🍃🌸
تلنگر⚠️⭕️
توجه🧐🙃
نگو #مرسی😱😃🙃
پاوه که بودیم #حاج_احمد صبح ها بعد از نماز مارو به ارتفاعات شهر می برد و توی برف و یخبندان باید از کوه بالا می رفتیم😐😐
حاج احمد همیشه روی پلی که کنار کوه بود با یک جعبه خرما می ایستاد و به بچه ها خسته نباشید می گفت و از اون ها پذیرایی می کرد😊😊
یک بار در حال برداشتن خرما بودم که گفتم مرسی برادر 😱😱
گفت چی گفتی؟؟🤨🤨
منم فهمیدم چه اشتباهی کردم گفتم هیچی گفتم دست شما دردنکنه برادر🤭
گفت گفتم چی گفتی؟؟😠
گفتم برادر گفتم ممنون😢
دوباره گفت نه اون اولی چی گفتی؟؟
من دیگه راه برگشت نداشتم گفتم،گفتم مرسی برادر😭
گفت:بخیز
سینه خیز رفتن با اون شرایط برف و سرما و گِل واقعا کار سختی بود😢
اما چاره ای نبود باید اطاعت امر می کردم.
بیست متری که رفتم دیگه نتونستم ادامه بدم 😢☹️🙄
روی زمین ولو شدم و گفتم نمی تونم والله نمی تونم😭😔😢
حاج احمد ضربه ای به من زد که نفهمیدم از کجا خوردم😱
ظهر دوباره همدیگرو دیدیم گفتم حاج آقا اون چه کاری بود با ما کردی؟؟😒🧐مگر من چه گفتم!!
گفت:ما یک رژیم طاغوت با فرهنگش رو از کشور بیرون کردیم .ما خودمون فرهنگ داریم ،زبان داریم شما نباید نشخوار کننده ی کلمات فرانسوی و اجابت باشید.به جای این حرف ها بگو خدا پدرتو بیامرزه☺️☺️
🚫خواهرم برادرم لطفا از کلمه مرسی،اوکی و بای و .....استفاده نکنید
@fatemiioon_news
#باید_بروی_عیادت_مادرت 😠
#حاجمحمود_شهبازی وابستگی عاطفی بسیار شدیدی به مادرش داشت. چند روز مانده به عملیات #فتحالمبین از #اصفهان تماس گرفتند و به او گفتند حال مادرت اصلا خوب نیست و اگر میتوانی، حتما بیا عیادت مادر...
حاجمحمود هم مدام به تعویق میانداخت و هرگاه بحث این قضیه میشد، طفره میرفت. دست آخر، وقتی حاج #احمدمتوسلیان از این قضیه مطّلع شد، آمد و با یک تاکید شدیدی به او گفت: «حاجآقا شهبازی! شما هرچه سریعتر، شده برای ۴۸ ساعت، برو سری به اصفهان بزن و از مادرت عیادت کن.» امّا حاجمحمود زیر بار نرفت و گفت: «الآن حضور من در تیپ، ضرورت بیشتری دارد. اگر بروم، تو و #حاج_همت تنها میمانید. بعدِ عملیات میروم.» #حاج_احمد این بار گفت: «باباجان! حرف گوش کن. شما برو، من از شرفم ضمانت میدهم به محض این که از ردهی بالا خبر قطعی روز و ساعت شروع حمله را به ما بدهند، خبرش را تلفنی به تو در اصفهان میدهم تا هرچه سریعتر، خودت را به ما برسانی.» هرچه حاجی به او تاکید کرد، قبول نکرد. طوری شد که در آن چند روز، حاجی با شهبازی قدری با دلخوری صحبت میکرد.
حاجمحمود هم با آن شیطنت و بازیگوشی خاص خودش میگفت:
«اشکال ندارد! فعلا کسی بهونه دست احمد نداده که سرش یه دادی بکشه!! قول میدم بهتون همچین که سر یکی دو نفر هوار بکشه، تنگی خُلقِش درست میشه!»😅
👈 برگرفته از متن مصاحبهی با سردار شهیدحاج حسین همدانی در کتاب ارزشمند و فاخر #مهتاب_خین،صفحات ۴۷۱ و ۴۷۲ با تخلیص و اختصار.
شهیدمحمودشهبازی نفر اول ایستاده از سمت راست جاویدالاثرحاج احمدمتوسلیان شهیدهمدانی🌹
http://eitaa.com/fatemiioon_news
باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازى که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایى به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیست ها به جهانیان ثابت کنیم که ما به اتکا به سلاح ایمانمان مى جنگیم؛ نه به اتکاى هواپیما، نه با موشک هاى سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگ افزارهاى مادى ماند ما با ایمانمان مى جنگیم؛ جندالله با ایمانش مىجنگد. بگذار بوق هاى تبلیغاتى رسانه هاى صهیونیستى و سران اسراییل به ما بگویند شما براى خودکشى آمده اید! ما ثابت مى کنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمین هاى مقدس اسلامى از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستى آزاد بشود."
#احمد_متوسلیان
#حاج_احمد
#ایستاده_در_غبار
#زوال_اسرائیل
#طوفان_الاقصی
#گفتمان_انقلاب_اسلامی
http://eitaa.com/fatemiioon_news