📿📖 #احکام_خوردنی_ها
📕سؤال
در برخی کشتارگاه ها، هزاران مرغ به ترتیب با دست(نه با دستگاه)، یکی یکی ذبح می شوند. آیا گفتن بسم الله برای هر یک از مرغ ها واجب است؟
📗پاسخ
اگر به طور عرفی ذبح گروهی از مرغ ها همزمان باشد، یک بسم الله برای آنها کافی است و برای دسته بعدی که فرصت گفتن بسم الله می باشد، باید بسم الله تکرار شود.
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
﷽ #احکام_وضو
❓پرسش
براي وضو گرفتن اگر دست و صورت خيس و يا نمدار باشد اشکالي دارد؟ آيا فقط جاي مسح سروپاها فقط خشک باشد کفايت ميکند ياخير؟؟
📿پاسخ
خیس بودن دستها و صورت در وضو اشکال ندارد و فقط باید جای مسح سر و پاها خشک باشد.
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
هدایت شده از شمارش معکوس ظهــ🌺ــور
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 وقتی #شیطان کتاب قانون خودش را توسط جنی به نام آیواس بر آلیسترکراولی پدر شیطان پرستان دیکته میکنه
🗽 شیطان: #حجاب زن با حیا از من نیست
✍ خانم های عزیز... ما به پایان #اخرالزمان نزدیک شده ایم، نبرد فعلی برای غربال شدن و جدا شدن مردم از منافقین است...صفوف حق و باطل داره از هم جدا میشه... این انقلاب منتهی به ظهور امام زمان عج هست و نابود نمیشه، اما آنچه نابود شدنیه دنیا و آخرت کسانی هست که به #شیطان عمل می کنند... همانا شیطان دشمن اشکار انسانه و میخواد مردم به سمت بی حیایی و مسائل جنسی منحرف بشن... اگر آگاه شدی پیروزی اگر خواب باشی با #ندای_آسمانی جبرئیل بیدار خواهید شد اما آن روز دیر است...
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
➖ ➖ ➖ ➖
⏰ @shomareshmakooszohor
رمان #سارا
قسمت صد و هشتادم
نعره ی بلند ارسلان لحظه ای ماتش می کند و اما کوتاه نمی آید.
-تو خون اون پدر بی شرفت تو رگاته همون پدری که به یه دختر بچه رحم نکرد و توی کثافت و...
با مشت محکمی که ارسلان به دهانش می کوبد بر زمین می افتد و جیغ و فریاد ها بالا می رود خشک شده و لرزان روی پله می نشینم و به دو ببر زخمی که می خواهند یکدیگر را بدرند نگاه می کنم.
دایی رسول می خواهد فراز را به داخل ببرد اما او خودش را رها می کند و به ارسلان حمله می کند.
-تو خواهرمو کشتی باید بمیری!
و با پیشانی ضربه ی محکمی به سر ارسلان می زند نفسم بند می آید و ارسلان کمی به عقب تلو می خورد.
-به خاطر انتقام از ما خواهرمو بازی دادی یه بچه تو شکمش کاشتی و ولش کردی تو یه حروم زاده ای...
حرف هایی که با فریاد و بغض از دهانش خارج شد و چهره های هاج و واج مانده ی همه! پلک هایم به شدت می پرند ضربان قلبم کند شده و به ارسلان که کمی از میرغضب ندارد نگاه می کنم!
چرا نمی کوبد بر دهان برادر یاوه گویش؟
هر دو از عصبانیت نفس نفس می زنند و نفس من در حال بند آمدن است! دایی رسول و رحمان هر دو بازوهای فراز را گرفته اند و به سختی سعی در مهارش دارند صدای رعد و برق بلندی از آسمان بلند می شود و تن لرزانم را بیشتر می لرزاند بارانِ ناگهانی شدیدی شروع به باریدن می کند و صدایِ بلندش که با سقف خانه اصابت می کند بر عکس همیشه مانند نفس های بلند و پرخشمِ فراز گوش خراش است!
-تو یه کثافتی که به مادرو برادر خودشم رحم نکرد...
آستانه ی صبر کسی را ندیدم که اینطور لبریز شود!
چهره ی غضبناکش از سرخی رو به سیاهی می رود و به سمت فراز حمله ور می شود و صدای یا ابوالفضل زنانه ای که در این وضعیت قدرت تشخیصش را ندارم با کوبش پر قدرت باران بر سر و رویم و نعره ی وهم برانگیزِ اویِ دیوانه ی از صبر لبریز شده همراه می شود با یک دست یقه ی فراز را می چسبد و با یک حرکت او را از حصار دایی هایش بیرون می کشد و محکم او را به ستونِ بزرگ و چوبی ایوان که در نزدیکی ام است می کوبد و فریادِ بلندش با رعد و برق بلند وحشتناکی ستون های این خانه را به لرزه در می آورند.
