بی‌حوصلگی‌ات ، هیچ‌گاه از زیبایی‌ات نمی‌کاهد دختر جان !! و این دیدن‌های لحظه به لحظه چقدر میچسبد.. و دستان منتظر ما در انتظار لمس پیر میشود.. و وجودمان در انتظار یک آغوش صبر میکند..(:

یِ کیک داد دستم و رفتیم همون جایِ همیشگی ، اولش خندمون گرفت کِ اول و آخرش از همون کافه سر درمیاریم :) همون آدما ، همون میز ، همه‌یِ همون قشنگیا .. زدم زیر خنده گفتم حالا ببینم من باید شمع فوت کنم یا تو ؟! با خنده زل زدیم به اون دو نفری کِ همیشه و هر لحظه منتظرِ سفارش میمونن ؛ منِ همیشه دیوونه با کوبیدن دستام به هم راهی‌شون کردم سمت میزمون و قرار شد یکی فیلمبردار بشه و یکی تدارکات :) تهش مثل این بچه‌ها عددِ 6 روبه‌رومون و فوت کردیم و با ذوقی کِ ثبت شد بین آغوشِ هم اشک ریختیم ؛) و باز هم تکرارِ مکررِ ثبت خاطراتِ نفس گیرِ دو دیوونه'(= دقایقی از جمعه [28/5/1401]

‏بعضی ها اومدن کِ معجزه‌یِ زندگیِ ما باشن میان کِ وسطِ بدبختی‌های روزمره‌ات ، برای لحظاتی هم کِ شده پرت بشی وسط خوشبختی.. میان کِ حتی وقتی از دردهات براشون حرف میزنی ، از اینکه اونو داری کِ اینطور دو جفت گوش شده برای شنیدنِ حرفات ، کیف کنی و یهو دردات فراموشت بشن(=

امون از وقتایی کِ تصمیم میگیرم با عالم و آدم بجنگم و در برابر نفوذ و قدرت کلماتِ این بشر تحلیل میرم(=

یِ اصطلاح یونانی هست به نام"agape"به حسی گفته میشه کِ علاقه‌ات به یِ نفر از یِ حدی بیشتر میشه کِ دیگه کلمه‌ای برای بیانِ احساسات پیدا نمیکنی..!

حسی کِ وقتی از خواب بیدار میشی فکر میکنی صبح و خواب موندی و مدرسه‌ات دیر شده و استرسش :€

یا وقتی با باد پاییزی بوی مدرسه میاد((:🚶🏿‍♂

من چنان غرق شدم در تو کِ پیدا شدنم ممکن نیست!(=

وقتشه از دیالوگ همیشگی استفاده کنم ؛ - من دیگر برنمیتابم'(= -

من عاشق پیاده روی ! دیگه اینهمه راه رفتن رو نمی‌تانم ..🚶🏿‍♂