علی هم که باشی؛
کاری از دستت ساخته نیست وقتی امت، ابوموسی را میخواهد، و حَکمیت را، و قرآنِ سرِ نیزه را.
علی هم که باشی؛
ناگزیری به جنگ با جمل بروی تا مقابل رفاه و رانت و اشرافیتِ همسنگرِ بدر و خیبر و خندقت بایستی.
علی هم که باشی؛
گاه ناگزیری تن به برجامِ عمروعاص بدهی تا شاید، و فقط شاید، چشم امت را به حقیقتِ معاویه باز کنی.
علی هم که باشی؛
تا امت سراغت را نگیرند، حریف سقیفه نمیشوی و محکوم به سکوت هستی.
علی هم که باشی؛
باز میزان، رای امت است.
این امتاند که میتوانند پیامبری را آتش بزنند؛ گوسالهای را سجده کنند؛ توفانی را به سخره بگیرند؛ مُنجیی را به صلیب بکشند؛ و یا با بدن تکهتکهی امامی سلفی بگیرند...
علی هم که باشی؛
حاضری درون چاه، آه بکشی اما منتِ امتی را که منتظر رستگاریات در محراب نشستهاند، هرگز.
علی هم که باشی؛
تا سرداران سپاهت به بهانهی "تلهی جنگ" فرمان "انتقام سخت" تو را نشنیده میگیرند؛ لشگر معاویه گستاختر خواهد شد و نه فقط به سر سرداران که به سر تو هم طمع خواهد کرد.
عمری به بی وفایی کوفیان خندیدیم و لعنت کردیم، حال خودمان از کوفیان بدتریم،
به مهمان کشی کوفیان طعنه میزدیم، مهمان مان را کشتند و سکوت کردیم،
حال
#علی_تنها_مانده
#وای_به_حال_کوفیان_ایرانی