملا مرتضى علم الهدى، و ملا محمد تقى مامقانى و...» كه هر يك از اجلّۀ تلامذۀ سيدكاظم بودند، با بابيۀ على محمد شيرازى با شدت نيرو، و به قدرت لسان و قلم، مخالفت و مبارزه كردند و اين مىرساند كه اگر چه رويۀ شيخ و سيد نويد بخش ظهور چنين پديده هائى بود، ولى به هيچ وجه من الوجوه نمىتوان شيخ احمد يا سيد كاظم را، به زعم بهائيان مؤيد افكار على محمد شيرازى در ادعاى بابيت و قائميت و بعدها نسخ شريعت مقدسۀ اسلام و ظهور دعوى جديد دانست. شيخ احمد احسائى، و سيد كاظم رشتى در جميع تأليفات و وصايا و آثارشان، به خاتميت و انقطاع سلسلۀ نبوت و رسالت به حضرت رسول محمد بن عبداللّٰه صلى الله عليه و آله و عدم نسخ شريعت محمدى و تعاليم قرآن الى يوم القيامه، و قائميت حضرت ابوالقاسم حجة بن الحسن عسكرى، يازدهمين فرزند على بن ابىطالب عليهما السلام و انتظار ظهور آن حضرت پس از آنكه زمين را جور و ستم فرا گرفته و عدل گسترى و دادگرى را روى زمين مىگستراند و او نمىميرد تا آنگاه كه بت پرستى را از جهان براندازد و بهرحال تمام آنچه را كه شيعۀ اماميه از طريق حديث در اصل امامت و غيبت و ظهور امام منظور داشته، معتقد و مسلم مؤمن و كتباً اعتراف كردهاند و از اين لحاظ هيچ نكتۀ مبهمى وجود ندارد كه شيخيه به استثناى دعاوى على محمد شيرازى، معترف به اين اصول مسلم بوده و منكر آن را منكر ضرورى دين خوانده و او از نظر شيخيه مرتد و مستوجب كيفر است.
📗١) . ص۵٩، مطالع الانوار، ترجمه عربى از كتاب srekaerB nolaD به قلم: شوقى افندى است كه توسطعبدالجليل سعد و به دستور محافل بهائيان مصر و سودان در سال ١٩۴١ م ترجمه و چاپ و نشر شده است. تحت عنوان تلخيص تاريخ نبيل زرندى، توسط عبدالحميد اشراق خاورى، به زبان پارسى برگردانيده شده است. اين نكته قابل تأمل است كه نام رساله سيد كاظم رشتى در جواب ملامحمد رشيد، و در شرح بعضى از عبارات كتاب: كلمات مكنونه، ملا محسن فيض، مطالع الانوار است. مراجعه شود به كتاب: فهرست، ج١، ص٣٧٧، بهائيان مسلماً اين نام را از سيد كاظم اخذ و اقتباس كردهاند.
📗٢) . بيان فارسى باب اول از واحد دوم كتاب: ولى ظاهراً چنانچه از صفحه ٧٨ (باب سادس عشر از واحدثانى) بر مىآيد: از مريدان صبح ازل بوده است.
📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۴_۱۶۵
#بهائیت
#جانشینی
💀@bahaiyat💀
🕸بابيت، مهدويت
الف: اتكاء به شيخيه
ثانياً: اگر چه ذكر مسئلۀ سوابق تحصيلى و اكتسابات على محمد شيرازى به منظور ارتباط شيخيه با دعواى بابيه عنوان گرديد، معذالك دو نكتۀ بس ظريف در اين مسئله، در رابطه با عقايد بهائيان مورد توجه است، كه دقت بر آن حائز اهميت است.