-اون زنم بود!
فراز را محکم به ستون می کوبد و تقلای بقیه هم برای آزاد کردنش راه به جایی نمی برد و من به این فکر می کنم چه کسی زنش بود؟ مگر جز من زن دیگری هم داشت؟ خوب اگر زن داشت یعنی همینطور که مرا میان آغوشش می چلاند و عزیزدلمی خرجش می کرد...
ادامه افکار پریشانم با فریاد بلند دیگری که قصد دارند همه ی من را تمام کنند قطع می شود.
-زبون نفهم من می خواستمش...
صاعقه می زند، باران می کوبد؛ زیر صداهای وحشتناکِ آسمانِ خدا و نعره های وحشتناک بنده اش؛ هیچ کس صدای شکستن و از هم پاشیده شدنم را نمی شنود!
-دروغ می گی!
فراز زار می زند، همان جا کنار ستون سر می خورد و هق هق بلندش بین صدای باد و باران گم می شود. همراه با او ارسلان هم کنارش سر می خورد هنوز خشمگین است و می غرد.
-باید بدونی، آخرین خواسته ی مامان از من دونستن تو بود! میگم و از این در پا گذاشتم بیرون برادری به اسم فراز ندارم!
فراز بین نفس های عمیقی که می کشد نگاهش می کند و من می لرزم که چه چیز را باز باید بشنوم.
-اون بچه از من نبود!
فراز اما بعد از مکثی طولانی قه قه می زند به دیوانه ها می ماند و این آسمان وقت نشناس هم بر دیوانگی اش دامن می زند.
-دروغگوی کثیف!
نویسنده : رویا قاسمی
ادامه دارد...
📚 🤓
🔴دانلود نسخه کامل رمان های #سارا و #سراب_خوشبختی 👇
http://nabz4story.blogfa.com/
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
رمان #سارا
قسمت صد و هشتاد و یکم
ارسلان اما سر تکان می دهد پر از تاسف.
-همه ی مدارکش موجودِ برو تو اتاقِ مامان جای اسنادش و که میدونی پوشه ی سفید رنگ باورت نشد با دکتر صمصامی تماس بگیر!
پوزخند می زند.
-فقط نمی خواستم غرور و غیرتت و بشکنم نمی خواستم مث من کمرت بشکنه!
نگاه ناباور فراز روی چشمانِ ارسلان جدا نمی شود ارسلان یقه اش را رها می کند و بلند می شود و تازه نگاهش متوجه ی منِ خیس و لرزان می شود گام هایش را به سمتم بر می دارد و درعجبم که هیچ کس مرا ندید!
میاید و زیر بازویم را می گیرد و نمی توانم از او چشم بردارم اما او نگاه می دزد در حالی که وزن مرا هم با خودش می کشد به سمت خروجی این خانه ی لعنتی حرکت می کند.
-زنت؟!
نامفهوم و گنگ از میان لبانِ پر از لرزشم خارج می شود او گویی نمی شنود و بی رمق می گوید:-.باید از اینجا بریم!
رفتن از اینجا را می خواهم...
به حدی از اتفاقات پیش آمده شوکه می شوم که هیچ چیزی را حس نمی کنم به خودم که می آیم درون اتاق خانه ی دایی رحمان روی تخت نشسته ام و ارسلان در حال تعویض لباس های خیس تنم است هر دو نگاه از هم می دزدیم و من به طرز وحشتانکی زبانم بند آمده است شالِ بافتم را روی سرم مرتب می کند دستش را زیر بازویم می گذارد و بلندم می کند با دست دیگرش دسته ی چمدان را می گیرد و از اتاق خارج می شویم.
حامد سراسیمه به سمتمان می آید.
-کجا داری میری؟
بی توجه به حامد از خانه خارج می شویم و اصرار های حامد راه به جایی نمی برد و فریاد ارسلان را بلند می کند.
-تا فرودگاه می رسونیمون یا نه؟
**
به سختی دو بلیط در قسمت درجه سه هواپیمایی که مسافر کنسلی داشت، نصیبمان می شود و به سوی تهران با کوله باری سنگین رهسپار می شویم.
*
وارد حیاط خانه مان که می شویم غم عالمی که در قلبم خانه کرده است بزرگتر می شود آه عمیقم با قدم های سنگینی که بر می دارم همراه می شود قدم های خسته ی او هم کنارم جای تامل دارد.
فضای سرد و یخ زده ی خانه تنم را بیشتر می لرزاند چه مرگم شده است؟ ناتوان از حس های فوران شده ی درونم با شانه هایی خسته به سمت اتاق خواب می روم و در کمال تعجب قدم هایم به سمت اتاق مهمان می رود و به خودم که می آیم وسط اتاق مهمانی که درش را قفل کرده ام ایستاده ام و چشمانم که تا الان به من لطف کرده و نباریده بودند با شدت شدیدی شروع به بارش می کنند همان جا کف زمین می نشینم و شانه ام را به تخت تکیه می دهم زانوانم را درون شکمم جمع می کنم و به این فکر می کنم که چه شد؟ مغزم شروع به پردازش اتفاق های افتاده می کند رفتنمان به یزد، دیدن مادرش و مرگ ناگهانی اش، فراز و کینه ی شتری اش و فریاد های بلند مردِ من که با فریاد از خواستن زنی دیگر می گفت، هر چند زنی مرده باشد! انصافت کجاست سارا؟ دیدی که فراز چوب حراج به آبرویش زده بود ساکت می ماند خود تو هم محکومش می کردی! آری که محکومش می کردم...
خوب پس چه مرگت است؟ دستانم را روی گوش هایم می گذارم تا صداهای مختلفی که در سرم می پیچد را خفه کنم. توان پرسیدن ندارم اگر بپرسم و دلم بشکند چه کنم؟ من خودِ حساس و لجبازم را می شناسم.
پلک های خیس از اشکم را باز می کنم و سایه ای را زیر در می بینم دستگیره پایین کشیده می شود.
در باز نمی شود و سایه اش که دور می شود! بیا و صادق باش با خودت سارا؛ اگر تو بودی به همین راحتی می گذاشتی و می رفتی؟ نه که نمی رفتم من آنقدر خرابات دارم که در را می شکستم و بزور او را کنارم می خواباندم حتی لالایی هم برایش می خواندم که آرام شود تا غصه نخورد...
کف زمین دراز می کشم و به سقف خیره می شوم اشک از گوشه ی چشمانم تا درون گوش هایم راه می یابد الان کاملا حس زن دوم بودن را دارم!
لطفا ببند دهانت را...
نویسنده : رویا قاسمی
ادامه دارد...
📚 🤓
🔴دانلود نسخه کامل رمان های #سارا و #سراب_خوشبختی 👇
http://nabz4story.blogfa.com/
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
40.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
#صبح_بخیر
چهارشنبه18آبان ماه1401:
🌸سلام گلهای گروه
☕️امروزتان خوشبوتر از هرگل
🌸روزتان به خيـر
☕️روزتان به آرامش و موفقیت
🌸روزتان پراز مهربانى
☕️روزتان سرشار از عطر خدا
🌸روزتان به زيبايى گلها
☕️و زندگیتان پراز
🌸آرزوهای برآورده شده
سلام صبح چهارشنبه تون بخیر☕️🌸
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
✴️چهارشنبه 👈۱۸ آبان/ عقرب۱۴۰۱
👈14 ربیع الثانی 1444
👈9 نوامبر 2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔘 قیام مختار "66 ه.ق " .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز برای امور زیر مناسب است:
✅آغاز تحصیل تدریس و امور آموزشی.
✅وقرض و وام گرفتن و دادن خوب است.
👶 برای زایمان مناسب و نوزاد علاقمند به تحصیل علم باشد انشاالله
📛مسافرت:
سفر مکروه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️خرید جواهرات و طلا.
✳️ارسال کالاهای تجاری.
✳️آغاز بنایی و کشاورزی.
✳️دیدار دوستان و نامه نگاری.
✳️رفتن به تفریحات سالم.
✳️درختکاری.
✳️و مشارکت و امور شراکتی خوب است.
💑مباشرت امشب:
مباشرت امشب و فردا : فرزند همیشه حقیر و خوار و ذلیل سایرین است.
💉💉 #حجامت.
خون دادن و فصد سلامتی در پی دارد.
💇♂💇 #اصلاح سر و صورت باعث شادی می شود.
😴🙄 تعبیر خواب:
خوابی که (شب پنجشنبه )دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 《15 》سوره مبارکه " #حجر" است.
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم ....
و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگوی باطل کند ولی بجای نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود.ان شاءالله.و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت و دوز.
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله.
✴️️ وقت استخاره.
در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت 《12》 ظهر و بعداز ساعت 《16》عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم 《100》 مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح 《541》مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد.
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
ساعات #سعدونحس
روز #چهارشنبه18آبان1401
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
#زیارت_روز_چهارشنبه
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها
با ما شریک شوید》👇👇
@Manavi_2 👈لینک کانال در تلگرام
لینک در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r