eitaa logo
мαɴαreм
240 دنبال‌کننده
561 عکس
94 ویدیو
0 فایل
[ بِسم‌ِرَب‌ِّماه‌ِچشمانش ] اینجا‌ مانارِم‌ به‌ معنای‌ ِماندگار‌ ِمن‌ .. برای قدم زدن در کوچه پس‌کوچه‌های ِخیال .. برای برگشتن به آغوش ِخود .. برای حس ِلمس ِابدیت .
مشاهده در ایتا
دانلود
мαɴαreм
تو اسیر من هستی! این جمله را گفتم و دستش را محکم‌تر فشردم ، اشک‌آلودترین نگاه تاریخ با هم‌بودنمان را حواله‌ام کرد و پرسید : معنای اسارت را نمی‌دانم ، برایم بگو . در جست‌و‌جوی معنا چیزی نیافتم پس برایش مثال زدم ، [ مانند اسارت دونقطه‌ها ، در انتهای تمامی جملاتِ من.. مانند اسارت ریشه‌ها ، در تاریکی خاک برای دوام آوردن.. مانند اسارت کلمات ، در بند‌های یک کتاب ک ِ اصل کتب هستند.. مانند اسارت تنِ من ، در میان آغوشت برای نلرزیدن.. مانند اسارت یوسف ، در چاه برای عزیز مصر شدن.. مانند اسارت زمین ، در مدار چرخشش دور خورشید فقط برای زنده‌ماندن.. مانند هزاران اسارت ِ لازم.. در بند منی چون عزم رفتن نکرده‌ای.. اسیرِ منی چون دوستت‌دارم.. به خودخواهانه‌ترین روش ممکن می‌خواهمت و تو اعتراضی نداری.. چون می‌شناسی‌ام ، میدانی فقط با کلمات بازی می‌کنم برای سرگرم کردنت ، برای محو شدنت در خیال‌های خوش.. وگرنه من کجا و اسیر گرفتن کجا؟! ] دوباره نگاهم می‌کنی ، با نگاهی ک ِ حال برق دارد.. می‌گویی ؛ هوا چه سرد کرده ! میخندم.. در آغوشت می‌گیرم.. زیر گوشت زمزمه‌وار می‌گویم : هوا هم بغل‌گرا شده .
мαɴαreм
تو اسیر من هستی! این جمله را گفتم و دستش را محکم‌تر فشردم ، اشک‌آلودترین نگاه تاریخ با هم‌بودنمان را
“من اسیرِ توَم” خدا “‌-ِ” را از ما نگیرد… چه فرقی میکند اسارات چه معنایی داشته باشد یا رنگین کمانِ احساس به کدامین اقیانوس بتابد… چه فرقی میکند از شرق‌ طلوع شوم یا غرب، چه تفاوتی میکند آزادی؛وقتی در بندِ عواطفی از جنسِ لطافت باشی… اگر جهان بدونِ تضادِ خورشید و ماه بپاشد ؛ گلی جانم بیشک من بدونِ تفاوت ؛ بی تو میشکنم، فرو میریزم، تباه میشوم… دوست داشتن تو مرا رشد میدهد، انسان میکند، حیات میبخشد… معانی زندگی‌را گوشه ای کنار چپانده ام که تنها تورا دوست داشته باشم… چ باک اگر اشتباه باشم و بی راه اصلاً مرا چه صنمی با معانی و تدبیر های سیاستمندانه ی ِ بزرگ‌منشانه… سرت سلامت باشد گلی جانم سرت سلامت باشد…
мαɴαreм
“من اسیرِ توَم” خدا “‌-ِ” را از ما نگیرد… چه فرقی میکند اسارات چه معنایی داشته باشد یا رنگین کمانِ ا
بدون ِ نور ادامه دادن در این مسیر ِ تاریک چیزی شبیه راه رفتن بود روی خرده‌ شیشه‌های پخش شده روی زمین.. ممکن بود اما پر از درد و جان‌فرسا! و اما نور رد پایی شد برای نشان دادن مسیری که شیشه نریخته بود.. و تو نور ِمن بودی.. همینقدر امیدبخش.. همینقدر راهنما..
мαɴαreм
باید اسم اینجا رو به نور ُ مشتقاتش تغییر بدم!
خیال... رویا... وهم... واهم... وهمی... خیلی وقته حقیقی شده… خیلی وقته نور شده… ارزوی قشنگیه الاهی اسیر باشی خانوم ، اما ن اسیرِ یِ وهم‌ِ واهم…
من عاشق شنیدن حرف‌ها بودم ، بدون قضاوت ! من فقط می‌دانستم از یک ساعتی به بعد کسی دنبال همدم و همراه نمی‌گردد ، فقط دلش کسی را می‌خواهد ک ِ تا طلوع خورشید تاریکی وجودش را بپذیرد و با بالا آمدن خورشید در آسمان ، نور را به وجودش بازگرداند و حتی شب گذشته را فراموش کند .
این روزها دلتنگی را حس ک ِ نه ، زندگی می‌کنم.. به امید لحظه‌ای لمس حضور ، خورشید روزهایم غروب می‌کند و من روبه‌روی پنجره‌ی خیال همچنان منتظر ِ طلوعش می‌نشینم ؛ و صدایِ او در گوشم زمزمه‌وار می‌گوید : [ خورشید هر روز صبح دوباره طلوع می‌کنه ] حالا من حریص ِ ثانیه‌هایی‌ام ک ِ کنار او هستم ، حریص ِ ساعت‌هایی ک ِ کنج ِ دیوارهایی ک ِ پیدا می‌کنیم سرم را روی ِ سمت ِ چپ ِ قفسه‌ی ِ سینه‌اش بگذارم تا زیباترین ریتم ِ منظم ِ جهان برایِ من در گوشم بپیچد ! این دنیا به من او را بدهکار است و من او را از دنیا طلبکار .
در اوج خستگی و ترس این روزها ، تنها منبع امیدبخش برایم کسی بود از جنس آدمیزاد ! با این تفاوت ک ِ انگار الهه‌ی زمینی بود ک ِ از آسمان نازل شده‌بود برای نشاندن لبخند روی صورت‌های خالی از شادی ، برای بخشیدن گرما به قلب‌های یخ‌زده ، آری او در انجام رسالتش زیادی بی‌نقص پیش می‌رفت .
احساسات و عواطفم را در میان کلمات پنهان میکنم ، چنان ک ِ گویی با کلمات بازی میکنم .. گاه طناب بازی میکنم طوری ک ِ کلمات مرا به سمت خود می‌کشند و گاه من آن‌ها را به سمت کاغذ ، گاه با آن‌ها دنبال بازی میکنم .. برای توصیف کسانی ک ِ هیچ کلمه‌ای قادر به توصیفشان نیست و اجبار به گشتن میشوم ! و گاه با آنها گل یا پوچ‌بازی می‌کنم .. آن‌ها بسیار پوچ‌هایی به من نشان داده‌اند ک ِ مرا وادار به قبول‌کردن این می‌کند ک ِ بعضی از کلمات فقط حرف باقی می‌مانند .. و گاهی اوقات گل‌هایی را به من نشان دادند ک ِثابت کرد کلمات از زبان قرآن چه کردند با شب هایی ک ِ بی‌خداوند یاوری نداشتم .