#ختم_یونسیه
#حاجت
دو رکعت نماز بخواند و سپس بعد
از نماز رو به قبله 《۲۳۹۴ 》مرتبه بگوید
بےشک مطلب او حاصل خواهد شد
{آیه ۸۷ سوره انبیاء}
وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
📚 منتخب الختوم ۱۱۹
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص ☘علامه میرجهانی(۲۰) آقای معادی می فرمودند: آقا نفوذ کلام و نفس گرمشان بود که هر گاه تذک
#احسن_القصص
☘علامه میرجهانی(۲۱)
حجة الاسلام کرمانی داماد علامه می فرمایند:
در زمانی که آقا منزل خود را به تهران منتقل نموده بودند خودشان دو حجره داشتند در صحن حضرت رضا (علیه السلام) که در آن مشغول به کارهای خود بودند.
زمانی به من فرمودند:
که من ماست می خواهم. من هم یک ظرف ماستی تهیه کردم و بردم خدمت آقا، و از حجره آقا پایین که آمدم وارد بست پایین خیابان (بست شهید نواب صفوی) شدم و چشمم افتاد به فردی که بسیار لباسهای کهنه و پاره ای داشت . کنار او نشستم به من گفت:
آیا چایی می خوری ؟
من خیال کردم از من درخواست چای می کند. گفتم که الان می روم (و از قهوه خانه ای که داخل بست بود) چایی برای شما می آورم.
فرمود: نه من از چایی های قهوه خانه نمی خورم.
بعد دست بردند در کیسه خود و یک استکان چایی به من دادند، خوردم تا به حال چایی به آن خوش طعمی نخورده بودم.
بعد فرمودند: من مأموریت دارم سه نفر را ببینم. میلانی، میرجهانی، میردامادی. میلانی رادیده ام اما او چندان التفاتی نکرده و متوجه نبوده است.
حالا می خواهم میرجهانی را ببینم.
من گفتم: آقا بالا تشریف دارند بیایید تا با هم بالا برویم.
گفت: آقا، فقط «آقا مهدی (عج) خان» است. من صلاح نمی دانم بالا بیایم.
ایشان را به خانه خود که در آن زمان در پنج راه ابومسلم، نزدیک مسجد قائم بود دعوت کردم و بنا شد که با آقای میرجهانی در منزل من ملاقات کنند..
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『
🔹بهترین هدیه برای امام زمان علیه السلام.
#آیت_الله_ناصری🔸
#کلیپ_مهدوی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#افزایش_رزق
#رزق
خواندن ۱۰۰۰ مرتبہ "سوره توحيد"
در هر روز براي نورانيت ، روحانيت قلب
و آسان شدن امور و رزق بسيار نافع است
📚 روح و ريحان ٧٨
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص #تشرفات (قسمت دوم): #امام_زمان وقتی به من رسیدند بدون آنکه من آنها راقبلا دیده باشم هما
#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت اول):
#امام_زمان
💥حجة الاسلام و المسلمین سید محمد میرزایی موسوی جریان تشرف خود را چنین نقل می کند:
ماه شعبان المعظم ۱۴۲۳ قمری بود که به همراه جمعی به قصد زیارت حرم سیدالشهدا علیه السلام عازم کربلای معلی شدیم.
در بین راه به عنوان خداحافظی از عمه بزرگوارمان وارد شهر مقدس قم شده و در زائر سرای حضرت معصومه علیها سلام مستقر شدیم.
شب اول به حرم مطهر مشرف شدیم و نماز مغرب و عشا را در آنجا بجا آوردیم و بعد به سمت محل اقامت حرکت کردیم.
✨💫✨
من بودم و سه نفر از همراهانم، به بازارچه ای رسیدیم که نزدیک حرم حضرت معصومه علیها سلام بود. آنها رفتند برای شام مقداری سبزی بخرند و من منتظر ماندم، در این هنگام دیدم جوانی خوش قامت در حالی که عبای مشکی و قبای عربی پوشیده و عمامه سیاهی برسر داشت با سیمایی زیبا و ابروانی کشیده و چشمانی درشت به طرف من آمد و گفت:
سلام علیکم سید محمد، ان شاءلله عازم کربلا هستی؟
عرض کردم بله عازم کربلا هستم، شما مرا از کجا میشناسید؟ فرمود: چه کار داری، تو را می شناسم! و به راهش ادامه داد.
✨💫✨
من هم ناخودآگاه با او همراه شدم، دربین راه، ایشان از جیبشان دو عدد شکلات به من عنایت کرد و فرمود خدمت حضرت موسی بن جعفر و حضرت امیر و حضرت سیدالشهدا و ابالفضل العباس علیهم السلام که مشرف می شوی التماس دعای مخصوص دارم و دوباره دست مبارکش را در داخل جیبش برده و این بار شیشه عطری به من عنایت کرد و فرمود: وقتی به حرم ائمه علیهم السلام رفتی، این عطر را به ضریح آنها بزن.مجددا عطر دیگری عنایت کرده و فرمود: این عطر را هم به حرمها که رفتی به خودت بزن...
جوهر کلامش رنگ صفا و محبت عجیبی داشت و موج نگاهش...
🔺ادامه دارد.
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2