eitaa logo
мαɴαreм
240 دنبال‌کننده
561 عکس
94 ویدیو
0 فایل
[ بِسم‌ِرَب‌ِّماه‌ِچشمانش ] اینجا‌ مانارِم‌ به‌ معنای‌ ِماندگار‌ ِمن‌ .. برای قدم زدن در کوچه پس‌کوچه‌های ِخیال .. برای برگشتن به آغوش ِخود .. برای حس ِلمس ِابدیت .
مشاهده در ایتا
دانلود
وی در حالیکه پلیس خبر کرده است و شاهد صدای جیغ و زد و خورد میباشد ؛ گاز بعدی را به ساندویچ خود میزند و بیخیال زِ جهان..😂✌️🏻
اون چیزی رو کِ تو قلبت پنهون میکنی از چشمات میشه خوند!(:
هر چیزی و بتونم هضم کنم حسادت به بچه دو ساله رو نمیشه ! آخه اون بچه‌ چیکارش کنم((:
من مطمئنم تلگرام و واتساپ وقتی نوتیف میفرستن ولی پیاما رو بروزرسانی نمیکنن قشنگ دارن تاوان بچگی‌مون رو میگیرن ! وقتی زنگ میزدیم فرار میکردیم((:^-^
ولی نباید خواننده مورد علاقه و پلی لیست قفلی‌مو از دست میدادم ؛ چرا آخه .. چرا آهنگ جدید دادی مرد (:🚶🏿‍♂
کیه کِ تولدش یادش میره و چند تا سکته ریز و درشت رو رد میکنه ؟ آفرین فرزندم من !(:
мαɴαreм
آیدایِ من ؛ تو مثل یک خدا زیبایی.. چشم های تو ، زیباترین چشم هایی است کِ آدم می تواند ببیند و نگاهت
آیدایِ من ؛ نفسی کِ می‌کشم تو هستی ، خونی کِ در رگ‌ هایم می‌دود و حرارتی کِ نمی‌گذارد یخ کنم.. امروز بیشتر از دیروز دوستت می‌‌دارم و فردا بیشتر از امروز.. و این ضعف من نیست ، قدرت توست!(: - شاملو
در نهایت درد ، مرهم داریم . در نهایتِ ناامیدی ، امید داریم . در نهایت غم ، شادیم . و در نهایت ضربه ، هنوز میجنگیم . و درنهایتِ همه‌ی اینها ، پا پس نمیکشیم ! به‌راستی چیست این آدمیزاد و اراده‌اش ؟🚶🏿‍♂
мαɴαreм
آیدایِ من ؛ نفسی کِ می‌کشم تو هستی ، خونی کِ در رگ‌ هایم می‌دود و حرارتی کِ نمی‌گذارد یخ کنم.. امروز
آیدایِ من ، همزادِ من ؛ تو را در سخت‌ترین سال‌های عمرم یافتم کِ تصمیم گرفته بودم زندگی را چون پیراهن ژنده‌ئی به دور اندازم ، وجود تو به من حرارت و زندگی داد.. وجود تو مرا به زندگی ترغیب کرد.. وجود تو مرا نگه داشت و امروز وجود توست کِ سبب می‌شود با تمام نیروی خود به‌سوی زندگی برگردم و برای آیندۀ خود طرح و نقشه بریزم!(: - شاملو
هدایت شده از [تآسیان]
مارکو: از بوسه‌ی من خوشت نیومد؟! ورونیکا: کاش گناه نبود تا کاملا لذت میبردم.. مارکو: ما گناه میکنیم تا خدا بخشنده بمونه..
محکم رفتم جلوش وایسادم چشم تو چشم یهو نمی‌دونم چیشد دلم لرزید نشناختمش چشماش سرد بود لباش بی رنگ بود نگاهش معصوم بود رنگ صورتش پریده بود همونجوری به صورتش زل زده بودم نمی‌دونستم چی بگم چی بپرسم عجیب نگام میکرد انگار اونم نشناخته بود دستامو بردم جلو تا صورتش رو لمس کنم دستم خورد به شیشه آیینه به خودم اومدم لبخند زدم بهش رفتم..🚶🏿‍♂