#قیام_حضرت_مهدی_عجل_الله
.💢شباهت قیام #قائم آل محمد سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف به قیام حضرت داوود علیه السلام
🔻امام صادق سلام الله علیه فرمود:
ائمّۀ علیهم السلام پس از يوشع بن نون تا زمان داود عليه السّلام به مدّت چهار صد سال پنهان بودند و تعداد آنها يازده تن بود و پيروان هر يك از آنها به نزد آن ائمّه آمد و شد داشتند و معالم دين خود را از آنها مىآموختند تا آن كه نوبت به آخرين آنها رسيد و او غايب شد و پس از ظهورش بشارت به داود عليه السّلام داد و گفت:داود همان كسى است كه زمين را از جالوت و لشكريانش پاك خواهد ساخت و فرج ايشان در ظهور اوست و آنها نيز در انتظار او بودند و چون زمان داود رسيد آنان چهار برادر بودند و پدر پيرى داشتند و داود در ميان ايشان از همه كوچكتر بود و كسى از وى ياد نمىكرد و نمىدانست كه او،داود پيامبر است كه منتظر اويند، همان كسى كه زمين را از جالوت و لشكريانش پاك مىسازد،امّا شيعيانش مىدانستند كه او به دنيا آمده و به سنّ نيرومندى رسيده است او را مىديدند و مشاهده مىكردند امّا نمىدانستند كه او همان داود است.پس از آن روزى داود و برادران و پدرشان با طالوت به جبهۀ جنگ رفته بودند و داود از آنها بازمانده بود و مىگفت در اين جبهه چه كارى از من بر مىآيد و پدر و برادرانش نيز او را خوار و بىمقدار مىشمردند،او در ميان گوسفندان پدر باقى مانده بود و آنها را مىچرانيد و جنگ شدّت گرفت و مردم گرفتار شدند،پدرش از جبهه برگشت و به داود گفت:طعامى به نزد برادرانت ببر تا در برابر دشمن تقويت شوند و داود عليه السّلام مردى كوتاه قد و كم مو و پاكدل و خوش اخلاق بود به جبهه رفت و ديد لشكر به گرد يك ديگر فراهم آمده و هر يك در سنگر خود موضع گرفته است.داود عليه السّلام به سنگى گذشت و سنگ با نداى بلندى بوى گفت:اى داود!مرا برگير و جالوت را با من بكش كه من براى كشتن او آفريده شدهام.داود آن سنگ را برداشت و در خرجين خود گذاشت كه در آن سنگهايى براى پرتاب به گوسفندان خود جمع مىكرد.چون به ميان لشكر رسيد شنيد كه امر جالوت را بزرگ مىشمارند و به آنها گفت:چرا امر او را بزرگ مىشماريد،به خدا سوگند اگر چشمم به او بيفتد او را خواهم كشت.سخن او را بازگو كردند تا آنكه به طالوت رسيد و به داود گفت:اى جوان!توان تو چقدر است و چه تجربهاى براى خود اندوخته كردهاى؟گفت:بسا بوده كه شير به گوسفندى از گلهام حمله آورده است و من خود را به آن رسانيده و سر شير را گرفته و دهانش را باز كرده و گوسفند را آزاد ساختهام،و خداى تعالى به طالوت وحى كرده بود كه جالوت را كسى مىتواند بكشد كه زره تو را بپوشد و بر تنش اندازه باشد و زرۀ خود را خواست و داود عليه السّلام آن را پوشيد و بر تنش اندازه بود و طالوت و حاضرانش از بنى اسرائيل متعجّب شدند و طالوت گفت:اميد است خداوند به دست او جالوت را بكشد.چون صبح شد و دو لشكر در مقابل هم قرار گرفتند،داود عليه السّلام گفت:جالوت را به من نشان بدهيد و چون او را ديد سنگ را برگرفت و به طرف او پرتاب كرد سنگ ميان دو چشمش را شكافت و به مغز سرش رسيد و از مركب سرنگون شد و مردم گفتند:داود جالوت را كشت و او را به فرمانروائى برگزيدند و ديگر نامى از طالوت نبود.بنى اسرائيل نيز به گرد او در آمدند و خداى تعالى زبور را بر وى فرو فرستاد و صنعت آهن را تعليم وى كرد و آن را برايش نرم گردانيد،و به كوهها و پرندهها دستور داد كه به همراه او تسبيح گويند و صدايى خوش به او عطا فرمود كه مثل آن شنيده نشده است و در عبادت توانمندش ساخت و او را پيامبر بنى اسرائيل قرار داد.روش قائم ارواحنا فداه نيز چنين است،او را علمى است كه چون وقت خروجش نزديك شود و آن علم از جانب او منتشر شود و خداى تعالى آن را گويا كرده و ندا كند:اى ولى خدا!بدر آى و دشمنان خدا را بكش و او را شمشيرى است در غلاف و چون وقت خروجش نزديك شود از غلاف بدر آيد و خداى تعالى آن را گويا كند و آن شمشير ندا كند:اى ولى خدا!بدر آى،ديگر روا نيست كه از دشمنان خدا تقاعد كنى.او به در آيد و دشمنان خدا را هر كجا بيايد خواهد كشت و حدود خدا را اقامه كرده و به حكم خداى تعالى فرمان دهد.
📚کمال الدين ج 1، ص 153
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4