20.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر زیبایی که حاج #مهدی_رسولی در #دانشگاه #زنجان خواند👌👌
احسنت بر این مداح بصیر
خانمها حتماً ببینید👌😎
به خودم افتخار کردم...
دوستان خیلی قشنگ جایگاه زن رو تو شعر بیان کرده.
🇮🇷 http://eitaa.com/fatemiioon_news
1.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا #دعای_شهیدی به هیئت آورده...
چه حیف گوشه میخانه #حاج_قاسم نیست......😔
🌷🌷http://eitaa.com/fatemiioon_news
⭕فوری
تصویر گرافیکی و #شبیه_سازی شده توسط جمهوری اسلامی از #اعتصاب غذای یک فرد نامشخص!
http://eitaa.com/fatemiioon_news
وقتی بهت #پول و نقش میدن
Vs
وقتی بهت پول و نقش نمیرسه
🗣حسین صادقی
http://eitaa.com/fatemiioon_news
✅ برای اموات فاتحه کبیره بخونید
یکی از علمای شیعه به نام شیخ مهدی فقیهی جهت استخاره و رفع گرفتاری نزد آیت الله بهجت میرود.
آیت الله بهجت به ایشان میفرماید:
چرا فاتحهی کبیره نمیخوانید؟
شیخ مهدی میپرسد، فاتحهی کبیره چیست؟
آیت الله بهجت میفرماید:
– سوره حمد یک مرتبه
– چهار قل هر کدام یک مرتبه (سورههای توحید، کافرون، ناس و فلق)
– سوره قدر هفت مرتبه
– آیت الکرسی سه مرتبه
سپس آیت الله بهجت میفرماید:
هرکس برای میتی اینگونه فاتحه بخواند، هم رفع گرفتاری از خودش میشود و هم گنجی است برای میت.
شیخ مهدی فقیهی میگوید:
به روستای خودمان رفتم و بر سر قبر پدر و مادرم فاتحهی کبیره را خواندم و به قم بازگشتم. شب عمهام خواب پدر و مادرم را میبیند که خمرهای از طلا و جواهرات در مقابلشان است.عمهام از من پرسید چه خیراتی برای پدر و مادرت فرستادی؟
گفتم: فاتحهی کبیره را خواندم.
مشخص شد روزی که من فاتحهی کبیره را برای پدر و مادرم خواندهام، رحمت واسعهای از طرف خداوند شامل حالشان شده است. در ضمن به برکت خواندن فاتحهی کبیره، گشایشی نیز در زندگیام مشاهده کردم.
#فاتحه_کبیره
http://eitaa.com/fatemiioon_news
📌 کرامتی عجیب از #شهید_گمنام که خودش را معرفی کرد
🔹️ ۲۴ مهر۱۳۸۵ تلویزیون مراسم تشییع ۵ شهید گمنام در مسجد کوچه فیاض بخش واقع در خیابان ایران را نشان میداد
◇ آقا یدالله مداح روستای کاظم آباد کرمان در حال ديدن مراسم بود و با خود میگوید این شهیدان اهل کجا هستند؟ پدر و مادر آنها کجایند؟ و ...
◇ شب خواب میبیند که مسئولیت خاکسپاری شهید سوم را به او سپردهاند.
◇ او میگوید شهید را داخل قبر
گذاشتم، ديدم شهيد از جا برخاست. ترسيدم و از او دور شدم، اما دوباره برگشتم و نزديک رفتم و با شهيد صحبت و درد دل کردم.
◇ روضه قتلگاه امام حسین(علیهالسلام) را خواندم و با شهید بر سينه زدیم.
◇ شهيد گفت: برو به روستاي خانوک، مرا آنجا به اسم حسيناکبر عربنژاد ميشناسند از قول من به پدر و مادرم بگو من ديروز در تهران در اينجا دفن شدهام.
◇ آقا يدالله ميگويد: صبح زود موتور خود را برداشتم و با همسرم به طرف روستاي خانوک حرکت کردم
◇ پدر شهید را پیدا کردم و خوابم را که تعریف کردم ، عکس پنج شهيد را آوردند و گفتند اينها شهيدان ما هستند، بگو کداميک را در خواب ديدهاي؟
◇ به عکس شهيدان نگاه کردم. پدر شهيد هم زير چشم با دقت به من نگاه ميکرد.
◇ گفتم چهره شهيدي که من در خواب ديدم در ميان اين عکسها نيست.
◇ عکس ديگری را آوردند، تا عکس را ديدم گفتم: بله، همين است. اعضاي خانواده با چشمان اشکبار براي شهيدشان صلوات فرستادند.
◇ سپاه کرمان پیگیری میکند و با بررسی محل شهادت، تاریخ عملیات و مشخصات شهید سوم ، شهيد حسین اکبر را تایید می کنند
#شهيدحسیناکبرعربنژاد
http://eitaa.com/fatemiioon_news