eitaa logo
داروخانه معنوی
6.9هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
128 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
سید ابوالحسن اصفهانی (۳۴) پس از پايان جنگ دوّم جهاني‌، يكي از عناصر معتمد به نام «حاج مهدي بهبهاني»، از سوي دولت وقت‌ِ عراق و نخست وزير (نوري سعيد) به محضر مرجع بزرگ شیعیان، «آيت‌الله سید ابوالحسن اصفهاني‌» رسيد و ضمن صحبت گفت: سفيركبيرانگلیس، قصد شرفيابي و تقديم پيام دولت‌ِ متبوع خويش را به حضرتعالي دارد! آیت الله اصفهانی، حاضر به این ديدار نشدند، اما با اصرار فراوان اطرافیان فرمودند: به يك شرط او را مي‌پذيرم‌! ⚡️⚡️⚡️ و آن اينكه: ديدار و گفتگو، عَلَني و در حضورِ عموم باشد!...پس از چندی، روزِ ملاقات فرا رسيد و سفير انگلیس‌، با نخست وزير عراق و گروهي از وزرأ با اسكورت و تشريفات‌ِ بسيار، به بيت‌ِ «آیت الله العظمی اصفهانی» وارد شدند و از سوي ديگر هم أنبوهي از شخصيّتهاي مختلف كه از سوي آن مرجع بزرگ، دعوت شده بودند گرد آمدند! پس از جلوس حضرت آیت الله اصفهانی، سفير بريتانيا كه در كنار ایشان نشسته بود، بعد از عرض سلام و اظهار ارادت و تقديم پيام دولت متبوع خويش‌، گفت: ⚡️⚡️⚡️ عاليجناب‌! دولت انگلستان نذر كرده بود! كه اگر بر آلمان نازي پيروز گردد، صدهزار دينار! خدمت‌ِ شما ـ به عنوان پيشواي جهان تشيّع ـ تقديم دارد، تا در هر موردي كه خود شايسته مي‌دانيد، هزينه كنيد! آیت الله اصفهانی فرمود: مانعي ندارد! سفير، بي‌درنگ كيف خود را گشود و يك قطعه چك صدهزار ديناري تقديم نمود و مرجع بزرگ شیعیان هم آن را دريافت كرد و زيرِ تشك‌ِ خود نهاد! این پذيرش چك‌، به وسيلة آن مرجع شيعه‌، برخی از علمأ، تجّار و شخصيتهاي‌ِ حاضر در جلسه را نگران و رنجیده ساخت. أمّا طولي نكشيد كه ديدند... ادامه دارد.. @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷هفت قدم برای شاد بودن🌷 🌸 🌼قدم اول : کمتر فکر کنید , بیشتر احساس کنید. 🌸 🌼قدم دوم:کمتر اخم کنید, بیشتر لبخند بزنید. 🌸 🌼قدم سوم:کمتر صحبت کنید,بیشتر گوش دهید. 🌸 🌼قدم چهارم:کمتر قضاوت کنید,بیشتر بپذیرید. 🌸 🌼قدم پنجم:کمتر ببینید،بیشتر انجام دهید. 🌸 🌼قدم ششم : کمتر گلایه کنید,بیشتر سپاسگزار باشید. 🌸 🌼قدم هفتم:کمتر بترسید, بیشتر دوست داشته باشید. @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذکر عظیم 🌸رسول اکرم (ص) می فرمایند : هر کس داشته باشد صد 《100》مرتبه بگوید : اَللّهم انّی اَسأَلُک خیـَرَةً فیها عافیـۀٌ و عافیـۀٌ فیها خیـَرَةٌ اگر آسمان بر شود، باز هم او را خداوند الطیب، ص 26 @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#احسن_القصص #تشرفات یکی از شاگردان شیخ انصاری نقل می‌کند که: نیمه شبی در کربلای معلی از خانه بیرون
(قسمت اول) حاجی حسن حبرانی -فرزند حاجی محمدرضا حبرانی- که در حال حاضر به شغل بزازی در فلکه شهداء قوچان مشغول کسب می باشد این قضیه را از مرحوم پدرشان نقل می کردند و می گفتند: پدرم شبی برایم صحبت کرد که من نوجوان بودم و پدرم را از دست داده بودم و زیر نظر مادر زندگی می کردم. اما خیلی به خواندن درس علوم دینی علاقه داشتم. به مکتب رفتم و قرآن را یاد گرفتم. تصمیم گرفتم که به مدرسه ی علوم دینی بروم. بالاخره با زحمات زیاد مادرم به مدرسه رفتم و شروع به درس خواندن کردم. طولی نکشید که عدّه ای عازم کربلای معلا شدند. ✨💫✨ من هم از شوقی که داشتم به خانه آمدم و به مادرم پیشنهاد کردم که: مادر، عده ای عازم کربلای معلا هستند. اجازه بده با آنها به این سفر بروم، شاید در نجف بتوانم به تحصیل مشغول شوم. با التماس زیاد مادرم حاضر شد و مبلغ ۳۵ ریال که در آن زمان خیلی زیاد بود به من داد و بلافاصله آمدم با همان عده کاروان مهیای سفر شدم. با زحمات زیاد بین راه بالاخره به کربلا رسیدیم. پس از چند روز زیارت مجدداً عازم شهر نجف شدیم و به هر نحوی بود با وساطت همسفران و همچنین همشهریانی که قبلاً در حوزه نجف به تحصیل اشتغال داشتند به تحصیل علوم دینی مشغول شدم. ضمناً در حوزه علمیه عده ای بودند که هر هفته صبح روز پنجشنبه پیاده با آنها به کربلا می رفتیم و شب جمعه را در کربلا می ماندیم و روز جمعه به نجف بر می گشتیم. ✨💫✨ یک روز پنجشنبه دوستان مذکور بدون آنکه به من خبر بود بدهند به طرف کربلا حرکت کرده بودند. وقتی فهمیدم که آنها مرا ترک کرده اند خیلی دلتنگ شدم و غصه می‌خوردم و از تنهائی خودم رنج می بردم. مخصوصا که از نظر مالی هم خیلی در مضیقه بودم. آن روز بعد از ظهر شد. در اطاقی که در محل حوزه علمیه داشتم، نشسته بودم. غم دلم را گرفته بود. با چند قطره اشک دلم را تسلی می دادم. با خودم گفتم: حالا این هفته نشد. هفته دیگر خواهی رفت. یک وقت در باز شد دیدم سید جوانی وارد اطاق شد... ادامه دارد.. @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آدما به اندازه شعورشون؛ شما رو میسنجن... اینقد درگیر این نباشید، که بقیه چه فکری در موردتون میکنن . @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸✨هر کس مقروض و بدهکار باشد در وقت خوابیدن به ذکر شریف 《المانـع》 مشغول شود. و زیاد بگوید قرضش ادا می‌گردد✨ 📚 مصباح کفعمی @Manavi_2