eitaa logo
мαɴαreм
240 دنبال‌کننده
561 عکس
94 ویدیو
0 فایل
[ بِسم‌ِرَب‌ِّماه‌ِچشمانش ] اینجا‌ مانارِم‌ به‌ معنای‌ ِماندگار‌ ِمن‌ .. برای قدم زدن در کوچه پس‌کوچه‌های ِخیال .. برای برگشتن به آغوش ِخود .. برای حس ِلمس ِابدیت .
مشاهده در ایتا
دانلود
دلتنگی تا کجا ؟ مغز می‌پرسد ، قلب با استیصال اشک‌هایش را پاک می‌کند و فریاد نمیدانم سر می‌دهد . هر دو خسته از جنگیدن با هم ، گوشه‌ای به انتظار می‌ایستند.. شاید انتظاری بی‌پایان . ..͜ 
آغوش بیاورید ! کرسی ُ بخاری ُ پتو ُ لحاف دیگر اثر ندارد .
-
мαɴαreм
-
خودت رو بغل کن ! ی ِ وقتایی خودت تنهایی بهتر بلدی از خودت مراقبت کنی ؛ واسه اونی ک ِ تنش سرمازده‌بود و بغل می‌خواست . ..͜ 
در تو گریزان شدم از فتنه ِ خویش .
ماها وقتی از یکی خوشمون میاد سریع تو ذهنمون شروع می‌کنیم به خیال‌پردازی در موردش گاهی اوقات تو این خیال‌پردازی‌ها اون صفت‌هایی ک ِ همش دل‌مون می‌خواسته طرفمون داشته باشه رو هم بهش نسبت میدیم ؛ و کم‌کم از اون تصویر ذهنیه خوشمون میاد ، بعد با اولین رفتار یا چمیدونم حرفی ک ِ می‌زنه سریع جبهه می‌گیریم ک ِ [ نه تو این شکلی نبودی ] چرا اون دقیقا همین شکلی بوده اما ما تو خیال‌مون خیلی خفن‌تر و قشنگ‌تر تصورش کردیم و الان ی ِ طوری خورده تو ذوق‌مون . این ی ِ رفتار عادیه یعنی این‌طور نیست ک ِ من ک ِ دارم در موردش صحبت می‌کنم بگم نه من هیچ وقت این‌مدلی نبودم اما فکر می‌کنم باید قبول کنیم ک ِ همه‌مون حتی اون بهترین آدمی ک ِ تو ذهن داریم گاهی اوقات احمق ِ حسود ِ عجول ِ پرحرف ِ و .. دلیلشم واضحه چون انسان ِ و ازش برمیاد ! منتها باید ببینی درصد این احساسات چقدره ی ِ طوریه ک ِ همیشه این مدلی‌عه یا بسته به شرایط ممکنه پیش بیاد براش ؛ - همین دیگه .
عزیزِ یادِ کم‌رمقِ من ؛ دوست‌داشتنِ هیچ آدمی ، نباید آن‌قدری سخت شود ک ِ قلب احساس خفگی پیدا کند و به اصطلاح ، انسان را به دل‌تنگی مبتلا کند ! نباید .
به این فکر می‌کنم ک ِ چی میشه ک ِ ؛ آدمِ عاشق یک‌طرفه تصمیم می‌گیره .. و هیچ جوابی پیدا نمی‌کنم ! شکستن قول و قسم.. آتیش انداختن تو جون آدم.. چشم بستن رو همه چی.. چی باعث اینا میشه ؟ .
به نظرم بلعیدنِ مسکن دوم لزومی ندارد ؛ درد باید آن‌قدری فهم و شعور داشته باشد ک ِ با همان فکر به بلعیدنِ مسکنِ دوم ، تسکین یابد ! بعضی دردها به تو رفته‌اند عزیز ِ من ؛ امیدی به خوب‌شدن‌شان ندارم ، اما همواره همراه خود دارم .
تمام کلمات پاک میشن ، کلماتی ک ِ از درونم میان بیرون برای تبدیل شدن به فریاد .. آخرسر فریادی بی‌صدا خواهم شد ، شبیه جیغ‌های ترسیده‌ام در خواب‌هایِ ناآرامِ شب‌هایِ تنهایی ک ِ به گلو می‌رسید ولی شنیده نمی‌شد .
این روزها حس می‌کنم ، باری اضافه‌ام.. سنگینی می‌کنم روی دوش‌های زندگی ، مانع حرکت‌ش می‌شوم.. کاش کمی حرکت کنم.. از این نقطه ِ سیاه ک ِ بیرون بیایم ، قطعا چهره‌ای خموده و ژولیده دارم ! ولی لبخندم دیگر از صورتم کنار نمی‌رود.. به فرداها قول خوب بودن داده‌ام .