eitaa logo
داروخانه معنوی
7هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
130 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
📿📖 🍀اگر نمازگزار عمداً کلمه اى بگوید و بخواهد با آن معنایى را برساند، نمازش باطل است. 🍀ولى در چند جا مانعى ندارد: 🔻_ کلمه اى را به قصد ذکر بگوید. 🔻_ خواندن قرآن غیر از سوره هاى سجده. 🔻_ دعا کردن. 🔻_ صلوات فرستادن. 🔻_ جواب سلام که واجب است. 《بامنتشرکردن 🔥 🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇     https://t.me/Manavi_2  👈 تلگرام در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r ایتا eitaa.com/Manavi_2
📿📖 🍃نماز و روزه قضاى پدر 🍃تا انسان زنده است اگرچه از خواندن نماز و گرفتن روزه خود عاجز باشد، شخص دیگرى نمى تواند نماز او را بخواند یا براى او روزه بگیرد. 🍃بر پسر بزرگتر واجب است پس از مرگ پدر، نماز و روزه هایى که او نخوانده را به جا بیاورد. 《بامنتشرکردن 🔥 🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇     https://t.me/Manavi_2  👈 تلگرام در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r ایتا eitaa.com/Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
14.18M
📼 شرح و بررسی کتاب «آن‌ سوی مرگ» 📖 «» کتابی است که از طریق مصاحبه با افرادی که به نوعی مرگ را دیده و تجربه کرده‌اند، این حس و تجربه پیچیده را به خوانندگان ارائه می‌کند. 💠 قسمت یازدهم @Manavi_2
12_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
12.1M
📼 شرح و بررسی کتاب «آن‌ سوی مرگ» 📖 «» کتابی است که از طریق مصاحبه با افرادی که به نوعی مرگ را دیده و تجربه کرده‌اند، این حس و تجربه پیچیده را به خوانندگان ارائه می‌کند. 💠 قسمت دوازدهم @Manavi_2
14_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
10.48M
📼 شرح و بررسی کتاب «آن‌ سوی مرگ» 📖 «» کتابی است که از طریق مصاحبه با افرادی که به نوعی مرگ را دیده و تجربه کرده‌اند، این حس و تجربه پیچیده را به خوانندگان ارائه می‌کند. 💠 قسمت چهاردهم @Manavi_2
13_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
11.39M
📼 شرح و بررسی کتاب «آن‌ سوی مرگ» 📖 «» کتابی است که از طریق مصاحبه با افرادی که به نوعی مرگ را دیده و تجربه کرده‌اند، این حس و تجربه پیچیده را به خوانندگان ارائه می‌کند. 💠 قسمت سیزدهم @Manavi_2
15_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
9.89M
📼 شرح و بررسی کتاب «آن‌ سوی مرگ» 📖 «» کتابی است که از طریق مصاحبه با افرادی که به نوعی مرگ را دیده و تجربه کرده‌اند، این حس و تجربه پیچیده را به خوانندگان ارائه می‌کند. 💠 قسمت پانزدهم @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد از اینکه شکمم پر می شود خواب به سراغم می آید خوب خواب گزینه ی خوبی است ! برای فرار کردن از او و، وسوسه هایی که درگیرش هستم. چشمانم را می بندم اما نمی توانم بخوابم علت اینکه چرا خوابم می آید و بدتر اینکه چرا خوابم نمی برد را نمی دانم! زمان زیادی از بستن چشمانم و تکان های آرام تر شده ی ماشین می گذرد نوازش انگشتانش روی گونه ام پلک هایم را می لرزاند اما بازشان نمی کنم نوازشش آن هم زمانی که خواب و بی خبرم چه اشکالی دارد خوب؟ انگشتانش از روی گونه ام سر می خورند و روی لبانم می نشینند، لبانم تمایل شدیدی برای غنچه شدن دارند تا بوس محکمی روی انگشتانش بنشانند اما خوب در کمال تاسف نمی شود و دعا می کنم هر چه زودتر این تماس را قطع کند تا اشک هایم سرازیر نشدند. عاشق با اه بلند و عمیقی انگشتانش را برمی دارد و دلم فرو می ریزد! آخ از زن زیادی درونم؛ آخ... شنیده بودیم بالی خانمان سوز را در توصیف اعتیاد به کار می برند! اما این اعتیادی که من دچارشم خانمان سوز تر از است گویی؛ که اینطور می سوزانتم و هیچ کمپی هم برای درمان وجود ندارد درمان لعنتی، چه کنم با تو آخر؟ خودت بگو چه کنم! بغضم تبدیل به نفس عمیقی می شود خیلی آرام از میان لب هایم رها می شود و یک قطره اشک از گوشه ی چشمانم سرازیر می شود، به شدت با چشمانم برای قطع اشک هایم مبارزه می کنم و پیروز میدان می شوم، حریف این دو گویی که صاحبشان هستم که باید بشوم! نه؟ هوا تاریک و روشن است که به تهران می رسیم دلم تنگ این شهر همیشه آلوده هم بوده است ؛ حالا انگار بعد از بیست سال از خارج برگشته ام ها! رفته بودی شمال سارا همین بغل گوشت بود ها... اشتیاقم را نمی توانم از دیدن خانه ام پنهان کنم. لبخند ی روی لبانم می نشیند که از چشمانش دور نمی ماند و ظاهرا مُسری است و به او هم سرایت می کند. به سرعت نیشم را می بندم و وارد خانه می شویم خانه ی عزیزم دلم برایت تنگ بود... کنار هم به سمت اتاق خوابمان می رویم. -زنگ میزنم غذا بیارن. من سیرم ! اوه خدایا مگر فیل هستم من؟ این همه دل و قلوه خوردیم آن هم تا خرخره! حوله ام را از کمد برمی دارم و به سمت حمام می روم و به شدت نادیده گرفتنش که هی این پا و آن پا می کند سخت است. یعنی آن موقع ها که نسبت به من بی توجه بود اینطور به جلز و ولز می افتاد؟ انشاءالله که بوده... از حمام که بیرون می آیم همان طور با لباس بیرون وسط اتاق ایستاده است خوب کمی عجیب است اما حرفی نمی زنم و مشغول دراوردن لباس هایم از کمد می شوم. اوه خدایا مانند این پسر بچه های زیادی خطاکار تخس و پشیمان می ماند کم مانده بروم ومحکم بغلش کنم لباسم را میان دستانم محکم چنگ میزنم. بداخلاق دوست داشتنی زیادی جذاب به نظر می رسد! می روم پشت پاراوان او تخس هم به سمتم می آید!! می خوای بگی هنوز قهری؟ بله دقیقا می خوام همینو بگم. نمی فهمم اونجا چیکار می کنی! خدایا زده است به سرش؟ -از اونجایی که ما اومدیم میگن اینجا لباس عوض می کنند، از اونجایی که شما اومدین و نمی دونم! کمی سکوت و صدای خنده ی آرامش و سارا گفتن زیادی شیرینش ! بمیری با این سارا گفتن هایت؛ که مرا بیچاره می کند! لباسم را می پوشم واو مرا دید می زند هر چه هم اخم می کنم از رو نمی رود که نمی رود! خالصه وضعیت خنده داری شده است از پشت پاراوان بیرون می آیم. -اگه بخوای میتونم برات موهاتو خشک کنم! خدایا او را چه شده... -نمی خوام. مستاصل به نظر می رسد و من هم خنده ام می گیرد پسره ی دیوانه! حوله را پرت می کنم بغلش. پس من چطوری از دلت دربیارم؟ -بهتره بری دوش بگیری! -با حوله ی تو؟ ابرو بالا می اندازم. -اگه بخوای آره... با خنده سر تکان می دهد. -من از دلت درمیارم دختر. ببینیم وتعریف کنیم! لباس هایش را از تنش می کند و چشمکی روانه ام می کند و به حمام می رود . بی تربیت جذاب !!! به محض رفتنش به حمام تن خسته ام را روی تخت رها می کنم چشمانم از بی خوابی و خستگی می سوزد کم کم چشمانم گرم می شود و به خلصه ی آرامی فرو می روم. ** صدای آهنگ آرام و زیادی آشنایی کم کم هوشیارم می کند پلک هایم را باز می کنم و با قیافه ی مچاله و خواب آلود به اطرافم نگاه می کنم نیم خیز می شوم و لحاف را از رویم بر می دارم. صبح شده بود؟ تکانی به تن کوفته ام می دهم و در جستجوی ارسلان بی نتیجه سر تکان می دهم نگاهی به ساعت می اندازم چشمانم به سرعت گشاد می شوند از دوازده ظهر گذشته بود! چقدر خوابیده بودم. طبیعی بود دیگر چند روز بود خواب راحت نداشتی؟ بلند می شوم و دوباره صدای آهنگ توجه ام را جلب می کند؛ این آهنگ را کجا شنیده بودم؟ 《بامنتشرکردن 🔥 🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇 https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r ایتا eitaa.com/Manavi_2
چرا انقدر آشناست و با شنیدنش دارم احساساتی می شوم از اتاق خارج می شوم و در حال بالا رفتن از پله ها صدای آهنگ هم بلند تر می شود وارد سالن که می شوم ارسلان را می بینم تکیه داده به مبل و در حال تماشای تلویزیون است! سرم را خم می کنم تا صفحه ی تلویزیون را ببینم با دیدن تصویر نقش بسته روی صفحه ناگهان جیغ بلندی می کشم و چنان به سمت تلویزیون یورش می برم که کم مانده پهن زمین شوم ارسلان از صدای جیغ بلندم تکان سختی می خورد و کم مانده او هم نقش زمین شود اما خودش را کنترل می کند و من بی توجه به او در حلق تلویزیون فرو می روم ! اوه خدایاا فدا مدایت... فیلم عروسی مان بود؟ واییی ان دختر خوشگل سپید پوش که خرامان خرامان می رقصد من هستم؟ وایییی فدای خودم و این همه خانوم بودن و زیبایی بشوم اخر! دستانم را در هم گره زده ام و چسبانده ام زیر چانه ام و با لبخند بزرگ و چشمانی که حتما می درخشد به صفحه ی تلویزیون نگاه می کنم. از هیجان روی پنجه ی پاهایم بالا می روم صحنه ی رقص من و ارسلان است چقدر خوشگل نگاهم می کند! فدای چشمانت وقتی که این مدلی نگاه می کنند بشوم من؛ البته انطوری هم نگاه می کنند فدایی دارندها... چقدر صحنه ی رقصمان رمانتیک شده است دلم رفت که؛ نمی شود دوباره عروسی کنیم؟ من این لحظه را دوباره می خواهم خوب! کم مانده اشکم بریزد البته از شوق؛ خدایا چرا انقدر من احساساتی هستم؟ ارسلان دستانم را گرفته و من در حال چرخیدنم و پروانه های لباسم بال بال می زنند و انقدر صحنه ی قشنگی شده که دلم می خواهد بنشینم و از شوق زار زار اشک بریزم! واااییی فیلم عروسی ام بود که اینطوری احساساتم را خبردار کرده بود و از خواب بیدار شده بودم؟ انقدر در حال و هوای خودم هستم که ارسلان را فراموش کرده ام دستش که دورم حلقه می شود و چانه اش را روی شانه ام می گذارد حضورش را به یاد می آورم. -بگم از اون شب دیگه آرزویی ندارم دروغ نگفتم یه عروس همه چی تمومه و یه مرد زیادی خوش شانس! دلم قنج می رود "عروس همه چی تموم" چشم از صفحه ی تویزیون برنمی دارم وزیر لب زمزمه می کنم"همه چی تموم" چند بار تکرار می کنم و میان قالب دست هایش می چرخم روبرویش. -من همیشه حس می کنم کمم برات ! 《بامنتشرکردن 🔥 🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇 https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r ایتا eitaa.com/Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا