بر اساس روایات معصومین ؛ دعا براى حضرت – بخصوص دعای فرج – آثار و حکمت هاى فراوانی دارد از جمله :
- سبب زیادی نعمت، مایة دفع بلا، آمرزش گناهان، مورد توجه قرار گرفتن امام زمان و نشانه علاقه و محبّت قلبى به آن حضرت است و در نتیجه موجب تقویت ایمان و یقین است.
- گشایش و فرج مؤمنان در آن است ؛ چنان که خود آن حضرت در نامه اى مرقوم داشتند: «براى تعجیل در ظهورم دعا کنید که ظهور من، به نفع شما و موجب فرج و گشایش امور شما خواهد بود»کمال الدین، ج ۳، ص
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد☺️❤️
آیت الله مجتهری تهرانی (ره):
💠 حدیث داریم که پیامبر (ص)فرمودند :
« اَشرافُ أُمَّتی أصحاب اللّیل » ؛
« اشراف امت من نـماز شب خـوان ها هستند
🔘در دنـیا اشـراف چـه کـسانی هستند؟ آنهایی که خانه ی دو هزار متری دارند و ریاست و ماشین چه و چه ... به اینها می گویند اشراف مملکت ،
💠 اما در قیامت ، اشراف آن کسانی هستند که نماز شب خوان هستند. الان شب ها بلند است خودتان را عادت بدهید که شب ها زودتر استراحت کنید تا سحرها بلند شوید .
💮می گویند : در زمان قدیم استادی از شاگردش پرسید : « سحرها کی بلند می شوی ؟»
💮 شاگرد گفت : « دوساعت مانده به اذان » استاد فرمود : « کم است ! » قدیم این طور بودند .
💮 حالا ما اگر نیم ساعت یا سه ربع پیش از اذان هم بلند شویم خوب است .
🔘هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد
🔘نماز شب رابه نیت ظهور میخوانیم
@Manavi_2
شهید بزرگوار دکتر قاسم صادقی ❤️
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#جواب_نامه
🌷شهيد دكتر قاسم صادقى از منتظرین واقعی حضرت بقیة الله الاعظم- عجل الله تعالی فرجه الشریف- محسوب می شد.
🌷گاهی که مشکلی یا سئوالى برایش پیش می آمد، آن را روی کاغذی می نوشت و به نماز می ایستاد. بعد از اتمام نماز، جواب سئوال خود را بر آن کاغذ نوشته می یافت.
راوی دوست شهید دکتر قاسم صادقی
📚 روایت عشق، سیمین وهاب زاده مرتضوی، ص٥٤
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بسم_رب_العشق ❤️
#رمان
#قسمت_هفدهم
#جانمــ_مےرود
#فاطمه_امیری
در سالن بیمارستان گوشه ای نشسته بود نیم ساعتی می شد که به بیمارستان آمده بودند و شهاب را به اتاق عمل برده بودند
با صدای گریه ی زنی سرش را بلند کرد با دیدن مریم همراه یه زن و مردی که حتما مادر و پدر مریم بودند حدس زد که خانواده ی شهاب راخبر کردند
با اشاره دست پرستار به طرف اتاق عمل،
مریم همراه پدرومادرش به سمت اتاق امدند مریم با دیدن مهیا آن هم با دست و لباسای خونی شوک زده به سمت او آمد
ـــ ت تو اینجا چیکار میکنی
مهیا ناخواسته چشمه ی اشکش جوشید و اشک هایش بر روی گونه هایش ریخت
ـــ همش تقصیر من بود
مادر و پدر شهاب به سمت دخترشان امد
ـــ همش تقصیر من بود
مریم دست های مهیا رو گرفت
ـــ تو میدونی شهاب چش شده ?? حرف بزن
جواب مریم جز گریه های مهیا نبود
مادر شهاب به سمتش امد
ـــ دخترم توروخدا بگو چی شده شهابم حالش چطوره
پدر شهاب جلو امد
ــ حاج خانم بزار دختره بشینه برامون توضیح بده حالش خوب نیست
مهیا روی صندلی نشست مریم هم کنارش جای گرفت
مهیا با گریه همه چیزرا تعریف کرد
نفس عمیقی کشید و روبه مریم که اشک هایش گونه هایش را خیس کرده بود گفت
ـــ باور کن من نمی خواستم اینطور بشه اون موقع ترسیده بودم فقط می خواستم یکی کمک کنه
مریم دستانش را فشار داد
ـــ میدونم عزیزم میدونم
در اتاق عمل باز شد
همه جز مهیا به سمت اتاق عمل حمله کردند
#ادامه_دارد.....
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
23.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا