eitaa logo
داروخانه معنوی
6.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
128 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
⇩⇩ 🍁در هر منزل یا مکان باشد اجنه دیگر به آن منزل نمی آیند و اگر در بین دو نفر جنگ و نزاع باشد هرگاه این حرز را در آب فرو کرده و آب آن را به خورد طرفین دهند یا بر روی لباس آنها بپاشند سریع ساکت و آرام شوند و این عمل به تجربه رسیده است. یک نسخه با جن زده حمل گردد ونسخه دیگر در خانه معلق شود⇩ 🍃یادتان باشد حرز را روزها با خود حمل وشبها وقت خواب زیر سر گذاشته شود⇩ 📌این حرز باید در روز در ساعت شمس یا در روز در ساعت مشتری نوشته شود در اول ماه قمری وبه مشک و گلاب و زعفران بر روی(( پوست آهو)) یا ((کاغذ سفید)) با قلم نی نوک تیز نوشته شود و در اول و آخر این عمل فاتحه بر روح پیامبر و امیرالمومنین( که این حرز را به دستور پیامبر نوشت) و به ابی دجانه هدیه نمود و شب جمعه صد صلوات بر روح پیامبر هدیه کنی⇩ 🌼🍃و خاتم در آخر حرز نوشته شود⇩ 🍂حرز ابی دجانه صغیر اینست : ⇩⇩ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ هذا کتابُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ رَبِّ العَالَمینَ اِلی مَن طَرَقَ الدّارَ مِنَ العُمارِ وَ الزُوّارِ اِلّا طارِقاٌ یَطرُقُ بِخَیرٍ اَما بَعدُ فَاِنَّ لَنا وَلَکُم فِی الحَقِّ سَعَهً فَاِن تَکُ عاشِقاً مُولِعاً اَو فاجِراً مُقتَحِماً فَهذا کِتابُ اللهِ یَنطِقُ عَلَینا وَ عَلَیکُم بالحَقِّ اِنُا کُنّا نَستَنسِخُ ما کُنتُم تَعملَونَ وَرُسُلُنا یکتُبُونَ ما تَمکُرُونَ اُترُکُوا صاحِبَ کَِتابی هذا و انطَلِقوا اِلی عَبَدَهِ الاَصنامِ وَ اِلی مَن یَزعَمُ اَنَّ مَعَ اللهِ اِلهاً اخَرَ لا اِلهَ اِلا هُوَ کُلُّ شَی ء هالَکٌ اِلا وَجهَهُ لََهُ الحُکمُ وَ اِلَیهِ تُرجَعُونَ حم لا یُنصَرونَ حمعسق تَفرَّقَت اَعداءُ اللهِ وَ بَلَغَت حُجَّهُ اللهِ وَ لا حَولَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِااللهِ العلی العظیم فَسَیَکفیکَهُمُ اللهُ وَ هُوَ السَّمیعُ العَلیمُ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
حرز ابی دجانه کبیر راهم اگه خواستید سرچ کنید گوگل براتون میاره
داروخانه معنوی
خطبه ۲۳۰ فراز ۲ درباره تقوا 🎇🎇 #خطبه۲۳۰ 🎇🎇🎇 💥 ضرورت ياد مرگ زيرا مرگ نابودكننده لذتها، تيره كنن
خطبه ۲۳۰ فراز ۳ درباره تقوا 🎇🎇 🎇🎇🎇 ضرورت ياد مرگ زيرا مرگ نابودكننده لذتها، تيره كننده خواهشهاي نفساني، و دوركننده اهداف شماست، مرگ ديداركننده اي ناخشنود، هماوردي شكست ناپذير و كينه توزي است كه بازخواست نمي شود، دامهاي خود را هم اكنون بر دست و پاي شما آويخته، و سختي هايش شما را فرا گرفته، و تيرهاي خود را به سوي شما پرتاب كرده است. قهرش بزرگ، و دشمني او پياپي و تيرش خطا نمي كند. چه زود است كه سايه هاي مرگ، و شدت دردهاي آن، و تيرگيهاي لحظه جان كندن، و بيهوشي سكرات مرگ، و ناراحتي و خارج شدن روح از بدن، و تاريكي چشم پوشيدن از دنيا، و تلخي خاطره ها، شما را فرا گيرد. پس ممكن است ناگهان مرگ بر شما هجوم آورد، و گفتگوهايتان را خاموش، و جمعيت شما را پراكنده، و نشانه هاي شما را نابود، و خانه هاي شما را خالي، و ميراث خواران شما را برانگيزد تا ارث شما را تقسيم كنند، آنان يا دوستان نزديكند كه به هنگام مرگ نفعي نمي رسانند، يا نزديكان غمزده اي كه نمي توانند جلوي مرگ را بگيرند، يا سرزنش كنندگاني كه گريه و زاري نمي كنند. 💠باهم نهج البلاغه بخوانیم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
♡┅═════════════﷽══┅┅ □ عـــــلّےﷺ رٰا وَصـــــف، ⇦⇦دَر بـــٰــاور نیــٰـــایـــــد... زبـــــٰان هَـــــرگـــــز، ⇦⇦ز وصفَّـــــش بر نیــٰـــایـــــد... ◇عـــــلّےﷺ تــَـــرکـــــیبے أز، ⇦⇦ زیبـــٰــاتـــَــرین هـــٰــاســـــت ! ◇ عـــــلّےﷺ تَلفیـــــقے أز، ⇦⇦ شیـــــوٰاتـــَــرین هــٰـــاست ! ◇عـــــلّےﷺ رٰاز، ⇦⇦شِگـــــفت روز آغــــٰـاز ... □عـــــلّےﷺ روح ، ⇦⇦سَبـــــک بــــٰـالے و پــَـــروٰاز¹¹⁰..𑁍⇉ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
♡┅═════════════﷽══┅┅ ﴿آیّت الله أحمـــــد مُجتَهد؎𔘓⇉﴾ ⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌أز صَبـــــر و نمــــٰـاز؛ ⇠ کُمـــــک بخـــــوٰاهیـــــم... _ یـــَــعنے ⇩⇩⇩ ⇦هـَــــر وقـــــت گـــــرفتــٰـــار شُـــــدیـــــد۔۔ ‹‹دو² رکـــــعَت نمـــٰــاز بخـــــوٰانیـــــد›› و دستتــــٰـان را بـُـلنـــــد کـــُــنید۔۔ □ و أز خـــــدٰا حــٰـــاجَـــــت بخـــــوٰاهیـــــد ⇢ مـــٰــا تَنبـــــل هَستیـــــم و حـــٰــاجـــــت نمےخـــــوٰاهیـــــم!!! ╰─┈➤ ◇«خُـــــدٰا وعـّــــده اجـــٰــابـــــت دٰاده𑁍⇧⇧» «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان #رویای_من "بر اساس داستان واقعی #قسمت_آخر ✍ بخش سوم 🌸می خواستم خودم رو آروم کنم ؟ یا دلم می
"بر اساس داستان واقعی قسمت_آخر ✍ بخش چهارم 🌸من یک ساک برداشتم و مقداری لباس و رفع احتیاجم رو گذاشتم توش… و ایرج همین طور فریاد می زد و همه ی اهل خونه بهش حق می دادن . ولی من در شرایطی نبودم که بتونم منصرف بشم تازه رفتار ایرج اونقدر بد و بی رحمانه بود که نمی تونستم دیگه تو اون خونه بمونم این بود که حاضر شدم یک چادر مشکی داشتم سرم انداختم….. 🌸به تبسم و ترانه نگاه کردم که ازشون خداحافظی کنم ازم رو برگردوندن و با گریه رفتن تو اتاقشون عمه هم گفت به خدا اگر بری نه من نه تو ….. به مینا گفتم جون تو جون بچه های من وقتی برگشتم یک فکری برای اونا می کنم ……و در میون فریاد های دلخراش ایرج که به من بد و بیراه می گفت از پله ها اومدم پایین …. مینا دوید دنبالم و گفت : رویا تو رو خدا نرو زندگیتو بهم نزن ….. 🌸گفتم نمی تونم متاسفانه نمی تونم باید برم ……. شب رو توی بیمارستان تا صبح گریه کردم و صبح با نیروی اعزامی رفتیم فرودگاه و من برای اولین بار سوار هواپیما شدم …..تمام اون زمان رو فکر می کردم آیا کارم درست بود که شوهر و بچه هام رو فدای خواسته ی خودم که اونم نجات جوون ها بود بکنم ؟ با خودم می گفتم : نه رویا کارت که غلط نیست ولی اینکه این طوری داری میری بد شد با این همه ناراحتی ….. 🌸این فکر مثل خوره افتاده بود به جونم و دست از سرم بر نمی داشت ….. توی هواپیما هم چادرم رو کشیدم روی صورتم و های های گریه کردم …. نمی دونستم وقتی برگردم چی می خواد پیش بیاد ولی رفتم …… خیلی زود اونجا مستقر شدیم و من مشغول کار شدم ….. 🌸حالا می فهمیدم که اون همه ازدحام زخمی برای دکتر های اونجا چه بار سنگینی بود …مجبور بودن تند و تند اونا رو آماده کنن تا فرستاده بشن به بیمارستانهای شهرهای بزرگ و جا برای زخمی هایی که پشت سر هم می رسید باز کنن …. به یک باره دیدم منم دارم همون کاری رو می کنم که انتظار داشتم دیگران نکنن چون چاره ای نبود ، در بیمارستان باز می شد و چهل تا زخمی یک جا میومد تو ……. اونجا دیگه کارمون شبانه روزی بود گاهی من از حال می رفتم . ادامه_دارد «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2