نكته اول: مدارك مذكور در خصوص درس خواندگى، بخوبى نشان مىدهد كه اهم مراجع رسمى بهائيان به طى مدارج تحصيلى على محمد شيرازى اذعان و تصريح كردهاند ومسلم از اينلحاظ و به گفتۀ مرحوم عبدالحسين آيتى در كتاب: «كشف الحيل» (١):
«لاريب فيه و خود بهائيان هم تا اين درجه اعتراف دارند.» (۲)با اين همه على محمد شيرازى در كتاب: «صحيفۀ عدليه» ضمن وصف حالات و مقامات خود مىنويسد: «در اعجمين نشو و نما نمود و در اين آثار حقه نزد احدى تعليم نگرفته بل «امى صرف» بوده...» (۳)و «عباس افندى» در كتاب: «خطابات مباركه» جزماً مىنويسد: «جميع مظاهر الهيه چنين بودهاند، حضرت ابراهيم و حضرت موسى و حضرت مسيح و حضرت محمد و حضرت باب و حضرت بهاءاللّٰه در هيچ مدرسهاى داخل نشدند» (۴) و در كتاب: «مفاوضات» مىنگارد: «در ميان طائفۀ شيعيان عموماً مسلم است كه حضرت ابداً در هيچ مدرسهاى تحصيل نفرمودهاند. و نزد كسى اكتساب علوم نكردهاند و جميع اهل شيرازگواهى مىدهند. با وجود اين به منتهاى فضل بغتتاً در ميان خلق ظاهر شدهاند.» (۵)فاضل مازندرانى كه به چنين تناقضى صريح بين آثار على محمد شيرازى خصوصاً وبهائيان عموماً توجه كرده است، سعى در تعبير و تأويل جملات نموده و در شرح كلمه «امى» عذر بدتر از گناهى آورده، و اذعان مىدارد: «چون تلمذ سيد باب، به صغر سن در مكتب شيراز، نزد معلمى كامل، به وضع و مقدار در خورآن ايام «مسلم» در تاريخ و حضور چندى در محضر درس حاجى سيد كاظم رشتى به كربلاء در ايام شباب نيز «مصرح» در «كلمات خودشان» است و آثار خطى به غايت زيبايشان در دسترس عموم مىباشد؛ مرادشان از «اميت» اين است كه تحصيلات علميه به ترتيب و تدرج، از مقدمات به درجات عاليه، به نوعى كه معمول و متداول ايام بود، مانند شيخ احسائى و سيد رشتى و علماء اصحابشان و غيرهم از علما ننمودند و اين را «به تشبيه» و «تقريب» به حال جد امجد اعلاى خود اميت گفتند». (۶)
📗١) . عبدالحسين آيتى، از مبلغان برجسته بهائيان بود و تحت نظر و علائق خاص عباس افندى كتاب: كواكبالدريه را در شرح تاريخ باب و بهاء نگاشت. ولى بعداً از بهائيت روى برگرداند و مسلمان شد، و كتابى به نام كشف الحيل بر رد بهائيت نگاشت كه از اهم آثار رديه بهائيت بشمار مىرود.
📗۲) . كتاب: كشف الحيل، ج١، ص١٨
📗۳) . صحيفه عدليه، ص٩
📗۴) . خطابات مباركه، ص٧
📗۵) . مفاوضات، ص١٩
📗۶) . ج١، صص١٩١ - ١٩٣
📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۵_۱۶۶
#بهائیت
#جانشینی
💀@bahaiyat💀
🕸بابيت، مهدويت
الف: اتكاء به شيخيه
نكتۀ دوم: على محمد شيرازى، نه تنها براى آموختن مقدمات كتابت و قرائت و بعدها اكتساب معارف دينى، آنهم غالباً به شيوۀ شيخيه، اشتغال داشته است بلكه براى كسب مواهب معنوى، به انجام «رياضت» و ذكر و اوراد طريقۀ شيخيه روى آورده بود.
«شيخ احمد روحى» و «ميرزا آقا خان كرمانى» در اين خصوص تصريح كردهاند كه على محمد شيرازى در ايامى كه هواى بوشهر بسيار گرم بوده و آب در كوزه مىجوشيده است، از صبح تا شام بر بالاى بام خانه مىايستاده و رو به آفتاب اوراد و اذكار مىخوانده است. (١) و تاريخ «نبيل زرندى» به تصديق همين موضوع، تصريح مىكند كه: «حضرت باب غالب اوقات در شهر بوشهر به تجارت مشغول بودند و با آنكه هوا در نهايت درجۀ حرارت بود هنگام روز بالاى بام تشريف مىبردند و به نماز مشغول بودند آفتاب در نهايت حرارت مىتابيد.... از هنگام فجر تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر به عبادت مىپرداختند.
حضرت باب در هنگام طلوع آفتاب به قرص شمس نظر مىفرمودند و مانند عاشقىبه معشوق خود به او توجه كرده با لسانقلب با نير اعظم بهرازونياز مىپرداختند....
مردم نادان و غافل چنان مىپنداشتند كه آن حضرت آفتاب پرست هستند». (٢)اين مسئله نه تنها از نظر دو مأخذ بابى و بهائى مورد تأييد قرار گرفته بلكه مدارك موثق موجود غيربابى و بهائى در همان ايام، رياضت كشى على محمد شيرازى را متذكر شدهاند.
مرحوم «رضا قليخان هدايت» مىنويسد: «روزها در آن آفتاب گرم كه حدتى به شدت دارد سر برهنه ايستاده به دعوت عزائم عزيمت تسخير شمس داشتى...» (٣) و «اعتضاد السلطنه» مىنويسند: «گويند وقتى براى تهذيب و تكميل نفس در ابوشهر بر بامها بر مىآمد و در برابر آفتاب با سر برهنه مىايستاد و اوراد مجعوله مىخواند...» (۴)تا آنجا كه به تأييد آواره بهائى در كتاب «كواكب الدريه»، «على محمد شيرازى در بوشهر، به سبب همين گوشهگيرى و بام نشينى و وردخواندن و ذكر گفتن به «سيد ذكر» شهرت يافت. و از همان اوان به گردآورى و رونويسى مناجاتها و ادعيه اسلامى پرداخت و كم كم دعا نويس و مناجات پرداز شد...» (۵)ولى بهائيان چون يافتند، تأييد بر عمل رياضت كشى على محمد شيرازى مخالف دعوى اميت، و من جانب اللهى است در بعضى از آثار خود چنين موضوعى را انكار كردند. چنانچه «ميرزا جانى كاشانى» در كتاب: «نقطة الكاف» نوشت: «... اينكه مشهور شده كه آن جناب متحمل رياضات مىشدند يا آن كه خدمت پيرى و مرشدى نموده باشد افتراى صرف و كذب محض است». (۶) چنين انكارى، ناشى از آن بود كه با توجه به ملاحظۀ آثار و عقايد على محمد شيرازى اصرار على محمد شيرازى را در تداوم تسخير شمس و رياضت در هواى گرم بوشهر دليل خبط دماغ و عليلى مغزش دانسته و به گفتۀ مرحوم «ميرزا رضا قليخان هدايت» چنين معلوم گرديد كه: «تأثير حرارت شمس رطوبت دماغش را به كليه زائل و به بروز شمساتش نائل ساخت». (۷)
📗١) .هشت بهشت،ص ٢٧۶.
📗٢) .تلخيص تاريخ نبيل زرندى،ص ۶۶.
📗٣) .«روضهء الصفاى ناصرى»،ج ١،ص ٣١٠.
📗۴) . «فتنه باب»، ص٩.
📗۵) . «كواكب الدريه» ج١، ص٣۴
📗۶) . «نقطة الكاف»، ص ١٠٩
📗۷) . «روضة الصفا - قاجاريه».
📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۶۷-۱۶۸
#بهائیت
#جانشینی
💀@bahaiyat💀