بِخـــــوٰان﴿ د؏ــآ؎فَرج..𑁍﴾ رٰا و
؏ـٰـافیَت بِطَلب۔۔۔
کِہ روزگٰار، بَسے فِتـــــنہ زیـــــرِ سَر دٰارَد۔۔
#دعای_فرج
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
﴿امـــــآم خٰامنها؎۔۔𔘓﴾:
⇦هَر قَدمے کہ دَر رٰاه اُستوٰار؎ این انقلٰاب اسلٰامے برمےدٰارید،
یِک¹ قَـــــدم بہ ظُهور،
«حَضـــــرت مَهد؎ﷻ۔۔✿» نــَـــزدیکتر مےشَوید...⇨
۶۰/۳/۲۹
↫"شِرکت حَدأکثر؎ در #انتخابات، یکے أز قَدمهـــــآ؎ بسیآر مُهم بَرا؎ أستوٰار؎ این انقـــــلٰاب و دَر راستٰا؎ کُمک بِہ ظُهور #امام_زمان ﷻأست.↷
#انتخاب_مردم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#خانواده_آسمانی ۶۴ #استاد_شجاعی 🎤 🔅چرا بعضیها میتوانند توسل کنند و سریع به پاسخِ معصوم برسند و د
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5836964596551781350.mp3
13.14M
#خانواده_آسمانی ۶۵
#علامه_حسنزاده_آملی
#استاد_پناهیان
استاد_شجاعی
⚜ استمداد یا توسل به معصوم ، خود یک مسیرِ سلوکی است، که باید آنرا آموخت!
این مسیر، مراتب مختلفی دارد، که باید گام به گام، این مراتب را طی کرد!
🔺اما اگر گام اول را نشناسی و برنداری، محال است دستت به معصوم برسد و با او بتوانی بقیهی مراتب را طی کنی.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#کلیپ_مهدوی ✅ روشهای #دوستی با امام زمان ارواحنا فداه قسمت اول... #امام_زمان اللهمعجللولیکالفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_مهدوی
✅ روشهای #دوستی با امام زمان ارواحنا فداه قسمت دوم
#امام_زمان
اللهمعجللولیکالفرج
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
. 💎 یک ماهی دیگر لطفا اسم آقای قاضی به گوشش خورده بود شخصی که در نجف زندگی میکند اهل توحید است شاگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
. 💎 یک ماهی دیگر لطفا اسم آقای قاضی به گوشش خورده بود شخصی که در نجف زندگی میکند اهل توحید است شاگ
#داستان_کوتاه
👥 همنشین حضرت داوود (ع)
حضرت داوود علیه السلام عرض کرد:
پروردگارا! همنشینم را در بهشت به من معرفی کن و نشان بده کسی را که مانند من از زندگی بهشتی بهرهمند خواهد شد؟
خداوند فرمود:
همنشین تو در بهشت "متّی" پدر حضرت یونس است. داوود اجازه خواست به دیدار متی برود خداوند هم اجازه داد.
داوود با فرزندش سلیمان به محل زندگی او آمدند. خانهای را دیدند که از برگ خرما ساخته شده.
پرسیدند: متی کجاست؟
در پاسخ گفتند: در بازار است.
هر دو به بازار آمدند و از محل متی پرسیدند.
در جواب گفتند:
او در بازار هیزم فروشان است. در بازار هیزم فروشان نیز سراغ او را گرفتند.
عده ای گفتند:
ما هم در انتظار او هستیم.
داوود و سلیمان به انتظار دیدار او نشستند. ناگاه متی، در حالی که پشتهای از هیزم بر سر گذاشته بود، آمد.
مردم به احترام او برخواستند و پشته را از سر او گرفته، بر زمین نهادند.
متی پس از حمد خدا هیزم را در معرض فروش گذاشت و گفت:
چه کسی جنس حلالی را با پول حلال میخرد؟
یکی از حاضران هیزم را خرید.
در این وقت داوود و سلیمان به او سلام دادند. متی آنها را به منزل خود دعوت نمود و با پول هیزم مقداری گندم خرید و به منزل آورد و آن را با آسیاب آرد کرد و خمیر نمود و آتش افروخت، مشغول پختن نان شد.
در آن حال با داوود و سلیمان به گفتگو پرداخت تا نان پخته شد. مقداری نان در ظرف چوبی گذاشت و بر آن کمی نمک پاشید و ظرفی پر از آب هم در کنارش نهاد، آورد و به دو زانو نشست و مشغول خوردن شدند.
متی لقمهای برداشت، خواست در دهان بگذارد، گفت: بسم الله و خواست ببلعد گفت: الحمدلله و این عمل را در لقمه دوم و سوم و... نیز انجام داد. آنگاه کمی از آب با نام خدا میل کرد.
هنگامی که خواست آب را بر زمین بگذارد خدا را ستود، سپس چنین گفت:
الهی! چه کسی را مانند من نعمت بخشیدی و درباره اش احسان نمودی؟
چشم بینا و گوش شنوا و تن سالم به من عنایت کردی و نیرو دادی تا توانستم به نزد درختی که آن را نه، کاشتهام و نه، در حفظ آن کوشش نموده ام، بروم و آن را وسیله روزی من قرار دادی و کسی را فرستادی که آن را از من خرید و با پول آن گندمی خریدم که آن نان پخته و با میل و رغبت آن را خوردم تا در عبادت و اطاعت تو نیرومند باشم، خدایا تو را سپاسگزارم.
پس از آن متی گریست. در این موقع داوود به فرزندش سلیمان فرمود:
فرزندم! بلند شو برویم، من هرگز بندهای را مانند این شخص ندیده بودم که به پروردگار سپاسگزارتر و حقشناستر باشد.
📔 بحار الأنوار: ج١۴، ص۴٠٢
#حضرت_داوود #داستان_بلند
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2