ماجرای حسین ساوجبلاغی، از یاران معاصر امام‌زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف 🔹حضرت آیت‌الله‌ وحید خراسانی ماجرایی تعریف می‌کنند که ماجرای جالبی است. حسین ساوجبلاغی، سرباز بود؛ آن زمانی که روس‌ها ایران را گرفته بودند و به تهران آمده بودند و درگیری‌هایی داشتند. 🔸پزشکی به اسم دکتر شیخ‌حسن‌خان بود که می‌گوید: «من دیدم یک سربازی آمد و تیر خورده بود، گفت: «آقا تیر را دربیاورید.» گفتم: «باید بیهوش شوی.» گفت: «بیهوشی نمی‌خواهد، من خودم، خودم را بیهوش می‌کنم.» دراز کشید و گفت: «بِسْمِ اللّٰهِ النّور، بِسْمِ اللّٰهِ النّورِ النّور، بِسْمِ اللّٰهِ نورٌ عَلی نور...» بعد دیگر بقیه‌اش را نشنیدیم، صدایش رفت، مُرد، اصلاً روح نداشت. 🔹ما عمل را انجام دادیم، تیر را درآوردیم، بخیه زدیم، دوباره بعد‌از چند وقت این لب‌ها تکان خورد و همین الفاظ را گفت و برگشت. چند روز بعد آمد که بخیه‌‌اش را بکشد، من ولش نکردم، گفتم: «من حق به گردنت دارم، نجاتت دادم.» به او گفتم: «تو از یاران امام‌زمانی؟» گفت: «دهانت را ببند، ساکت باش.» یعنی حتی این را هم نباید بگویی. 🔸گفتم: «به من بگو.» گفت: «آن‌ها هفت نفرند که حضرت را می‌بینند، من با یکی از آن هفت نفر در ارتباطم.» گفتم: «این اوضاع مملکت است؛ زیر پوتین روس و انگلیس رفته است.» گفت: «حضرت خیلی دل خوشی ندارد، تا همین‌‌جا هم به‌خاطر عاشوراست که دارد به شما عنایت می‌کند.» 🔹بعد گفتم: «حالا شما می‌شود به یکی از آن هفت نفر بگویی که به امام‌زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف بگویند ما را از دست این‌ها نجات بدهد؟» گفت: «اما‌م‌زمان لازم نیست.» رو کرد به‌سمت همین روس‌ها که آنجا بودند، چند مرتبه گفت: «بروید بیرون!» تا بعدازظهر نشده این‌ها به هم پیچیدند؛ تلگراف برایشان زدند و گفتند که ظاهراً در روسیه انقلاب شده است و از این‌ها درخواست کردند برگردند، همه‌شان برگشتند و رفتند.» 🔸 یکی از یاران حلقۀ دوم حضرت می‌تواند تصرف کند، بعد مردم قدر اما‌م‌مهدی را می‌فهمند؟ برگرفته از سخنرانی استاد رائفی‌پور با موضوع: ✅ ویژگی یاران امام‌زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف 📅 ۲۶ اسفند ۱۴۰۰ 📍مسجد جمکران #حسین_ساوجبلاغی #عاشورا #امام_زمان #مهدویت #متن_کوتاه 📥 لینک دانلود سخنرانی 📚 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا) 🆔️ @Masaf_Nevis