#دعا_برای_آزادی_زندانی_و_بازگشت_به_خانواده
#زندانی
#زندان
#آزادی
🌐هر گاه زندانی بر این دعا در هر شب 《70 》مرتبه مداومت کند آزاد گردد و به خانواده خویش ملحق شود↡↡
🔸أَسْتَلْطِفُ اللَّهَ لِما یَشاءُ لِلتَّیسیرِ ما اَخافُ تَعْسِيرَهُ فَاِنَّ تَيْسِيرَ الْعَسِيرَ عَلَی اللهِ یَسیرٌ و اِنَّ اللهَ علی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ اللَّهُمَ صَلِ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَلْطُفْ لِی فی اَمری فَاِنَّکَ لَطیفٌ لِما تَشاءٌ🔸
📕منبع : کلیات مجمع الدعوات ص 157
#ختم_مجرب
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
#احسن_القصص
#تشرفات
💥در زمان علامه حلی یکی از مخالفین و اهل سنت کتابی در ردّ مذهب شیعه نوشته بود و در مجالس عمومی و خصوصی خویش از آن بهره گرفته، افراد زیادی را نسبت به طریقه امامیه بدبین و گمراه می نمود. از طرفی کتاب را هم در اختیار کسی نمی گذاشته تا در دست دانشمندان شیعه قرار بگیرد و جوابی بر آن ننویسند و ایرادی بر آن نگیرند. علامه حلی بدنبال بدست آوردن آن کتاب به مجلس درس آن مخالف می رود و برای حفظ ظاهر خود را شاگرد او می خواند و بعد از مدتی علاقه و رابطه استاد و شاگردی را بهانه می کند و تقاضای دریافت آن کتاب را می نماید.
✨💫✨
آن شخص در یک حالت عاطفی قرار می گیرد و چون نمی تواند دست رد بر سینه او بزند لاجرم می گوید: من نذر کرده ام که کتاب را جز یک شب به کسی واگذار نکنم. علامه به ناچار می پذیرد و همان یک شب را غنیمت می شمرد، آن شب با یک دنیا شعف و خرسندی به رونویسی آن کتاب قطور می پردازد! نظر او این بود که هر چه مقدور شد از آن کتاب را یادداشت نموده و سپس در فرصتی به پاسخش اقدام نماید. اما همین که شب به نیمه می رسد، او را خواب فرا می گیرد،
✨💫✨
در همین هنگام میهمان جلیل القدری داخل اطاق او می شود و با او هم صحبت می گردد و پس از صحبتهائی میفرماید: علامه تو بخواب و نوشتن را به من واگذار. علامه بی چون و چرا اطاعت می کند و به خواب عمیقی فرو می رود. وقتی از خواب برمی خیزد، از میهمان نورانیش اثری نمی بیند! چون سراغ نوشته اش می رود، کتاب را می بیند که به صورت تمام و کمال نوشته شده است و در پایان آن، نقشی را به عنوان امضاء چنین مشاهده می کند:
« کَتَبهُ الْحُجَّة» حجت خدا آن را نگاشت.
📗ملاقات با امام زمان ص 216
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پست_ویژه
#کلیپ_تصویری
#ویدیو
⭕️ ياجوج و ماجوج دو گونه باستانی پیچیده و قدرتمند و بسیار پر جمعیت هستند آنها همانطور که به تمدنهای دیگر حمله کردند و شب آنها را به سیاهی تبدیل کردند ممکن است همین کار را با زمین ما هم انجام دهند و این اسراری است که در قرآن به آن اشاره شدهاست...
البته اگر به قدرت کسی که آنها را نابود کرد اعتماد داشتید دیگر از هیچ چیز نمی ترسیدید...
👤 فرهاد عظیما
👌 این کلیپ زیبا را از دست ندهید
#محافظ_اعظم #یاجوج_ماجوج
#زمین_تخت #کوه_قاف
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
#ختم_برای_رفع_جن_زدگی
#جن
#تسخیر
♦️اگر آیه شریفه 《144 》سوره
🔹 #آل_عمران را هفت《7》 بار بر آب بخواند 🔹
و سپس به کسی که گرفتار جن زدگی شده است بخورانند دیگر جن نمی بیند و او را اذیت نمی کنند↡↡
🔸وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ ﴿۱۴۴﴾🔸
📕منبع :رهنمای گرفتاران ص 183
#ختم_مجرب
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
#احسن_القصص
🌹داستان آموزنده🌹
در يكى از روزها، عدّهاى از دوستان امام رضا عليهالسلام در منزل آن حضرت گرد يكديگر جمع شده بودند و يونس بن عبدالرّحمن نيز كه از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصيّتهاى ارزنده بود، در جمع آنان حضور داشت .
هنگامى كه آنان مشغول صحبت و مذاكره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام به يونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هيچگونه عكسالعملى از خود نشان ندهى؛ مگر آن كه به تو اجازه داده شود.
آن گاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و بر عليه يونس، به سخن چينى و ناسزاگویى آغاز كردند.
و در اين بين امام رضا عليهالسلام سر مبارک خود را پایين انداخته و هيچ سخنى نمىفرمودند؛ تا آنها بلند شدند و از نزد حضرت خداحافظی کردند و رفتند.
بعد از آن، حضرت اجازه فرمود تا يونس از اتاق بيرون آيد.
يونس با حالتى غمگين و چشمى گريان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
ياابن رسول اللّه ! من فدايت گردم، با چنين افرادى من معاشرت دارم! در حالى كه نمیدانستم درباره من چنين خواهند گفت؛ و چنين نسبتهایی را به من مىدهند.
امام رضا عليه السلام با ملاطفت، يونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود:
اى يونس! غمگين مباش، مردم هر چه مىخواهند بگويند، اينگونه مسائل و صحبتها اهميّتى ندارد، زمانى كه امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد هيچ جاى نگرانى و ناراحتى وجود ندارد.
اى يونس! سعى كن، هميشه با مردم به مقدار كمال و معرفت آن ها سخن بگویى و معارف الهى را براى آنها بيان نمایی.
و از طرح و بيان آن مطالب و مسائلى كه نمیفهمند و درك نمىكنند، خوددارى كنی.
اى يونس! هنگامى كه تو دُرّ گرانبهایی را در دست خويش دارى و مردم بگويند كه سنگ يا كلوخى در دست تو است؛ و يا آن كه سنگى در دست تو باشد و مردم بگويند كه درّ گرانبهایی در دست دارى، چنين گفتارى چه تاثيرى در اعتقادات و افكار تو خواهد داشت ؟ ( آیا آن سنگ و دُر تغییر ماهیت میدهند؟)
و آيا از چنين افكار و گفتار مردم ، سود و يا زيانى بر تو وارد مى شود؟!
يونس با فرمايشات حضرت آرامش يافت و اظهار داشت : خير، سخنان ايشان هيچ اهميّتى برايم ندارد.
امام رضا عليه السلام مجدّداً او را مخاطب قرار داد و فرمود:
اى يونس، بنابراين چنانچه راه صحيح را شناخته ، همچنين حقيقت را درک كرده باشى و امامت از تو راضى باشد، نبايد افكار و گفتار مردم در روحيّه ، اعتقادات و افكار تو كمترين تاثيرى داشته باشد؛ مردم هر چه مىخواهند، بگويند.
.
📚(بحارالا نوار: ج2ص65ح5، به نقل از كتاب رجال كشّى شیخ طوسی).
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4