خدا ضامن صادقان است
🔹ما باید اصل را بر صدق بگذاریم. ملاصدرا ماجرای جالبی را نقل میکند؛ میگوید قدیمها کاروانی بود که راهی مکه شد؛ موقع برگشتن، حاجیها گفتند: «بیایید یکی از حاجیها را سر کار بگذاریم.» کمی که از مکه فاصله گرفته بودند، به همدیگر گفتند: «برگۀ رهایی از آتشت را گرفتی؟» آن بنده خدا گفت: «درباره چه حرف میزنید؟!» گفتند: «حج که میروی هنگام برگشت، خدا یک برگه میدهد که دیگر از اهل جهنم نیستی.» گفت: «کسی به من از این برگهها نداده است!» گفتند: «کلاهت پس معرکه است؛ بدو تا دیر نشده و دور نشدیم بگیر و بگرد.»
🔸اینجا یک بحثی مطرح میشود؛ حاجیای که به مکه رفته و توبه کرده است که دروغ نمیگوید! آن فرد هم مبنا را صداقت اینها گذاشت. فلذا برگشت کنار خانه کعبه، نشست و گریه و زاری کرد که خدایا چرا به من تصدیق نمیدهی؛ میدانم من از همه گنهکارتر هستم. خلاصه به این فرد تصدیق دادند! این تصدیق را هنگام برگشت با خود آورد، که کل اهل آن کاروان به گریه افتادند. میگویند تصدیقی بود که از هر طرف نگاه میکردی درست خوانده میشد.
🔹ما دروغ میگوییم، چون خدا را ضامن نمیدانیم؛ اما کسی که بر مبنای صدق عمل میکند خدا ضامن او میشود.
برگرفته از سخنرانی استاد رائفیپور با موضوع:
✅ جنود عقل و جهل - جلسه هشتم
📅 ۲۸ اردیبهشت ۹۷
📍تهران
#صداقت
#مذهبی
#متن_کوتاه
📚 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا)
🆔 @Masaf_Nevis