#ختم_سوره_قدر
#باب_حاجات
#حاجت
✨✍اگر حاجت مهمی داشتید #وضو بگیرید و رو به #قبله بنشینید و بدون حرف زدن و یا انجام ڪار دیگری :
《400》 مرتبه👇👇
🍃🍂سوره مبارڪه #قدر را تلاوت ڪنید
🍃🍂《200》 مرتبه اول را به
حضرت خدیجه سلام الله علیها هدیه ڪنید .
🍃🍂《200》 مرتبه دیگر را به
حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها(مادر گرامی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ) هدیه ڪنید.
انشا الله #حاجت بر آورده میشود.
📚دوهزار و یک ختم
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
داروخانه معنوی
#احسن_القصص ☘سید ابوالحسن اصفهانی (۳۵) طولی نکشید که دیدند حضرت آیت الله به سفیر 'انگلیس' و همراهان
#احسن_القصص
☘سید ابوالحسن اصفهانی (۳۶)
آیةاللهالعظمی سید ابوالحسن اصفهانی روحانیون و علماء نجف را نزد خود جمع نمود ـ ایشان در آن دوران زعیم شیعیان و در نجف فقیه مبسوط الید بودند ـ ایشان حاضرین در جلسه را به صورت جدی به بیرون راندن فلسفه و عرفان از حوزه علمیه تشویق نمود و این منع حتی شامل علمایی که تنها مدرّس فلسفه بودند نیز میشد در نتیجه آنها از تدریس منع شدند یا به صورت سری درس میدادند البته بهگونهای که کسانی که پیگیر این امور بودند آگاه نشوند.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
❌ #فلسفه و #تصوف مورد تایید اهل بیت علیهم السلام نیست.
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
#باب_عشق_ومحبت
#زبان_بند معشوق و خانواده او
#عشق و علاقه را زیاد میکند
#محبت
آیه 《6》سوره #حشر را
وَ ما أَفاءَ اللهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ ...
《5》 بار بخواند
به سمتش #فوت کند نتیجه خواهید دید
📚خواص الایات
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
داروخانه معنوی
#احسن_القصص
#تشرفات
شاعر دل سوخته، حاج آقا سازگار در محفل میهمانی یکی از رفقا در شهر ورامین تعریف میکردند که: رفته بودم مشهد الرضا پابوسی حضرت شمس الشموس (علیه آلاف التحیه والثنا) وقتی که می خواستم کفش هایم را بدهم به کفش داری امام رضا(علیه السلام)، همین که چشم هایم به کفشدار خورد یک شعر برایش ساختم وبهش تقدیم کردم:
در کفش داری حرم ثامن الحجج
فخریه ام به قله هفت آسمان رسد
تنها به این امید که درجمع زائران
دستم به کفش های امام زمان رسد
✨💫✨
این شعر را برای کفشدار خواندم. کفش دار گفت: اتفاقاً دستم به کفش های امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)رسیده. می خوای داستانش رو برات تعریف کنم؟ گفتم: آره، گفت: من سرطان گرفته بودم. دکترها جوابم کرده بودند. سرفه های خونی هم می کردم. توی حرم وقتی که شب می شود معمولاً کفش داری ها تعطیل می کنند و نزدیک های اذان صبح فعالیتشان را از سرمی گیرند. یک شب یک سید روحانی آمد و کفش هایش را داد به من. گفتم : آقا سید بزرگوار اگر کفش هایتان را می خواهید در کفشداری بگذارید مورد ندارد اما ما الآن کفش داری را می بندیم ونزدیک های اذان صبح باز می کنیم. ایشان گفت: ایرادی نداره.
✨💫✨
من کفش هایشان را گرفتم و گذاشتم جا کفشی و با خودم گفتم ایشان سید که هست روحانی هم که هست از کفش هایشان یه تبرکی کنم بزنم به سینه ام که همین کار را کردم و به ایشان گفتم: آقا سید من بیمارهستم برایم دعا کنید. ایشان گفت: نگران نباش خوب می شوی. ایشان رفت و من هم در کفش داری را که فقط کلیدش دست من بود واز طرفی به غیر از در جور دیگری به کفش ها و کفش داری دسترسی نبود را بستم و رفتم. نزدیک اذان صبح آمدم دیدم خبری از کفش های ایشان نیست خبری از سرفه هایم هم نبود تازه متوجه شدم که آن جلیل القدر کیست و سرطانم هم به طور کامل از بین رفت.
✍️محمودتاجیک خاوه
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4