[ASHABOLHOSSEIN.IR]1402051204.mp3
43.46M
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
#روضه
💠 راهب مسیحی
🎙 #حاج_مهدی_رسولی
@Manavi_2
2_1152921504609835540.mp3
14.33M
داروخانه معنوی
#پایان جلد دوم #سلام_بر_ابراهیم قسمت0⃣2⃣ @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام خدایــــــــــی های عزیز🌸
ان شاءالله از امشب رمان بیست و نه قسمتی یک_جرعه_عشق
تقدیم حضورتون میشه،حتما دنبال کنید❤️
✍ نویسندهب_ص
⬅️ #یک_جرعه_عشق📃
⬅️ #قسمت_اول ➿
#رمان
بہ سمت اتوبوساے ڪارواڹ رفتم و
پامو گذاشتم رو پلہ اولین اتوبوس و رفتم بالا.
یہ سرڪ ڪشیدم تو اتوبوس و...
اوه اوه!!!
اینجا ڪہ همہ برادراڹ محترم بسیجے هستڹ!
همشوڹ تا متوجہ مڹ شدڹ سراشونو انداختڹ پاییڹ...
یڪی از پشت سرم گفت:
_خانوم اشتباه اومدیڹ.
اتوبوس خواهراڹ این یڪیہ.
زیر لبے تشڪری ڪردم.
تا خواستم سوار اتوبوس خودموڹ شم
یڪے از ایڹ خواهرا گفت:
_ڪجا خانومم؟
_مگہ اتوبوس خواهرا ایڹ نیست؟
_هست اما شرط رفتڹ بہ شلمچہ، گذاشتڹ چادر هست
دودستے زدم تو سرم و گفتم:
_پس چرا ڪسے بہ مڹ نگفت؟حالا مڹ چڪار ڪنم؟
_برید سریعاً یہ چادر پیدا ڪنید.یڪ ربع دیگہ حرڪتہ
ڪولہ ام و محڪم چسبیدم و دویدم سمت سالڹ.
هیروڹ و سردرگم وسط سالڹ مونده بودم ڪہ چادر از ڪجا بیارم؟
#عاخه_خدا_نوکرتم_اینم_شانسه_من_دارم؟
رفتم نماز خونہ شاید اونجا چادر مشڪے باشہ.
اما نبود!
ڪم ڪم داشت گریہ ام میگرفت ڪہ...
بازهم دیدمش...
نظرش سمت مڹ جلب شدو سریع نگاهشو دزید...
آره!
خودشہ!
اوڹ میتونہ ڪمڪم ڪنہ...
موضوع رو باهرسختے اے ڪہ بود باهاش در میوڹ گذاشتم...
گفت خواهرشم داره میاد با ڪارواڹ ما...
وگفت ڪہ اوڹ چادر اضافہ داره...
دنبالش رفتم ڪہ بریم سمت اتوبوس و چادرو بگیریم از خواهرش اما...
نہ.....
ایڹ امڪاڹ نداره...
اتوبوس رفتہ بود...
ادامه دارد ....
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┅━❀❤️❀━┅┈
💠💫دربـــــند تو هستم و آزادم
🤍💫مـن بـه محـــــبت تـو دلداده ام
💠💫لب تـــــرکنی تـو راه تـو آقـــــ✿ـــــا
🤍💫برا؎ سرسپـــــردن آماده ام
💠💫جانـــــم حسیـــــن جانـــــم حسیـــــن ارباب
┈┅━❀❤️❀━┅┈
@Manavi_2