هیچوقت نمیفهمی چقدر حسودی تا اونی کِ دوسش داری کنار یکی دیگه هم لبش به خنده باز بشه ، یعنی یهویی صحرای برهوت میشی(:
یِ ثانیههایی تو زندگی هست کِ تو زندگی نمیکنی انگار رویاست ولی واقعیتِ .. پر از پارادوکس و تناقض ولی دلچسب و شیرین'(:
اون لحظهای کِ چادرمو میکشم تو صورتم تا خنده چشمام معلوم نشه و جدی قهر کنم کنترل خودم از صد تا خنداننده شو سختتره:))))))))
از اون خندههای بیپروا..
از اونایی کِ به آدمای اطرافت توجهی نمیکنی و فقط از ته دلت با خنده ذوقتو نشون میدی.. از اونا براتون آرزو میکنم'(=🚶🏿♂
اونجایی کِ فاصله مکانیتون دور میشه و میدونی حتی اگه اراده هم کنی نمیتونی ببینیش اوج ظلم به قلبت(((((:🚶🏿♂
نمیدونم اولین بار کی بوده کِ واژه دلتنگی رو استفاده کرده هر کی بوده واقعا کلمه مناسبی رو انتخاب کرده دل واقعا تنگ میشه و مچاله میشه تو خودش!(:
мαɴαreм
صداش جوری آرومم میکنه ؛ کِ گورِ بابایِ هر چی مُسکنھ'(=
تو خوبی و اين همه اعتراف هاست!(:
وقتی خواب بودی ، آروم در گوشت زمزمه کردم کِ دوست دارم ، با اینکه صدام بهت رسیده ، ولی تو نشنیدی ! شاید جسمت نشنیده باشه ولی مطمئنم روحت شنیده و لبخند زده ، از همون لبخندهای دوستداشتنیات.. خودخواهانه میخوام روحت به دوست داشته شدن توسط من عادت کنه ؛ تا اگه یِ روز خواستی بری یا جسمت من رو یادش رفت ، روحت من رو یادت بندازه بگه هی مگه اون کسی نبود کِ دوسم داشت ، کجا دارم میرم ؟ با کی دارم میرم ؟ احساس میکنم اون موقعست کِ انگار از خواب میپری و برمیگردی سمتم ، برمیگردی به آغوشم ، جایی کِ فقط به تو تعلق داشته و داره'(=
کاش میشد فهمید اونی کِ وجودش سخت شده یِ روزی احساسیترین و دیوونهترینِ خودش بوده و یکباره وجودش ته کشیده .
اونجایی کِ محمود درویش میگه ؛
"احساس می کنم مدتی است کِ با
چیزی بیش از توانم درگیر بوده ام.."
عمیقا حس میکنم داره در مورد این
بازه از زندگیم صحبت میکنه((:
یِ شب خیلی پریشون بودم ،
برگشت بهم گفت شاید علاجِ کارت عاشقیه !
گفتم چی ؟ عاشقی ؟
گفت جدی میگم ، شاید باید عاشق شی کِ پابندِ زندگیشی . عاشق شو ، نمیگم حتما شخص باشه ، ولی یِ چیزی باشه صبح کِ بیدار میشی به عشق اون باشه ، شب کِ میخوابی به عشق اون باشه..
راستمیگفت ! آدم واسه زنده بودن و موندن نیاز داره عاشق و پابند چیزی باشه ، فرقیم نمیکنه چی باشهها ! فقط پابند باشه..