به هر نحوی خودمو سرگرم می‌کنم که یادم بره یه جامونده‌ام اما نمی‌شه.

میشه یِ الهی به رقیه ؟!💔🚶🏿‍♂

شد ، شد ، نشد.. میشینم‌ پایِ تلویزیونُ.. با اشکِ تو چشام.. بغضِ تو گلوم.. قلبِ خستم.. روحیهِ خرابم.. زائراتو تماشا‌ میکنم... میگم‌خوش‌باشی‌آقاجانم‌با‌زائرات:)..

و این باشه برای رزقِ چشای‌خیس.. ..͜  باشه برای اون درد دوری.. باشه برای امشب و هر شب تا اربعین قبل خواب.. باشه مُسَکِن رنگی‌رنگی‌امون.. میگه کِ: این شبا گریه عادتم شده.. عیب نداره غصه نخوریا.. دل‌شکسته‌ها رو بهتر میخرن.. حواسش هست بهمون ها! همین کِ دلمون رو دادیم رفته.. منتظرم بیای بگی رفتنی شدی.. هر وقت.. غصه نخوری جونم یِ وقتی.. سلام بده بهش از همینجا و دل خوش کن کِ جواب سلامِت رو میده.. دلتنگیِ او برایمان شده یک ماجرای تکراری و شیرین .. نه فقط حالا کِ چند سالی حرم نیامدیم ، نه ! اوضاع ما خراب تر از این حرف‌هاست ، اونا کِ رفتن میگن بعد از اربعین پایمان کِ به خانه می‌رسید دلمان پر میکشید برای تو ! حالا حساب کن ما چند سالی حرم ندیده‌ایم.. اما اصلا بنای گله ندارم ! دیشب داشتم فکر میکردم اصلا هرچه یک سرش به او برسد شیرین است.. حتی درد و دوری .. او برای ما عین آرامشِ حـــضرت عشق .. القصه! شما کِ انگار هنوز بنایِ ناز دارید حضرت دلبر .. قبول ما صبر میکنیم ما ول کن تو نیستیم گله هم نداریم ! عشق می‌کنیم حتی با دوری .. حتی با دلتنگی ..

خیلی طولانی شد نه؟! ببخش منو رفیق.. ولی واسه منم دعا کن.. ..͜  واسه اون بچه‌یِ بدی کِ کوله‌بارشو بسته بود.. می‌خواستن ببرنش اردو.. از دم اتوبوس برش‌گردوندن از بس بچه‌یِ بدی بود.. واسه این بچه بده دعا کن کِ دیگه نفس نداره..

اگه این درد قلب لعنتی نبود الان با این پرواز پریده بودم(:💔🚶🏿‍♂

چنین است و چنان است.. طبیب‌ها اجازه سفر را گرفتند((:

خیلی تلخه ولی حس میکنم تنها کسی که مونده ایران منم ، حداقل روزی چهارپنچ تا پیام حلال کن دارم میرم کربلا واسم میفرستن ، گریه ؟ نه بابا

منی کِ دیگه دستم به سین‌کردن نمیره(:🚶🏿‍♂

احساساتم ته کشیدن و دوره ، دوره‌یِ حکومت مطلقِ منطقِ(:🚶🏿‍♂

تو تنها آدمی هستی کِ تو بدترین روزا هم میتونی منو بخندونی:))