eitaa logo
داروخانه معنوی
6.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
128 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ: ﺑـﺎﻏـﻬـﺎﯼ ﺁﺭﺯﻭ 🍃🌸ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ: ﻧﻌﻤﺘﯽ ﺩﺭ ﭘﯿﺶﺭﻭ 🍃🌸ﺯﻥ یعنی: ﺑﻨﺪﻩ ﯼﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ 🍃🌸ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ: ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺟﺪﺍ 🍃🌸ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ: ﻫﻤﺴﺮﯼﺧﻮﺏ ﻭ ﺷﻔﯿﻖ 🍃🌸ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﯾﺎﺭ ﻭ ﺭﻓﯿﻖ 🍃🌸ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ: مرهم هرخستگی 🍃🌸 روز زن 🍃🌸و مادر مبـارکــــــــَ باد❤️ @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای پرواز نرم قاصدک ای معنای شاپرک ای تمام ناله هایت بی صدا ای زیباترین شعر خدا ❤️🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺برنامه جمعه 23 دی ماه: 1- یک صفحه قرآن با توجه به معنی 2- صد مرتبه ذکر روز با توجه به معنی  3-قرائت سوره ی جمعه به نیابت از آقا امام عصر عج.((حتما با توجه به معنی )) 4- غسل روز جمعه .(کسانی که میتونن ) 5- ازساعت ۱۶تا ۲۴، ((نیت هدیه تمام اعمال به ساحت امام عص عج)) 6- بازی خانوادگی @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
21.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕توجه ویژه: ضروری است همه کمک کنیم این کلیپ در شبکه های اجتماعی مختلف بطور گسترده منتشر شود. @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ محمد آقا شب بخیری گفت و همراه شهین خانم به داخل رفتند شهاب از جایش بلند شد تا به اتاقش برود که مریم صدایش کرد ــــ شهاب بی زحمت ظرفارو از انباری بیار می خوایم بشوریم ـــ مریم  ظرفا یکبار مصرفن لازم نیست بشورید هوا سرده ـــ نه خاک گرفتن باید بشوریمشون ـــ باشه شهاب به سمت انباری رفت ساراـــ میگم مریم راهیان نورمون کی افتاد ?? .ـــ یه هفته دیگه میریم به امید خدا فردا پس فردا اعلام میکنیم ـــ منو زهرا هم میایم مریم با تعجب  به مهیا نگاه کرد ـــ می خوای بیای؟؟ ـــ آره منو زهرا دوم دبیرستان با مدرسه رفتیم خیلی خوش گذشت نرجس_ولی شما نمی تونید بیاد این اردو مخصوص فعالین پایگاه ها هست مریم ـــ من میپرسم خبرت می کنم شهاب ظرفارا کنار حوض گذاشت ـــ بفرمایید ـــ خیلی ممنون داداش . ـــ خواهش میکنم ــــ میگم شهاب برا اردوی هفته آینده مهیا و دوستش میتونن بیان ـــ دوست دارن بیان ??? ــــ آره ـــ باشه میتونن بیان ولی فردا مدارک لازم رو بیارن تا بیمه شن .شبتون بخیر ساراـــ ایول مطمئنم این بار خیلی میچسبه ـــ معلومه که میچسبه.کم چیزی نیست  من افتخار همراهی دادم بهتون دختر ها بلند شدند و مشغول شستن ظرف ها شدن مریم به مهیا نگاهی انداخت فکرش را نمی کرد که مهیا بخواهد با آن ها به شلمچه بیاید آن با بقیه دختر ها فرق می کرد با اینکه مقید نبود لباس پوشیدنش هم خوب نبود اما هیچوقت مانند بقیه در برابرمراسمات و این عقاید جبهه نمی گرفت مریم مطمئن بود این دختر دلش خیلی پاک تر از  آن چیزی هست فکر می کند  وامیدوار بود که هر چه زودتر خودش را پیدا کند با پاشیدن آب سرد به صورتش به خودش آمد مهیاـــ به کجا خیره شدی لبخندی زد و جواب مهیا را با شلنگ آبی که به سمتش گرفت داد و این شروع آب بازیشان شد .... @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4