.•
صدای #اذان در شهر پیچید
لیوان آب ولرم شده ام را بر دست گرفته بودم
خرما به دهن گذاشتم و با ولع
شروع به خوردن کردم
به یاد چیزی افتادم:(
اگر شیعیان ما به اندازه یک لیوان آب
تشنه ی ما بودند..)
اشک در چشمانم حلقه زد
عهد بستم نوکری اش را بکنم
تا تشنه ام کند..تا که از جام عشقش
سیرابم کند!.
#مرام_مهدوی
#رمضان
°•|@Marammahdavi|•°
•