👧🧒 #قصه_های_رمضان
※ نذری که قبول شد
دستم را زیر شیر آب گرفتم؛
آب کف دستم قلپ قلپ جمع می شد و از لای انگشتانم پایین می ریخت،
لب های خشک شدهام را به آب، نزدیک کردم. یک نفر از رو به رو داشت نگاهم می کرد.
پسرک ژولیده ای با چشمان سیاهش زل زده بود به دستانم...
یاد حرف مامان افتادم: با زبان روزه نروی فوتبال!
تشنگی امانم را بریده بود! پسر اما هنوز نگاهم می کرد...
دانلود قصه سوم رمضان، از سایت کودک منتظر :
👈 نذری که قبول شد
«استدیو "داستان کودک" #انسان_تمام »
Kids.montazer.ir
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
https://eitaa.com/MasjedjameEmamHasanAsgary
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موشن #لاالهالاالله ۷
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع،
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع.
در میان آب و آتش، همچنان سرگرم توست،
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع!
«تولید شده در استدیو موشن #انسان_تمام »
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
https://eitaa.com/MasjedjameEmamHasanAsgary
4.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موشن #لاالهالاالله ۲۴
جز محبت هر چه بردم سود در محشر نداشت
دین و دانش عرضه کردم، کس به چیزی برنداشت
«تولید شده در استدیو موشن #انسان_تمام »
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
https://eitaa.com/MasjedjameEmamHasanAsgary